۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

برنده‏ی انتخابات چه کسی خواهد بود: مردم یا کاندیدا؟

حسین سرامد

(از هفته نامه «قدرت» - شماره نهم)

قرار است تا کم‏تر از دو ماه دیگر انتخابات پارلمانی برگزار شود. تا آن زمان مبارزات انتخاباتی میان تعداد پرشمار کاندیدان در سی و چهار ولایت کشور ادامه خواهد داشت. از این میان 249 نفر از سراسر کشور باید برای پنج سال آینده نمایندگان مردم افغانستان در پارلمان شوند؛ هرکس رأی بیشتر ببرد برنده‏ی این مبارزات خواهد بود. این تنها اصل است در تعیین نتیجه‏ی انتخابات. هر یک از کاندیدان باید تلاش کند خود را در میان آن 249 نفر جا بزند. آن‏ها به روشنی این نکته را دریافته اند و بنابرآن از هیچ‏گونه تلاشی برای به دست‏آوردن رأی بیشتر فروگذار نمی‏کنند: از شیوه‏های معمول تبلیغات مثل سخنرانی در جلسات عمومی و خصوصی، اعلامیه، شعار، چاپ‏عکس‏های خورد و کلان و کارت‏های تبلیغاتی و احیاناً تبلیغات تلویزیونی و رادیویی گرفته تا استفاده از حساسیت‏های قومی و مذهبی، کاریزمای چهره‏های اجتماعیِ درگذشته و یا زنده، وعده‏های اکثراً دهان‏پرکن و گاه ناممکن و خارج از وظیفه‏ و توان یک نماینده‏ی پارلمان، و حتا پخش و نشر پول و خرید رأی به بهانه‏های مختلف از قبیل کمک به مساجد و... این تلاش‏ها برای برنده شدن کاندیدان صورت می‏گیرد، اما آیا مردم نیز مثل کاندیدان پاسخ این سوال را یافته اند که چگونه برنده‏ی بازی انتخابات خواهند شد؟
پاسخ این سوال را باید موکول کرد به پاسخ سوالی دیگر: آیا برندگی یک کاندیدای پارلمان الزاماً به معنای برنده شدن رأی دهندگان او است؟ در بدو امر این سوال، بی‏معنا و بیهوده به نظر می‏رسد، اما با اندکی دقت می‏توان به اهمیت آن پی‏ برد. این سوال ناظر بر این نکته است که تمام خواست‏ها و اهداف کاندیدان الزاماً منطبق بر تمام خواست‏ها و اهداف رأی دهندگان نیست و تنها نسبت‏هایی از هم‏پوشانی میان آن‏ها وجود دارد و در بهترین حالت نسبت این هم‏پوشانی بیشتر است. اما بر این نکته باید دقت کرد که ممکن است کاندیداها با خواست‏ها و اهدافی وارد کارزار انتخابات شده باشند که مورد نظر مردم نباشد و شاید کاندیدان آن‏ها ‏را هرگز به زبان نیاورند. از لحاظ اصولی هیچ اشکالی در این کار وجود ندارد و قضاوت اخلاقی نیز مورد نظر ما نیست و می‏دانیم که هر کسی با هر خواستی حق دارد که در چارچوبه‏های قانون وارد مبارزات انتخاباتی شود و از مردم بخواهد که به او رأی دهند و برای رسیدن به خواست خود و جلب اعتماد مردم از هر شگردی استفاده کند. این خواست‏های فردی تا حدود زیادی طبیعی است و اصولاً هیچ قضاوت اخلاقی و حقوقی را بر نمی‏تابد. سوال این است که مردم از نمایندگان خود چه می‏خواهند و آن‏ها را برای چه مقاصدی در پارلمان می‏فرستند.
نمایندگی پارلمان؛ امتیاز- مسئولیت:
نمایندگی پارلمان برای هر فرد امتیازاتی را به همراه دارد که هیچ کاندیدایی نمی‏تواند از وسوسه و ذوق رسیدن به آن خود را رها سازد: هم موقف محترم و بااعتباری دارد و هم مصئونیت ویژه‏ی پارلمانی را نصیب صاحبش می‏سازد و هم برای کسانی که طمع‏کارانه به آن چشم می‏دوزند فرصت‏های خورد و بُرد فراوانی را مهیا می‏سازد. چه کسی بیشتر از این می‏خواهد، و یا چه کسی بهتر از این جایی را سراغ دارد؟ اما آنچه باقی می‏ماند مسئولیت پارلمانی است. احتمالاً خیلی از کاندیدان یا به این بخش هیچ نمی‏اندیشند و یا آگاهانه از آن فرار می‏کنند. اما آنچه برای مردم مهم است در واقع مسئولیت پارلمانی نمایندگان شان است و معیار ارزیابی آنان نیز شایستگی و تعهد نمایندگان در اجرای این مسئولیت است. به همین خاطر کاندیدان نیز آگاهانه شعارهایی برای شان برمی‏گزینند و سخنانی بر زبان می‏رانند که پاسخ‏گوی تقاضای مردم در اجرای این مسئولیت باشد تا بتواند اعتماد آن‏ها را برای گرفتن رأی شان به دست بیاورد. بدین سان اگر کاندیدایی موفق شد و رأی مردم را، به هر طریقی، به دست آورد، به خواست خود رسیده است و از امتیازات و فرصت‏هایی که آرزویش را داشت، دست یافته است. اما این تنها یک طرف قضیه است. طرف دیگر قضیه خواست مردم است: مسئولیت نماینده‏ی پارلمان.
مردم چه مسئولیتی را برای نمایندگان خود در پارلمان تعریف می‏کنند؟ این سوال ناظر بر شعور سیاسی و خواست سیاسی مردم است. یعنی مردم ممکن است نظر به شعور سیاسی شان خواست سیاسی خود را مطرح کنند و متناسب با آن نماینده‏ای را برای رسیدن به آن خواست به پارلمان بفرستند. تعریف مردم از مسئولیت نمایندگان را از یک سو شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی جامعه و نیز موقعیت و حضور آنان در ساختار سیاسی کشور تعیین می‏کند و از سویی دیگر منوط است به شعور سیاسی مردم و آگاهی آنان از آن شرایط و موقعیت. این دو سویه را باید به صورت همزمان لحاظ کرد. مردم هرقدر درک دقیق‏تر از موقعیت و شرایط سیاسی، اجتماعی و تاریخی خود داشته باشند در طرح خواست‏ها و انتظارات خود توانا‏تر خواهند بود. همچنان اگر مردم از شعور سیاسی بالاتر برخوردار باشند می‏توانند از لحاظ سیاسی دقیق‏تر عمل کنند و مسئولیت نمایندگان خود را نیز دقیق‏تر و مشخص‏تر تعریف و تعیین کنند.
هر شعار انتخاباتی که در جریان مبارزات انتخاباتی مطرح می‏شوند، گاهی حتا بهترین شان، به تنهایی، تا حدود زیادی بی‏خاصیت است و نمی‏تواند جهت و دید سیاسی خاصی را نشان دهد، زیرا این شعارها بیش‏تر از آنکه بیانگر تعهد کاندیدای مربوطه باشد، نشان‏دهنده‏ی توانایی کاندیدان در بهره‏برداری از حساسیت‏های مردم است که با ذایقه‌شناسی و فرصت‌شناسی کاندیدان انتخاب شده است. از این‏رو شعارهای انتخاباتی می‏توانند دروغ‏های مردم‌پسند باشند. این شعارها اگر به خواست‏های آگاهانه‏ی مردم تبدیل نشوند به خودی خود هیچ ارزشی ندارند و صرفاً «دروغ‏»های بسیار جذاب هستند. بنابراین مهم این نیست که کاندیداها در شعارهای شان چه را طرح می‏کنند، بلکه مهم آن است که مردم از آن‏ها چه می‏خواهند، زیرا وقتی مردم خواستِ روشن و مشخصی را نتوانند مطرح کنند نمی‏توانند مسئولیت‏پذیری نمایندگان خود را ضمانت کنند و حتا در تعریف مسئولیت آنان نقش داشته باشند.
نمایندگی پارلمان یک وظیفه‏ی سیاسی و حقوقی است:
نیاز به گفتن ندارد که مردم نیازمندی‏ها و خواست‏های متعدد و متنوع دارند، اما مهم این است که مردم بدانند این نیازها از کدام راه‏ها و توسط چه کسانی و چگونه برآورده می‏شوند. مثلاً یک وزیر، یک نماینده‏ی پارلمان، یک رهبر سیاسی، یک روشنفکر، یک عالم مذهبی کدام یک از این خواست‏ها را برآورده می‏توانند و کدام راه‏ها آن‏ها را به آن خواسته‏ها می‏رسانند. بعضی از افراد برای کار خاصی شایستگی دارند و نهادها نیز وظایف مشخصی دارند. پارلمان نیز در ساختار دموکراتیک دولت می‏تواند به خواست‏های مشخصی رسیدگی کند. نمی‏توان رفع بعضی از نیاز‏ها را لزوماً از پارلمان خواست و نیز نمی‏توان بعضی از شایستگی‏ها را اثبات‏کننده‏ی شایستگیِ نمایندگی دانست. مثلاً لزوماً توانایی کسی در معلمی یا طبابت یا مسایل مذهبی نمی‏تواند اثبات کننده‏ی شایستگی نمایندگی از مردم در پارلمان باشد. در غیر آن قضیه شبیه داستان آن کسی خواهد شد که از ملا بخواهد شکم دردی اش را دوا کند. البته حوزه‏ی صلاحیت مستقیم و غیرمستقیم پارلمان بسیار گسترده است، اما باید در تعیین اولویت‏ها میان خواست‏ها دقتی بیشتر به خرج داد و مخصوصاً ماهیت سیاسی و حقوقی پارلمان را در نظر گرفت. پارلمان یک نهاد سیاسی و حقوقی است و کار آن قانونگذاری، تعیین چارچوبه‏های کلی سیاست کشور و برنامه‏های کلان کشوری است. بنابراین پارلمان بیشتر از هرچیز نقش سیاسی و حضور سیاسی مردم را در سیاست کشور تمثیل می‏کند. شایستگی‏هایی که یک نماینده‏ی پارلمان داشته باشد نیز شایستگی‏ و مهارت‏های سیاسی است. بنابرآن این سوال را باید در مقابل هر کاندید گذاشت که از توانایی‏های سیاسی چقدر بهره‏مند است. وانگهی در کنار این سوال باید سوال تعهد و مسئولیت شناسی را نیز در میان آورد.

تکیه بر تعلقات و هویت‏های برساخته:
کاندیدان در تلاش آن اند که با استفاده از تعلقات خود هویت‏های برساخته ایجاد کنند و مخاطبین خود را با این هویت‏سازی از دیگران جدا نمایند و از این طریق رأی آنان را به نفع خود کانالیزه کنند. از این رو مطرح می‏کنند که نماینده‏ی فلان دسته است و بنا بر فلان تعلق می‏تواند شایسته‏تر باشد. البته ما ضرورت لحاظ این تعلقات را رد نمی‏کنیم، زیرا این تعلقات علاوه بر پیوندهای دیگر مبتنی بر خواست مشترک اعضای آن نیز است. این خواست مشترک باید در پارلمان نیز بازتاب یابد. اما سخن این است که تکیه بر این تعلقات گاهی باعث اغفال مردم می‏شود. مثلاً ممکن است کاندیدایی صرفاً با استفاده از معلولیت خود، خود را شایسته‏ترین نماینده‏ی معلولین قلمداد کند و یا کسی صرفاً بنا بر تعلق قبیلوی، یا قشری رأی بگیرد. تأکید ما بر این است که این تعلقات نباید باعث شود که توانایی‏های او را در پارلمان ارزیابی کنیم. باید دانست که پارلمان جایی است که حق سیاسی و حضور سیاسی مردم اثبات می‏شود. پس اگر شعارهایی که معطوف به این مسأله نباشد مبنای رأی مردم در انتخابات قرار گیرد، در واقع مردم نتوانسته است دقیق عمل کند و کاندیدای مورد نظر نیز نتوانسته است نماینده‏ی شایسته‏ای برای آن‏ها باشد. می‏توان گفت که در این بازی مردم شکست خورده اند هرچند کاندید مورد نظر شان برنده شده است.
بنا بر توضیحات بالا، مردم باید به برنده شدن خود شان بیاندیشند نه برنده شدن کاندیدای شان. به عبارت دقیق‏تر با حمایت از کاندید خاصی به برنده شدن خود شان نظر داشته باشند و در کارزار انتخابات خواست شان را فراموش نکنند و بر مبنای آن شایستگی و مسئولیت‏شناسی کاندیدای شان را ارزیابی کنند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر