کنفرانس کابل اصطلاح «افغانیزه شدن» یا «افغانیزه کردن» امور را به وفور بر زبانهای مقامات افغانی جاری ساخت: امنیت باید «افغانیزه» شود، بازسازی و انکشاف، اردو و پولیس، مصالحه با مخالفان مسلح، مبارزه با فساد، اجرای پروژههایی که به کمکهای بینالمللی وابسته اند، ... همه باید «افغانیزه» شوند.
اصطلاح «افغانیزه شدن» یا «افغانیزه کردن» امور از زمان تصدی آقای دکتور رنگین دادفر اسپنتا بر وزارت خارجهی افغانستان به ادبیات سیاسی افغانستان راه یافت. ظاهر این اصطلاح بویی از آزردگی افغانستان از سپرده شدن امور آن به دست «خارجیها» دارد، اما هیچگاهی روشن نشده است که حد و فصل این اصطلاح در تعبیرات مقامات افغانی چیست.
ظاهراً «افغانیزهشدن» یا «افغانیزهکردن» امور به عنوان یک مفهوم کلی با هیچ مخالفتی رو به رو نمیشود. اما وقتی گفته میشود که مثلاً طرح مصالحه با «طالبان» باید «افغانیزه» شود، نیاز به توضیح دارد که این «افغانیزهشدن» به چه معناست. اگر منظور این است که در طرح و پیشبرد «مصالحه» هرچه دولتمردان افغانستان لازم دیدند، بدون توجه به شروط و خواستههای جامعهی بینالمللی اجرا شود، باید این نکته نیز پاسخ یابد که نقش قدرتهای بیرونی در جنگ و صلح با «طالبان» چیست و اساساً آنها برای چه هدفی تا کنون در برابر این «طالبان» جنگیده و امکانات و جان سربازان خود را به هدر داده اند؟
گذشته از آن، اصطلاح «افغانیزهشدن» یا «افغانیزه کردن» در داخل افغانستان نیز معنای روشنی ندارد. آیا تمکین در برابر هرگونه طرح غیردموکراتیک را که مبنای افغانی داشته و با ساختارها و مناسبات قبیلوی بخشهایی از افغانستان سازگار باشد، میتوان تحت نام «افغانیزه شدن» یا «افغانیزهکردن» قبول کرد؟ مثلاً در مصالحه با «طالبان»، آنها اصرار دارند که قانون اساسی افغانستان با هیچ یک از سنتها و اعتقادات «افغانی» سازگاری ندارد و برای پیششرط مذاکره باید قبول شود که این قانون مورد بازنگری و تعدیل قرار گیرد. آیا میتوان این درخواست «طالبان» را نیز در ظِل «افغانیزهشدن» یا «افغانیزهکردن» مصالحه قرار داد؟
به نظر میرسد دولت افغانستان، به جای کاربرد اصطلاح مبهم و کلی «افغانیزهشدن» یا «افغانیزهکردن» باید تلاش کند از موقف انفعال سیاسی در برابر «طالبان» و جامعهی بینالمللی بیرون شود. موضع انفعالی دولت افغانستان، هم خواستههای «طالبان» را مشروعیت بخشیده و هم جامعهی بینالمللی را سرگرم نگاه کرده است. این انفعال سیاسی باعث شده است که حتی سادهترین حرف دولتمردان افغانستان به گوش «طالبان» نرسد که انتحار و مکتب سوختاندن و ستیزه با بنیادیترین اصول و ارزشهای بشری نه مبنای اسلامی دارد و نه مبنای افغانی. با این انفعال سیاسی، آیا طرح «افغانیزه» برای مذاکره و مصالحه با «طالبان»، میتواند ناحق بودن آنان را در خواستههای شان به اثبات برساند و طرح «افغانیزهشده»ی مصالحه با آنان را به سود وضعیتی بهتر هدایت کند؟
و اما اگر طرح «افغانیزه» در آجندای خود تمکین در برابر خواستههای «طالبان» را نداشته باشد، این طرح با آنچه تا کنون از سوی جامعهی بینالمللی مطرح شده است، چه تفاوتی خواهد داشت؟ در جریان کنفرانس کابل، برغم تأکید بر «افغانیزهشدن» امور، خانم هیلاری کلنتون و آقای کرزی هر دو بر خطوط مشترکی در مصالحه با «مخالفان مسلح» تأکید کردند: «قطع ارتباط با القاعده، پذیرش قانون اساسی، احترام به حقوق بشر و حقوق زنان، دست کشیدن از خشونت». اگر طرح «افغانیزه» شامل این آجندا است، برچسب «افغانیزه» بودن آن جز اشباع غرور «افغانی» و اکت و ادای استقلالطلبی در برابر «خارجیها» چه معنایی خواهد داشت؟
به همین گونه، انکشاف و بازسازیِ «افغانیزه» به چه معناست؟ ... امنیتِ «افغانیزه» یعنی چه؟ ... مبارزه با فسادِ «افغانیزه» یعنی چه؟ ... آیا در تبیین این اصطلاحات، جز پر کردن عریضهی خالی، هدفی دیگری نیز مد نظر است؟
به نظر میرسد دولتمردان افغانستان در بازی با کلمات و اصطلاحات، تنها زمان خود را به مصرف میرسانند و فرصت برای عملهای موثر را از دست میدهند. طرحهای عقیم، چه برچسب «افغانیزه» داشته باشند یا نداشته باشند، گرهی از کار افغانستان باز نمیکنند. افغانستان به طرحهایی ضرورت دارد که ابتکار، خلاقیت، هوشمندی، دقت، جرأت و ارادهی سیاسی فعال پشتیبان آن باشد. اینگونه طرحها، با هر برچسبی که اجرا شوند، افغانستان را از موقعیت کنونی آن بیرون میکشند، در غیر آن، تنها واژهای دیگر در کنار واژههای سنتی خود را به تاریخ خواهیم سپرد و دیگر هیچ بهرهای عملی به دست نخواهیم آورد.
اصطلاح «افغانیزه شدن» یا «افغانیزه کردن» امور از زمان تصدی آقای دکتور رنگین دادفر اسپنتا بر وزارت خارجهی افغانستان به ادبیات سیاسی افغانستان راه یافت. ظاهر این اصطلاح بویی از آزردگی افغانستان از سپرده شدن امور آن به دست «خارجیها» دارد، اما هیچگاهی روشن نشده است که حد و فصل این اصطلاح در تعبیرات مقامات افغانی چیست.
ظاهراً «افغانیزهشدن» یا «افغانیزهکردن» امور به عنوان یک مفهوم کلی با هیچ مخالفتی رو به رو نمیشود. اما وقتی گفته میشود که مثلاً طرح مصالحه با «طالبان» باید «افغانیزه» شود، نیاز به توضیح دارد که این «افغانیزهشدن» به چه معناست. اگر منظور این است که در طرح و پیشبرد «مصالحه» هرچه دولتمردان افغانستان لازم دیدند، بدون توجه به شروط و خواستههای جامعهی بینالمللی اجرا شود، باید این نکته نیز پاسخ یابد که نقش قدرتهای بیرونی در جنگ و صلح با «طالبان» چیست و اساساً آنها برای چه هدفی تا کنون در برابر این «طالبان» جنگیده و امکانات و جان سربازان خود را به هدر داده اند؟
گذشته از آن، اصطلاح «افغانیزهشدن» یا «افغانیزه کردن» در داخل افغانستان نیز معنای روشنی ندارد. آیا تمکین در برابر هرگونه طرح غیردموکراتیک را که مبنای افغانی داشته و با ساختارها و مناسبات قبیلوی بخشهایی از افغانستان سازگار باشد، میتوان تحت نام «افغانیزه شدن» یا «افغانیزهکردن» قبول کرد؟ مثلاً در مصالحه با «طالبان»، آنها اصرار دارند که قانون اساسی افغانستان با هیچ یک از سنتها و اعتقادات «افغانی» سازگاری ندارد و برای پیششرط مذاکره باید قبول شود که این قانون مورد بازنگری و تعدیل قرار گیرد. آیا میتوان این درخواست «طالبان» را نیز در ظِل «افغانیزهشدن» یا «افغانیزهکردن» مصالحه قرار داد؟
به نظر میرسد دولت افغانستان، به جای کاربرد اصطلاح مبهم و کلی «افغانیزهشدن» یا «افغانیزهکردن» باید تلاش کند از موقف انفعال سیاسی در برابر «طالبان» و جامعهی بینالمللی بیرون شود. موضع انفعالی دولت افغانستان، هم خواستههای «طالبان» را مشروعیت بخشیده و هم جامعهی بینالمللی را سرگرم نگاه کرده است. این انفعال سیاسی باعث شده است که حتی سادهترین حرف دولتمردان افغانستان به گوش «طالبان» نرسد که انتحار و مکتب سوختاندن و ستیزه با بنیادیترین اصول و ارزشهای بشری نه مبنای اسلامی دارد و نه مبنای افغانی. با این انفعال سیاسی، آیا طرح «افغانیزه» برای مذاکره و مصالحه با «طالبان»، میتواند ناحق بودن آنان را در خواستههای شان به اثبات برساند و طرح «افغانیزهشده»ی مصالحه با آنان را به سود وضعیتی بهتر هدایت کند؟
و اما اگر طرح «افغانیزه» در آجندای خود تمکین در برابر خواستههای «طالبان» را نداشته باشد، این طرح با آنچه تا کنون از سوی جامعهی بینالمللی مطرح شده است، چه تفاوتی خواهد داشت؟ در جریان کنفرانس کابل، برغم تأکید بر «افغانیزهشدن» امور، خانم هیلاری کلنتون و آقای کرزی هر دو بر خطوط مشترکی در مصالحه با «مخالفان مسلح» تأکید کردند: «قطع ارتباط با القاعده، پذیرش قانون اساسی، احترام به حقوق بشر و حقوق زنان، دست کشیدن از خشونت». اگر طرح «افغانیزه» شامل این آجندا است، برچسب «افغانیزه» بودن آن جز اشباع غرور «افغانی» و اکت و ادای استقلالطلبی در برابر «خارجیها» چه معنایی خواهد داشت؟
به همین گونه، انکشاف و بازسازیِ «افغانیزه» به چه معناست؟ ... امنیتِ «افغانیزه» یعنی چه؟ ... مبارزه با فسادِ «افغانیزه» یعنی چه؟ ... آیا در تبیین این اصطلاحات، جز پر کردن عریضهی خالی، هدفی دیگری نیز مد نظر است؟
به نظر میرسد دولتمردان افغانستان در بازی با کلمات و اصطلاحات، تنها زمان خود را به مصرف میرسانند و فرصت برای عملهای موثر را از دست میدهند. طرحهای عقیم، چه برچسب «افغانیزه» داشته باشند یا نداشته باشند، گرهی از کار افغانستان باز نمیکنند. افغانستان به طرحهایی ضرورت دارد که ابتکار، خلاقیت، هوشمندی، دقت، جرأت و ارادهی سیاسی فعال پشتیبان آن باشد. اینگونه طرحها، با هر برچسبی که اجرا شوند، افغانستان را از موقعیت کنونی آن بیرون میکشند، در غیر آن، تنها واژهای دیگر در کنار واژههای سنتی خود را به تاریخ خواهیم سپرد و دیگر هیچ بهرهای عملی به دست نخواهیم آورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر