۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

آیا «طالبان» بر می‌گردند؟


عزیز رویش

(از شماره نهم هفته نامه «قدرت»)

سوال برگشت «طالبان»، تقریباً همه‌ی ذهن‌ها را به خود مصروف داشته است.... آیا «طالبان» واقعاً بر می‌گردند؟
پاسخ اولیه به این سوال در اکثر ذهن‌ها مثبت است: «بلی، «طالبان» بر می‌گردند.» حکومت افغانستان برگشت «طالبان» را تنها ضمانت صلح و امنیت قلمداد می‌کند. پاکستان تأمین ثبات در افغانستان را بدون توجه به خواسته‌های «طالبان» ناممکن می‌داند. انگلیس‌ها مصالحه و دریافت راه حل سیاسی با «طالبان» را کلید حل بحران افغانستان می‌دانند. اخیراً احمد رشید، نویسنده‌ی پاکستانی پیشنهاد کرده است که مذاکره با «طالبان» باید هر چه سریع‌تر انجام شود در غیر آن، نه تنها افغانستان، بلکه تمام منطقه درگیر بحران خواهد شد.
در همین حال، سوالات دیگری نیز هستند که باید در ضمن برگشت «طالبان» مورد توجه قرار گیرند:
اول- «طالبان» چگونه، به کجا و برای انجام چه کاری بر می‌گردند؟
دوم- عمده‌ترین چالش‌ها در برابر برگشت «طالبان» کدام اند؟
پاسخ سوال‌های اول را باید از خود «طالبان» شنید. «طالبان» اکنون خود را در موقف برتر می‌بینند و حاضر نیستند برای حکومت افغانستان و یا مراجعی دیگر اجازه دهند که در مورد چگونگی برگشت و اهداف بعدی آنان اظهار نظر کنند. ذبیح‌الله مجاهد، به عنوان عمده‌ترین منبع دسترسی به اهداف و مواضع «طالبان»، طی دو مصاحبه‌ی مفصلی که اخیراً با بی‌بی‌سی انجام داده است دیدگاه و موقف «طالبان» را در صورت برگشت آنان توضیح می‌دهد:

الف- «طالبان» از موقف پیروز بر می‌گردند
ذبیح‌الله مجاهد، پذیرفتن قانون اساسی افغانستان را که «تحت سیطره‌ی خارجی‌ها ساخته شده» قابل قبول نمی‌داند. وی شرایط حکومت افغانستان را به معنای دعوت به تسلیم شدن قلمداد می‌کند نه مذاکره. مجاهد همچنین می‌گوید «طالبان» نمی‌توانند «بر سر خانه‌ی خود با کسی مذاکره یا معامله» کنند. ذبیح‌الله مجاهد، حکومت افغانستان را با تعبیر «دولت کابل» تخفیف می‌دهد و دعوت این دولت یا «متحدان خارجی‌اش به مذاکره» را «دعوت به تسلیم شدن» قلمداد می‌کند. مجاهد در این مصاحبه، اظهارات آقای فاروق وردک و سایر زمامداران افغانستان را که گویا در جستجوی آدرس «طالبان» هستند، نوعی «تغافل عارفانه (تجاهل عارفانه)» قلمداد کرده می‌پرسد که «خارجی‌ها در کجا کشته می‌شوند؟ انفجار و انتحار در کجا است؟ در کجا نیروهای دولت و خارجی با ما درگیر می‌شوند؟»
زبان «طالبان» در این اظهارات به طور واضح زبان زور و قدرت است. بنابراین، «طالبان» برگشت خویش را از موقف ضعف و شکست و تسلیم ندانسته، بلکه بر قدرت و پیروزی و افتخار نظامی خود تأکید می‌کنند. پس از شنیدن توضیحات مجاهد، حالا این حکومت افغانستان است که باید بگوید آیا برای مذاکره با «طالبان» چراغ سبز نشان می‌دهد یا برای تسلیم شدن در برابر «طالبان».

ب – طالبان به سریر قدرت مطلقه بر می‌گردند
در مورد برگشت «طالبان»، حکومت افغانستان و مقامات ناتو و ایالات متحده دو اصطلاح متفاوت را به کار می‌برند که یکی مفهوم ادغام (reintegration) «طالبان» به بدنه‌ی ساختار کنونی را گوشزد می‌کند و دیگری مصالحه (reconciliation) و نزدیکی با «طالبان» برای رسیدن به نوعی توافق را. قدرت‌های بین‌المللی بر اصطلاح «ادغام» تأکید دارند، حالانکه مقامات حکومتی افغانستان بیشتر از اصطلاح «مصالحه» یاد می‌کنند. اما «طالبان»، بی‌اعتنا به هر دوی این اصطلاحات، چیزی کمتر از استیلا بر قدرت مطلقه را نمی‌پذیرند. «طالبان» وقتی از «دولت کابل» حرف می‌زنند، به طور غیرمستقیم خود را «حکومت افغانستان» قلمداد می‌کنند. بنابراین، برگشت «طالبان» به زعم آنان به منظور تحکیم پایه‌های «حکومت وابسته»‌ی آقای کرزی نیست. «طالبان» قدرت را تقسیم نمی‌کنند، بر اهداف «امارت اسلامی» خود وارد مصالحه نمی‌شوند، دخالت «خارجی‌ها» در امور حکومت‌داری خود را نمی‌پذیرند، محدودیت‌های بین‌المللی برای حقوق بشر و حقوق زنان و امثال آن را نمی‌پذیرند.... قدرت مورد نظر «طالبان» قدرت مطلقه است نه قدرتی که با قید و حدود «غیر اسلامی» مشروط شده باشد. آیا حکومت افغانستان حاضر است تا این حد به «طالبان» تمکین کند؟

ج - «طالبان» برای «انفاذ شریعت» بر می‌گردند
ذبیح‌الله مجاهد به صراحت می‌گوید که آنها به اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و سایر کنوانسیون‌هایی که دولت افغانستان در سال‌های اخیر خود را متعهد به رعایت آنها اعلام کرده است، هیچ التزامی ندارند. آنها بر می‌گردند تا الگوی خاص خود از یک «حکومت اسلامی» را برای مردم افغانستان و جهان ارایه نمایند. ذبیح‌الله مجاهد تأکید می‌کند که اصل برای «طالبان» قرآن و سنت است که به گفته‌ی او «مسلمانان فعلی از آن فاصله گرفته اند». او می‌گوید که در میان کشورهای اسلامی هیچ «الگویی وجود دارد» و «نمی‌توانیم کشوری را بیابیم که قوانین اسلامی صد در صد در آن حاکم باشد.» وی موضع «طالبان» در برابر زنان و مسایل مرتبط با حقوق بشر را «اسلامی» عنوان می‌کند و مدعی است که «طالبان» حاضر نیستند در این موضع تغییری ایجاد کنند.
اکنون حکومت افغانستان است که باید روشن سازد در برابر این خواسته‌های «طالبان» از کدام موضع سخن می‌گوید: از موضع یک داعی صلح و آشتی برای رسیدن به نوعی توافق یا از موضع یک منادی تسلیم‌طلبی در برابر نظام و تفکری که در سخت‌گیری‌های «شرعی» خود هیچ کشوری را به شمول ایران و عربستان هم‌سنگ خود نمی‌داند؟

دوم- عمده‌ترین چالش‌ها در برابر برگشت «طالبان» کدام اند؟
زمینه‌سازی‌های موجود برای برگشت «طالبان» به گونه‌ای صورت می‌گیرد که ظاهراً هیچگونه مانعی را در برابر آنان نشان نمی‌دهد. گویی همه‌ی مردم افغانستان به دو دسته تقسیم شده اند: دسته‌ی اول کسانی که عملاً در صف «طالبان» برای برپایی «امارت اسلامی» می‌جنگند و یا برای آنان حمایت مالی و اخلاقی و تسلیحاتی و پناهگاه فراهم می‌سازند؛ و دسته‌ی دوم کسانی که در برابر استیلای «طالبان» موقف انفعال گرفته و در برابر هر آنچه از سوی این گروه صورت می‌گیرد تمکین خواهند کرد.
اما آیا واقعاً «طالبان» در برگشت خود با هیچ چالشی رو به رو نخواهند بود؟ ... آیا زمینه برای چنین برگشت «طالبان» در سطح ملی و بین‌المللی مساعد است؟...
«طالبان»، به هیچ دلیلی روشن، غول شکست‌ناپذیر عصر ما نیستند. خاستگاه اجتماعی، باورهای مذهبی، ریشه‌های استخباراتی و الگوهای رفتاری «طالبان»، هیچکدام نشانه‌ای از واقعیت شکست‌ناپذیری آنان را با خود ندارند. برعلاوه‌، چالش‌های عمده‌ی دیگری نیز در برابر «طالبان» وجود دارند که افسانه‌ی برگشت آنان را مورد سوال قرار می‌دهد.

چالش اول: جامعه‌ی مدنی افغانستان
تا کنون به نقش جامعه‌ی مدنی افغانستان در معادلات سیاسی این کشور بهای چندانی داده نشده است. جامعه‌ی مدنی در قدم نخست به «سازمان‌های انجویی» تقلیل داده شده و در قدم بعدی، نقش آنان در حد «مافیای پول و تجارت و غارت» تخفیف یافته است. البته کسانی که صراحتاً ادعا کنند که انجوها دزد و مختلس اند، شاید اندک باشند، اما کسانی هم که بپذیرند انجوها صادق‌ترین نمایندگان رشد و حرکت‌های مدنی در افغانستان اند، در اقلیت قرار دارند.
جامعه‌ی مدنی هیچگاه در محدوده‌ی سازمان‌های انجویی که بیشتر فعالیت‌های کمپرادورمآبانه برای کانال یافتن پول و ثروت دارند، خلاصه نمی‌شود. جامعه‌ی مدنی عبارت از نهادهایی اند که بیانگر رشد مدنی جامعه اند. این نهادها را می‌توان در سیمای مراکز و نهادهای آموزشی یا در سیمای مطبوعات و سایر نهادهای ملی که برای تقویت مشارکت سیاسی و مدنی مردم فعالیت دارند ملاحظه کرد. نهادهایی که از رشد ملی اقتصاد و فعالیت‌های معیشتی جامعه نمایندگی می‌کنند، نیز در شمار جامعه‌ی مدنی گرفته می‌شوند.
نهادهای مدنی واقعی افغانستان، البته در طول هشت سال گذشته، به هیچ صورت موازی با نهادهای کاذب و مافیایی در عرصه‌های فرهنگ و تجارت و سایر فعالیت‌های مدنی و سیاسی رشد نداشته و مورد حمایت قرار نگرفته اند، اما موجودیت و حضور آنان را نیز در عرصه‌ی حیات مدنی و سیاسی کشور نمی‌توان نادیده گرفت. جامعه‌ی مدنی افغانستان، در بدنه‌ی ساختار اجتماعی و فرهنگی کشور اکنون به مرحله‌ای از رشد خود رسیده است که به سادگی نمی‌توان آن را در زیر شلاق و تیغ «طالبان» رها کرد و یا هیچگونه مقاومت و واکنشی از آن انتظار نداشت. حالا وقتی حکومت افغانستان افشای تمایلات «طالبان»گرایی خود را دشوار می‌بیند، یکی از دلایل آن مربوط به نظارت و بازخواست جامعه‌ی مدنی است.
«طالبان» در دوره‌ی اول «امارت اسلامی» خود با چالش جامعه‌ی مدنی مواجه نبودند. آیا می‌توان تصور کرد که زنان به وضعیتی که «طالبان» می‌خواهند، برگشت کنند؟ آیا نهادهای مدنی و دموکراتیکی که برگشت «طالبان» را اهانتی به وجهه و حیثیت مدنی خود تلقی می‌کنند، در برابر «طالبان» به زانو می‌افتند؟آیا نسلی که در هشت سال اخیر نماد چهره‌ی مدنی و جدید افغانستان به شمار می‌رود، به سادگی می‌توانند الگوهای فکری و رفتاری «طالبان» را قابل قبول بدانند؟
چالش جامعه‌ی مدنی، نه رنگ قومی و نژادی دارد و نه رنگ مذهبی و لسانی. چالش جامعه‌ی مدنی، چالش انتخاب در یک تقاطع تاریخ است: حرکت به جلو یا عقب‌گرد به دورانی که نماد تحجر و انجماد و عصبیت‌های قبیلوی است؟

چالش دوم: جوامع‌ غیر پشتون
«طالبان» به هر حال، چهره‌ی برجسته‌ی قومی و اتنیکی دارند. این چهره‌ی «طالبان»، به همان اندازه که برای برخی از حلقات تمامیت‌خواه پشتونی جذبه و هیجان خلق می‌کند، برای اقوام و جوامع غیرپشتون هراس‌انگیز و تحریک‌کننده است. در بحث از جوامع غیرپشتون تنها به چهره‌های سیاسی‌ای محدود نشویم که ظاهراً در پیشگامی مقاومت این جوامع قرار داشته و «طالبان» و حامیان تمامیت‌خواهی اتنیکی آنان از این چهره‌ها به عنوان مترسکی غرض توجیه اهداف و رفتارهای غیردموکراتیک خود استفاده می‌کنند. جوامع غیرپشتون، عبارت از میلیون‌ها شهروند این کشور است که نمی‌توانند الگوهای فکری و رفتاری «طالبان» را در زندگی مدنی و سیاسی خود برتابند.
مقاومت جوامع غیرپشتون چالشی عمده در برابر برگشت استیلاگرانه‌ی «طالبان» است. این مقاومت، بدون شک، در عرصه‌های مختلف و با وجوه مختلف تبارز می‌کند. بنابراین، «طالبان» می‌توانند خطری در برابر رشد مدنی جوامع غیرپشتون باشند، اما نمی‌توانند از رشد و مقاومت‌های مدنی آنان به طور کامل جلوگیری کنند.

چالش سوم: جامعه‌ی جهانی
ظاهراً حکومت افغانستان، با سیاست‌ها و مدیریت انفعالی خود، کمر جامعه‌ی جهانی را در جبهات جنگ در برابر «طالبان» شکسته است. بااینهم، جامعه‌ی جهانی هنوز نگفته است که در مبارزه‌ی خود بر علیه بنیادگرایی و ترور، سپر انداخته و حاضر است سکه‌ی پیروزی را بر سینه‌ی «طالبان» و حامیان تمامیت‌خواه آنان در حکومت افغانستان نصب کند. جامعه‌ی جهانی از هرگونه اقدام صلح‌طلبانه که راه حل سیاسی برای معضل «طالبان» محسوب شود، استقبال می‌کند، اما این استقبال به هیچ صورت به معنای مشروعیت بخشیدن الگوهای فکری و رفتاری «طالبان» نیست.
«طالبان» هنوز از پوشه‌های جنگ استخباراتی بیرون نیامده اند. سیاست‌های پنهان استخباراتی شاید هنوز هم منبع تغذیه‌ی «طالبان» باشد، اما سیاست‌های آشکار هیچ نشانه‌ای ندارد که دال بر مقبولیت «طالبان» در منظومه‌ی سیاست‌ها و روابط بین‌المللی باشد. «طالبان» دیگر نیرویی نیستند که هویت شان برای جهان و یا افکار عامه‌ی بین‌المللی ناشناخته باشد. سوال این است که جامعه‌ی بین‌المللی برای مشروعیت‌بخشیدن به این هویت «طالبان» چه الزام و یا ضرورتی را شاهد است؟
پاکستان برجسته‌ترین حامی «طالبان» است. آیا این کشور از فکر و رفتار «طالبان» حمایت می‌کند یا از «طالبان» برای جنگ رقابت منطقوی خود در برابر افغانستان و هند سود می‌برد؟ ... وزیر خارجه‌ی پاکستان در کنفرانس کابل از ماهیت دموکراتیک نظام خود با افتخار یاد کرد. روابط پاکستان با ایالات متحده‌ی امریکا و جهان غرب از جنس رابطه‌ی حکومت افغانستان نیست که کسی برای آن هیچگونه اراده و اعتبار مستقلی قایل نباشد. آیا پاکستان با این ماهیت و روابط بین‌المللی خود، واقعاً دوست «طالبان» و حامیان تفکر عظمت‌طلبانه‌ی آنان در افغانستان است یا صرفاً می‌خواهد از آن به عنوان یک آلت فشار در سیاست‌های خارجی خود استفاده کند؟ ... پاکستان وقتی «طالبان» را در خاک خود با شدت تمام سرکوب می‌کند ولی در افغانستان برای رساندن آنان به قدرت تلاش دارد، باید برای زمامداران افغانستان هوشداری جدی داشته باشد.
به همین گونه، سخنان صریح خانم هیلاری کلینتون در کنفرانس کابل نیز هوشداردهنده بود. وی که در ختم مذاکرات موفقانه‌ی خود با مقامات پاکستانی در کنفرانس کابل سخن می‌گفت، تصریح کرد که هرگونه اقدام برای مصالحه و آشتی در چوکات اصولی معین صورت می‌گیرد. او گفت کسانی که با القاعده پیوند دارند، مشمول طرح مصالحه نیستند؛ قانون اساسی افغانستان و ارزش‌های مدنی و دموکراتیک آن به مصالحه گذاشته نمی‌شود و حرکت نه‌ساله‌ی مدنی در افغانستان به عقب برگشت نمی‌کند. شبیه این تأکیدات از زبان سرمنشی سازمان ملل و نمایندگان اکثر کشورها و نهادهای بین‌المللی نیز صراحت یافته و گفته شده است که جامعه‌ی بین‌المللی افغانستان را در برابر ترور و وحشت و ناامنی تنها رها نمی‌کند.
جامعه‌ی جهانی چالشی بزرگ در برابر برگشت بدون قید و شرط «طالبان» است. جامعه‌ی جهانی را جامعه‌ای خنثی و بدون حساسیت تلقی نکنیم. واکنش جامعه‌ی جهانی می‌تواند نظام و تفکر «طالبان»ی را بیشتر از پیش به نقطه‌ای برای عبرت تاریخ بشر تبدیل کند.

سخن آخر:
با این تحلیل به آخر خط می‌رسیم. «طالبان» وقتی در دهکده‌های جنوب کشور با نیروهای خارجی می‌جنگند و در سایه‌ی حمایت نسبی اجتماعی قدرت مانور می‌یابند، به معنای آن نیست که از همین قدرت مانور در تمام ساحات کشور و یا در تمام عرصه‌های روابط بین‌المللی خویش نیز برخوردار اند. اتکای «طالبان» بر ارتش و استخبارات پاکستان نیز نباید مایه‌ی وحشت از مقابله با آنان باشد. «طالبان» در بدترین صورت، بر می‌گردند، اما نه در میدانی که صاف و هموار برای آنان مساعدت خلق کند.
«طالبان» تنها در سایه‌ی سیاست‌های انفعالی حکومت افغانستان و قضاوت‌های کوته‌اندیشانه‌ی برخی از حلقات عظمت‌طلب مجال مانور یافته اند. این مانور «طالبان» به هیچ صورت، شگون نیک و میمون ندارد. «طالبان» یک بار صفحه‌ی عبرت تاریخ را گشودند. شاید باصرفه نباشد اگر کسانی باز هم تلاش کنند صفحه‌ی دیگری از این عبرت را با «طالبان» باز کنند. «طالبان» هیچ الگویی ندارند که کسانی برای استقبال از آنان با هیجان لحظه‌شماری کنند و کسانی دیگر وحشتزده و نگران از هرگونه ابتکار و عمل فعال باز بمانند. راه حل سیاسی نجات از «طالبان» است نه تسلیمی و وانهادگی در برابر «طالبان».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر