۱۳۸۹ خرداد ۱۳, پنجشنبه

کوی دوست

اینجا کوی دوست است. کوی دوست، جایی است که دوستان با هم به نجوا و سخن و درد دل می‌پردازند. در کوی دوست جا تنگ نیست. دوستان با لبخند و نگاه مهرآمیز همدیگر را تحویل می‌گیرند. دوستان اهل دل اند. دل همانگونه که تعریف‌ناپذیر است، وسعت انتهاناپذیر نیز دارد. کوی دوست مجال تحمل دوستان در کنار همدیگر است.

و اما، کوی دوست در مُلک ما، از زمان‌های دور خالی و متروک بوده است. کمتر کسی در کوی دوست گذر داشته است. کوی دوست، محل اعتماد دوستان است. در مُلک ما، اعتماد در پنجه‌های طمع و تقلب و دروغ، به نفس افتاده است. دوستان، فاقد اعتماد به هم، هرچند به هم می‌رسند، به هم پیوند نمی‌یابند. دوستان، با همدیگر همزبانی می‌کنند، اما از همدلی بهره‌ای نمی‌برند. این است که در فاصله‌ی دوستان، هاله‌ای از شک و ابهام پرده می‌اندازد. سخن دوستان، در فقدان اعتماد، دوستانه تفسیر و تعبیر نمی‌شود. دوستان، همدیگر را شهادتی می‌یابند که غیب مرموزی را در پشت چهره و نگاه خویش پنهان دارند.

کوی دوست، اما کوی دلداران است. کوی دوست، شک و تردید را در فضای دوستان، ناروا می‌داند. دوستان با هم می‌جنگند، اما از هم کینه نمی‌گیرند. دوستان با هم گلاویز می‌شوند، اما همدیگر را با نیش شماتت و طعنه خسته نمی‌سازند. هزاره‌ها برای فضای دوستان در کوی دوست سخن نغزی دارند: «یک دست دَ کاسه، یک دست دَ جاغه».

کوی دوست از هر گونه پرده‌ای که دوستان را از هم بیگانه می‌سازد، مصئون است. دوستان در کوی دوست، با نقاب به هم نمی‌رسند. سخن کوی دوست، سخن راست و صریح است. دوستان سفره‌ی دل خویش را در برابر همدیگر پهن می‌کنند، اما حریم امن دوستی خویش را با بی‌حرمتی نسبت به سخن و آداب سخن نمی‌آلایند. در کوی دوست، همه اهل هم اند و همچون اعضای خانواده، بی‌آلایش کنار هم می‌نشینند، با همدیگر سخن می‌گویند، از همدیگر می‌آموزند و به همدیگر اعتماد می‌کنند.

مقدم دوستان را در کوی دوست به میمنت می‌گیریم. خوب است در کوی دوست همدیگر را دریابیم و چراغی را مهربانانه هدیه‌ی همدیگر کنیم. فراموش نکنیم که کوی دوست با چراغ‌های ما روشن می‌شود.
(ادامه در ....)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر