حسین سرامد
(از هفته نامه «قدرت» - شماره نهم)
قرار است تا کمتر از دو ماه دیگر انتخابات پارلمانی برگزار شود. تا آن زمان مبارزات انتخاباتی میان تعداد پرشمار کاندیدان در سی و چهار ولایت کشور ادامه خواهد داشت. از این میان 249 نفر از سراسر کشور باید برای پنج سال آینده نمایندگان مردم افغانستان در پارلمان شوند؛ هرکس رأی بیشتر ببرد برندهی این مبارزات خواهد بود. این تنها اصل است در تعیین نتیجهی انتخابات. هر یک از کاندیدان باید تلاش کند خود را در میان آن 249 نفر جا بزند. آنها به روشنی این نکته را دریافته اند و بنابرآن از هیچگونه تلاشی برای به دستآوردن رأی بیشتر فروگذار نمیکنند: از شیوههای معمول تبلیغات مثل سخنرانی در جلسات عمومی و خصوصی، اعلامیه، شعار، چاپعکسهای خورد و کلان و کارتهای تبلیغاتی و احیاناً تبلیغات تلویزیونی و رادیویی گرفته تا استفاده از حساسیتهای قومی و مذهبی، کاریزمای چهرههای اجتماعیِ درگذشته و یا زنده، وعدههای اکثراً دهانپرکن و گاه ناممکن و خارج از وظیفه و توان یک نمایندهی پارلمان، و حتا پخش و نشر پول و خرید رأی به بهانههای مختلف از قبیل کمک به مساجد و... این تلاشها برای برنده شدن کاندیدان صورت میگیرد، اما آیا مردم نیز مثل کاندیدان پاسخ این سوال را یافته اند که چگونه برندهی بازی انتخابات خواهند شد؟
پاسخ این سوال را باید موکول کرد به پاسخ سوالی دیگر: آیا برندگی یک کاندیدای پارلمان الزاماً به معنای برنده شدن رأی دهندگان او است؟ در بدو امر این سوال، بیمعنا و بیهوده به نظر میرسد، اما با اندکی دقت میتوان به اهمیت آن پی برد. این سوال ناظر بر این نکته است که تمام خواستها و اهداف کاندیدان الزاماً منطبق بر تمام خواستها و اهداف رأی دهندگان نیست و تنها نسبتهایی از همپوشانی میان آنها وجود دارد و در بهترین حالت نسبت این همپوشانی بیشتر است. اما بر این نکته باید دقت کرد که ممکن است کاندیداها با خواستها و اهدافی وارد کارزار انتخابات شده باشند که مورد نظر مردم نباشد و شاید کاندیدان آنها را هرگز به زبان نیاورند. از لحاظ اصولی هیچ اشکالی در این کار وجود ندارد و قضاوت اخلاقی نیز مورد نظر ما نیست و میدانیم که هر کسی با هر خواستی حق دارد که در چارچوبههای قانون وارد مبارزات انتخاباتی شود و از مردم بخواهد که به او رأی دهند و برای رسیدن به خواست خود و جلب اعتماد مردم از هر شگردی استفاده کند. این خواستهای فردی تا حدود زیادی طبیعی است و اصولاً هیچ قضاوت اخلاقی و حقوقی را بر نمیتابد. سوال این است که مردم از نمایندگان خود چه میخواهند و آنها را برای چه مقاصدی در پارلمان میفرستند.
نمایندگی پارلمان؛ امتیاز- مسئولیت:
نمایندگی پارلمان برای هر فرد امتیازاتی را به همراه دارد که هیچ کاندیدایی نمیتواند از وسوسه و ذوق رسیدن به آن خود را رها سازد: هم موقف محترم و بااعتباری دارد و هم مصئونیت ویژهی پارلمانی را نصیب صاحبش میسازد و هم برای کسانی که طمعکارانه به آن چشم میدوزند فرصتهای خورد و بُرد فراوانی را مهیا میسازد. چه کسی بیشتر از این میخواهد، و یا چه کسی بهتر از این جایی را سراغ دارد؟ اما آنچه باقی میماند مسئولیت پارلمانی است. احتمالاً خیلی از کاندیدان یا به این بخش هیچ نمیاندیشند و یا آگاهانه از آن فرار میکنند. اما آنچه برای مردم مهم است در واقع مسئولیت پارلمانی نمایندگان شان است و معیار ارزیابی آنان نیز شایستگی و تعهد نمایندگان در اجرای این مسئولیت است. به همین خاطر کاندیدان نیز آگاهانه شعارهایی برای شان برمیگزینند و سخنانی بر زبان میرانند که پاسخگوی تقاضای مردم در اجرای این مسئولیت باشد تا بتواند اعتماد آنها را برای گرفتن رأی شان به دست بیاورد. بدین سان اگر کاندیدایی موفق شد و رأی مردم را، به هر طریقی، به دست آورد، به خواست خود رسیده است و از امتیازات و فرصتهایی که آرزویش را داشت، دست یافته است. اما این تنها یک طرف قضیه است. طرف دیگر قضیه خواست مردم است: مسئولیت نمایندهی پارلمان.
مردم چه مسئولیتی را برای نمایندگان خود در پارلمان تعریف میکنند؟ این سوال ناظر بر شعور سیاسی و خواست سیاسی مردم است. یعنی مردم ممکن است نظر به شعور سیاسی شان خواست سیاسی خود را مطرح کنند و متناسب با آن نمایندهای را برای رسیدن به آن خواست به پارلمان بفرستند. تعریف مردم از مسئولیت نمایندگان را از یک سو شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی جامعه و نیز موقعیت و حضور آنان در ساختار سیاسی کشور تعیین میکند و از سویی دیگر منوط است به شعور سیاسی مردم و آگاهی آنان از آن شرایط و موقعیت. این دو سویه را باید به صورت همزمان لحاظ کرد. مردم هرقدر درک دقیقتر از موقعیت و شرایط سیاسی، اجتماعی و تاریخی خود داشته باشند در طرح خواستها و انتظارات خود تواناتر خواهند بود. همچنان اگر مردم از شعور سیاسی بالاتر برخوردار باشند میتوانند از لحاظ سیاسی دقیقتر عمل کنند و مسئولیت نمایندگان خود را نیز دقیقتر و مشخصتر تعریف و تعیین کنند.
هر شعار انتخاباتی که در جریان مبارزات انتخاباتی مطرح میشوند، گاهی حتا بهترین شان، به تنهایی، تا حدود زیادی بیخاصیت است و نمیتواند جهت و دید سیاسی خاصی را نشان دهد، زیرا این شعارها بیشتر از آنکه بیانگر تعهد کاندیدای مربوطه باشد، نشاندهندهی توانایی کاندیدان در بهرهبرداری از حساسیتهای مردم است که با ذایقهشناسی و فرصتشناسی کاندیدان انتخاب شده است. از اینرو شعارهای انتخاباتی میتوانند دروغهای مردمپسند باشند. این شعارها اگر به خواستهای آگاهانهی مردم تبدیل نشوند به خودی خود هیچ ارزشی ندارند و صرفاً «دروغ»های بسیار جذاب هستند. بنابراین مهم این نیست که کاندیداها در شعارهای شان چه را طرح میکنند، بلکه مهم آن است که مردم از آنها چه میخواهند، زیرا وقتی مردم خواستِ روشن و مشخصی را نتوانند مطرح کنند نمیتوانند مسئولیتپذیری نمایندگان خود را ضمانت کنند و حتا در تعریف مسئولیت آنان نقش داشته باشند.
نمایندگی پارلمان یک وظیفهی سیاسی و حقوقی است:
نیاز به گفتن ندارد که مردم نیازمندیها و خواستهای متعدد و متنوع دارند، اما مهم این است که مردم بدانند این نیازها از کدام راهها و توسط چه کسانی و چگونه برآورده میشوند. مثلاً یک وزیر، یک نمایندهی پارلمان، یک رهبر سیاسی، یک روشنفکر، یک عالم مذهبی کدام یک از این خواستها را برآورده میتوانند و کدام راهها آنها را به آن خواستهها میرسانند. بعضی از افراد برای کار خاصی شایستگی دارند و نهادها نیز وظایف مشخصی دارند. پارلمان نیز در ساختار دموکراتیک دولت میتواند به خواستهای مشخصی رسیدگی کند. نمیتوان رفع بعضی از نیازها را لزوماً از پارلمان خواست و نیز نمیتوان بعضی از شایستگیها را اثباتکنندهی شایستگیِ نمایندگی دانست. مثلاً لزوماً توانایی کسی در معلمی یا طبابت یا مسایل مذهبی نمیتواند اثبات کنندهی شایستگی نمایندگی از مردم در پارلمان باشد. در غیر آن قضیه شبیه داستان آن کسی خواهد شد که از ملا بخواهد شکم دردی اش را دوا کند. البته حوزهی صلاحیت مستقیم و غیرمستقیم پارلمان بسیار گسترده است، اما باید در تعیین اولویتها میان خواستها دقتی بیشتر به خرج داد و مخصوصاً ماهیت سیاسی و حقوقی پارلمان را در نظر گرفت. پارلمان یک نهاد سیاسی و حقوقی است و کار آن قانونگذاری، تعیین چارچوبههای کلی سیاست کشور و برنامههای کلان کشوری است. بنابراین پارلمان بیشتر از هرچیز نقش سیاسی و حضور سیاسی مردم را در سیاست کشور تمثیل میکند. شایستگیهایی که یک نمایندهی پارلمان داشته باشد نیز شایستگی و مهارتهای سیاسی است. بنابرآن این سوال را باید در مقابل هر کاندید گذاشت که از تواناییهای سیاسی چقدر بهرهمند است. وانگهی در کنار این سوال باید سوال تعهد و مسئولیت شناسی را نیز در میان آورد.
تکیه بر تعلقات و هویتهای برساخته:
کاندیدان در تلاش آن اند که با استفاده از تعلقات خود هویتهای برساخته ایجاد کنند و مخاطبین خود را با این هویتسازی از دیگران جدا نمایند و از این طریق رأی آنان را به نفع خود کانالیزه کنند. از این رو مطرح میکنند که نمایندهی فلان دسته است و بنا بر فلان تعلق میتواند شایستهتر باشد. البته ما ضرورت لحاظ این تعلقات را رد نمیکنیم، زیرا این تعلقات علاوه بر پیوندهای دیگر مبتنی بر خواست مشترک اعضای آن نیز است. این خواست مشترک باید در پارلمان نیز بازتاب یابد. اما سخن این است که تکیه بر این تعلقات گاهی باعث اغفال مردم میشود. مثلاً ممکن است کاندیدایی صرفاً با استفاده از معلولیت خود، خود را شایستهترین نمایندهی معلولین قلمداد کند و یا کسی صرفاً بنا بر تعلق قبیلوی، یا قشری رأی بگیرد. تأکید ما بر این است که این تعلقات نباید باعث شود که تواناییهای او را در پارلمان ارزیابی کنیم. باید دانست که پارلمان جایی است که حق سیاسی و حضور سیاسی مردم اثبات میشود. پس اگر شعارهایی که معطوف به این مسأله نباشد مبنای رأی مردم در انتخابات قرار گیرد، در واقع مردم نتوانسته است دقیق عمل کند و کاندیدای مورد نظر نیز نتوانسته است نمایندهی شایستهای برای آنها باشد. میتوان گفت که در این بازی مردم شکست خورده اند هرچند کاندید مورد نظر شان برنده شده است.
بنا بر توضیحات بالا، مردم باید به برنده شدن خود شان بیاندیشند نه برنده شدن کاندیدای شان. به عبارت دقیقتر با حمایت از کاندید خاصی به برنده شدن خود شان نظر داشته باشند و در کارزار انتخابات خواست شان را فراموش نکنند و بر مبنای آن شایستگی و مسئولیتشناسی کاندیدای شان را ارزیابی کنند.
(از هفته نامه «قدرت» - شماره نهم)
قرار است تا کمتر از دو ماه دیگر انتخابات پارلمانی برگزار شود. تا آن زمان مبارزات انتخاباتی میان تعداد پرشمار کاندیدان در سی و چهار ولایت کشور ادامه خواهد داشت. از این میان 249 نفر از سراسر کشور باید برای پنج سال آینده نمایندگان مردم افغانستان در پارلمان شوند؛ هرکس رأی بیشتر ببرد برندهی این مبارزات خواهد بود. این تنها اصل است در تعیین نتیجهی انتخابات. هر یک از کاندیدان باید تلاش کند خود را در میان آن 249 نفر جا بزند. آنها به روشنی این نکته را دریافته اند و بنابرآن از هیچگونه تلاشی برای به دستآوردن رأی بیشتر فروگذار نمیکنند: از شیوههای معمول تبلیغات مثل سخنرانی در جلسات عمومی و خصوصی، اعلامیه، شعار، چاپعکسهای خورد و کلان و کارتهای تبلیغاتی و احیاناً تبلیغات تلویزیونی و رادیویی گرفته تا استفاده از حساسیتهای قومی و مذهبی، کاریزمای چهرههای اجتماعیِ درگذشته و یا زنده، وعدههای اکثراً دهانپرکن و گاه ناممکن و خارج از وظیفه و توان یک نمایندهی پارلمان، و حتا پخش و نشر پول و خرید رأی به بهانههای مختلف از قبیل کمک به مساجد و... این تلاشها برای برنده شدن کاندیدان صورت میگیرد، اما آیا مردم نیز مثل کاندیدان پاسخ این سوال را یافته اند که چگونه برندهی بازی انتخابات خواهند شد؟
پاسخ این سوال را باید موکول کرد به پاسخ سوالی دیگر: آیا برندگی یک کاندیدای پارلمان الزاماً به معنای برنده شدن رأی دهندگان او است؟ در بدو امر این سوال، بیمعنا و بیهوده به نظر میرسد، اما با اندکی دقت میتوان به اهمیت آن پی برد. این سوال ناظر بر این نکته است که تمام خواستها و اهداف کاندیدان الزاماً منطبق بر تمام خواستها و اهداف رأی دهندگان نیست و تنها نسبتهایی از همپوشانی میان آنها وجود دارد و در بهترین حالت نسبت این همپوشانی بیشتر است. اما بر این نکته باید دقت کرد که ممکن است کاندیداها با خواستها و اهدافی وارد کارزار انتخابات شده باشند که مورد نظر مردم نباشد و شاید کاندیدان آنها را هرگز به زبان نیاورند. از لحاظ اصولی هیچ اشکالی در این کار وجود ندارد و قضاوت اخلاقی نیز مورد نظر ما نیست و میدانیم که هر کسی با هر خواستی حق دارد که در چارچوبههای قانون وارد مبارزات انتخاباتی شود و از مردم بخواهد که به او رأی دهند و برای رسیدن به خواست خود و جلب اعتماد مردم از هر شگردی استفاده کند. این خواستهای فردی تا حدود زیادی طبیعی است و اصولاً هیچ قضاوت اخلاقی و حقوقی را بر نمیتابد. سوال این است که مردم از نمایندگان خود چه میخواهند و آنها را برای چه مقاصدی در پارلمان میفرستند.
نمایندگی پارلمان؛ امتیاز- مسئولیت:
نمایندگی پارلمان برای هر فرد امتیازاتی را به همراه دارد که هیچ کاندیدایی نمیتواند از وسوسه و ذوق رسیدن به آن خود را رها سازد: هم موقف محترم و بااعتباری دارد و هم مصئونیت ویژهی پارلمانی را نصیب صاحبش میسازد و هم برای کسانی که طمعکارانه به آن چشم میدوزند فرصتهای خورد و بُرد فراوانی را مهیا میسازد. چه کسی بیشتر از این میخواهد، و یا چه کسی بهتر از این جایی را سراغ دارد؟ اما آنچه باقی میماند مسئولیت پارلمانی است. احتمالاً خیلی از کاندیدان یا به این بخش هیچ نمیاندیشند و یا آگاهانه از آن فرار میکنند. اما آنچه برای مردم مهم است در واقع مسئولیت پارلمانی نمایندگان شان است و معیار ارزیابی آنان نیز شایستگی و تعهد نمایندگان در اجرای این مسئولیت است. به همین خاطر کاندیدان نیز آگاهانه شعارهایی برای شان برمیگزینند و سخنانی بر زبان میرانند که پاسخگوی تقاضای مردم در اجرای این مسئولیت باشد تا بتواند اعتماد آنها را برای گرفتن رأی شان به دست بیاورد. بدین سان اگر کاندیدایی موفق شد و رأی مردم را، به هر طریقی، به دست آورد، به خواست خود رسیده است و از امتیازات و فرصتهایی که آرزویش را داشت، دست یافته است. اما این تنها یک طرف قضیه است. طرف دیگر قضیه خواست مردم است: مسئولیت نمایندهی پارلمان.
مردم چه مسئولیتی را برای نمایندگان خود در پارلمان تعریف میکنند؟ این سوال ناظر بر شعور سیاسی و خواست سیاسی مردم است. یعنی مردم ممکن است نظر به شعور سیاسی شان خواست سیاسی خود را مطرح کنند و متناسب با آن نمایندهای را برای رسیدن به آن خواست به پارلمان بفرستند. تعریف مردم از مسئولیت نمایندگان را از یک سو شرایط تاریخی، اجتماعی و سیاسی جامعه و نیز موقعیت و حضور آنان در ساختار سیاسی کشور تعیین میکند و از سویی دیگر منوط است به شعور سیاسی مردم و آگاهی آنان از آن شرایط و موقعیت. این دو سویه را باید به صورت همزمان لحاظ کرد. مردم هرقدر درک دقیقتر از موقعیت و شرایط سیاسی، اجتماعی و تاریخی خود داشته باشند در طرح خواستها و انتظارات خود تواناتر خواهند بود. همچنان اگر مردم از شعور سیاسی بالاتر برخوردار باشند میتوانند از لحاظ سیاسی دقیقتر عمل کنند و مسئولیت نمایندگان خود را نیز دقیقتر و مشخصتر تعریف و تعیین کنند.
هر شعار انتخاباتی که در جریان مبارزات انتخاباتی مطرح میشوند، گاهی حتا بهترین شان، به تنهایی، تا حدود زیادی بیخاصیت است و نمیتواند جهت و دید سیاسی خاصی را نشان دهد، زیرا این شعارها بیشتر از آنکه بیانگر تعهد کاندیدای مربوطه باشد، نشاندهندهی توانایی کاندیدان در بهرهبرداری از حساسیتهای مردم است که با ذایقهشناسی و فرصتشناسی کاندیدان انتخاب شده است. از اینرو شعارهای انتخاباتی میتوانند دروغهای مردمپسند باشند. این شعارها اگر به خواستهای آگاهانهی مردم تبدیل نشوند به خودی خود هیچ ارزشی ندارند و صرفاً «دروغ»های بسیار جذاب هستند. بنابراین مهم این نیست که کاندیداها در شعارهای شان چه را طرح میکنند، بلکه مهم آن است که مردم از آنها چه میخواهند، زیرا وقتی مردم خواستِ روشن و مشخصی را نتوانند مطرح کنند نمیتوانند مسئولیتپذیری نمایندگان خود را ضمانت کنند و حتا در تعریف مسئولیت آنان نقش داشته باشند.
نمایندگی پارلمان یک وظیفهی سیاسی و حقوقی است:
نیاز به گفتن ندارد که مردم نیازمندیها و خواستهای متعدد و متنوع دارند، اما مهم این است که مردم بدانند این نیازها از کدام راهها و توسط چه کسانی و چگونه برآورده میشوند. مثلاً یک وزیر، یک نمایندهی پارلمان، یک رهبر سیاسی، یک روشنفکر، یک عالم مذهبی کدام یک از این خواستها را برآورده میتوانند و کدام راهها آنها را به آن خواستهها میرسانند. بعضی از افراد برای کار خاصی شایستگی دارند و نهادها نیز وظایف مشخصی دارند. پارلمان نیز در ساختار دموکراتیک دولت میتواند به خواستهای مشخصی رسیدگی کند. نمیتوان رفع بعضی از نیازها را لزوماً از پارلمان خواست و نیز نمیتوان بعضی از شایستگیها را اثباتکنندهی شایستگیِ نمایندگی دانست. مثلاً لزوماً توانایی کسی در معلمی یا طبابت یا مسایل مذهبی نمیتواند اثبات کنندهی شایستگی نمایندگی از مردم در پارلمان باشد. در غیر آن قضیه شبیه داستان آن کسی خواهد شد که از ملا بخواهد شکم دردی اش را دوا کند. البته حوزهی صلاحیت مستقیم و غیرمستقیم پارلمان بسیار گسترده است، اما باید در تعیین اولویتها میان خواستها دقتی بیشتر به خرج داد و مخصوصاً ماهیت سیاسی و حقوقی پارلمان را در نظر گرفت. پارلمان یک نهاد سیاسی و حقوقی است و کار آن قانونگذاری، تعیین چارچوبههای کلی سیاست کشور و برنامههای کلان کشوری است. بنابراین پارلمان بیشتر از هرچیز نقش سیاسی و حضور سیاسی مردم را در سیاست کشور تمثیل میکند. شایستگیهایی که یک نمایندهی پارلمان داشته باشد نیز شایستگی و مهارتهای سیاسی است. بنابرآن این سوال را باید در مقابل هر کاندید گذاشت که از تواناییهای سیاسی چقدر بهرهمند است. وانگهی در کنار این سوال باید سوال تعهد و مسئولیت شناسی را نیز در میان آورد.
تکیه بر تعلقات و هویتهای برساخته:
کاندیدان در تلاش آن اند که با استفاده از تعلقات خود هویتهای برساخته ایجاد کنند و مخاطبین خود را با این هویتسازی از دیگران جدا نمایند و از این طریق رأی آنان را به نفع خود کانالیزه کنند. از این رو مطرح میکنند که نمایندهی فلان دسته است و بنا بر فلان تعلق میتواند شایستهتر باشد. البته ما ضرورت لحاظ این تعلقات را رد نمیکنیم، زیرا این تعلقات علاوه بر پیوندهای دیگر مبتنی بر خواست مشترک اعضای آن نیز است. این خواست مشترک باید در پارلمان نیز بازتاب یابد. اما سخن این است که تکیه بر این تعلقات گاهی باعث اغفال مردم میشود. مثلاً ممکن است کاندیدایی صرفاً با استفاده از معلولیت خود، خود را شایستهترین نمایندهی معلولین قلمداد کند و یا کسی صرفاً بنا بر تعلق قبیلوی، یا قشری رأی بگیرد. تأکید ما بر این است که این تعلقات نباید باعث شود که تواناییهای او را در پارلمان ارزیابی کنیم. باید دانست که پارلمان جایی است که حق سیاسی و حضور سیاسی مردم اثبات میشود. پس اگر شعارهایی که معطوف به این مسأله نباشد مبنای رأی مردم در انتخابات قرار گیرد، در واقع مردم نتوانسته است دقیق عمل کند و کاندیدای مورد نظر نیز نتوانسته است نمایندهی شایستهای برای آنها باشد. میتوان گفت که در این بازی مردم شکست خورده اند هرچند کاندید مورد نظر شان برنده شده است.
بنا بر توضیحات بالا، مردم باید به برنده شدن خود شان بیاندیشند نه برنده شدن کاندیدای شان. به عبارت دقیقتر با حمایت از کاندید خاصی به برنده شدن خود شان نظر داشته باشند و در کارزار انتخابات خواست شان را فراموش نکنند و بر مبنای آن شایستگی و مسئولیتشناسی کاندیدای شان را ارزیابی کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر