سفر سفر است. کوتاه و دراز ندارد. انسان مسافر همیشگی است. کافی است از چهاردیواری خانه بیرون شویم، آن سوی دیوار خانهی ما زمینی دیگر است که چیزی متفاوتتر از خانهی ما را در برابر ما قرار میدهد. مهم این است که در بیرون آمدن از خانه حواس ما برای درک کردن و ذهن ما برای آموختن و عبرت اندوختن آماده باشد.
سفر امریکا برای من و همراهانم تجربهی عبرتناکی بود. استاد هادی رهنورد میگوید من فقط خواب بودم و بیدار شدم و همه چیز پایان یافت. راضیه همچنان غرق در شرارههایی است که گیسوان خستهاش را به خاکستر میکشد و برباد میدهد. زینب هنوز هم درگیر سوالاتی است که از اینجا با خود برد و برخی را با پاسخ و برخی را بیپاسخ دوباره آورد. سعید همچنان درگیر تفاوتی است که میان او و همتایان امریکاییاش وجود داشته است. بقیه نیز چنین حال و هوایی دارند....
فکر میکنم روزانه هزاران هموطن ما فرصت مییابند از مرز کشور بیرون بروند و یا از بیرون داخل مرز کشور شوند. همهی اینها حامل پیامهایی اند که باید تبادله شود. سفر ما چیزی متفاوتتر از دیگران نیست. امروز مرزها شکسته است. حرف و پیام به صد وسیله از هر در و روزنی داخل میآید و بیرون میرود.... اما آیا تنها همین ویژگی میتواند خوشبختی و مسرتهای جهان ما را نیز تبادله کند؟ ادامه مطلب ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر