۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

متن متین نصر حامد ابوزید


(به یادبود قرآن‌پژوه اثرگذار مصری، منتشر شده در شماره هشتم «قدرت»)
فضل الله مهریار

نصر حامد ابوزید، قرآن‌پژوه و دیگراندیش مسلمان مصری در بیمارستانی در مصر در گذشت. رفتن نابهنگام وی دل‌های بسیاری را داغدیده و چشمان بسیاری بر وی گریست. ابوزید، قرآن‌پژوه بلندآوازه‌ی مصری یکی از چهره‌های شاخص جریان نواندیشی دینی در جهان عرب و اسلام بود. زندگی او از بی‌مهری‌ها و مهرورزی‌های بسیاری آکنده بود. اقبال و توجه گسترده به آثار و نوشته‌های او در میان مسلمانان و به خصوص دیگراندیشان متجدد مسلمان - جریانی که وی از آن به عنوان نوگرایی دینی و جریان رفرمیسم اسلامی یاد می‌کند- نشان از جایگاه و مرتبت بلند وی دارد؛ جریان نواندیشی که خود سهم مهم و انکارناپذیری در شکل‌گیری آن داشته است.
اما، ابوزید در این بازی زبانی، درست مانند سایر نواندیشان و روشنفکران مسلمان، روزگار سخت و دشواری را تجربه نمود. تجربه‌ای که همواره در جوامع اسلامی در ادوار و زمان‌های تاریخی فارغ از جامعه و فرهنگ خاصی، تکرار شده است. ابوزید، زمانی که جهت احراز مقام استادی در الازهر مصر، کتاب نقد گفتمان دینی را به همراه یکی دیگر از کتاب‌هایش عرضه نمود، مورد طعن و لعن قرار گرفت و سخنان سخیف و دشنام‌های عنیف را به جان خرید. با وجود این، ذهن و ضمیرش لحظه‌ای از ژرف اندیشی، نقد و پالودن اندیشه‌ و سنت دینی باز نماند. الازهر، به عنوان مهم‌ترین و بزرگترین دستگاه و نهاد دینی- اسلامی که زمانی نماد و نمودی از تساهل و مدارای دینی- مذهبی بود و می‌کوشید میان مذاهب اسلامی تقریب ایجاد کند، سخنان دین‌شناسانه‌ی وی را که خود دانش‌آموخته‌ی همین نهاد بود، برنتابید.
به دلیل همین تأملات دین شناسانه و نواندیشانه، از سوی فقیهان و حقوقدانان محافظه‌کار و ترش‌رو، به ارتداد محکوم شد. اربابان بی‌مروت این نهاد فقاهت و قضاوت، داوری را به حریم خصوصی وی بردند و حکم به جدایی وی از همسرش، به دلیل خروج از دیانت دادند. هنوز، به گفته‌ی خودش از راهروهای دادگاه، جهت دفاع از خود، نرسته بود که القاعده و گروه الجهاد مصری کمر به قتل وی بستند. ایمن‌الظواهری، رهبر گروه الجهاد و اکنون مرد شماره دوم القاعده وی را تهدید به قتل کرد و ابوزید ناگزیر شد که رحل اقامت از موطن اصلی برافکنده و به عالم هجرت پناه ببرد. او در دانشگاه لایدن در کشور هلند اقامت گزید و سال‌ها در این دانشگاه به تدریس و تحقیق پرداخت.
ابوزید با انتشار کتاب نقد گفتمان دینی دانشگاه الازهر و فقیهان این نهاد مهم اسلامی را برآشفت. این کتاب را یکی از تأثیرگزارترین و برترین‌ کتاب‌ها در جهان عرب و اسلام پنداشته اند. رویکرد انتقادی وی در این کتاب که معطوف به نقد و به چالش کشیدن گفتمان دینی رایج در مصر و کشورهای عربی دارد، آن را به یک اثر کلاسیک در این باب مبدل ساخته است. محتوای این کتاب شدیداً طنین و رنگ و بوی فوکویی- گادامری دارد. ابوزید، که خود دست به ابداع تئوریک زده است، مانند هر نواندیشی دیگر، به آثار فیلسوفان و روشنفکران مشرق‌زمین و مغرب‌زمین، به دیده‌ی عنایت نگریسته و بارها بر وامداری خویش نسبت به دیگران، سخن می‌گوید. هانس گئورگ گادامر، هرمنوتیست و پدیدارشناس معروف آلمانی، میشل فوکو، فیلسوف پساساختارگرای فرانسوی، و لویی آلتوسر، فیلسوف مارکسیست فرانسوی، از این جمله به شمار می‌روند. شاید دشوار باشد که بتوان سخن مشخصی در این باب گفت و میزان دین ابوزید به این فیلسوفان را مشخص نمود، اما او خود، اندیشه‌اش را طوری چفت و بست می‌دهد، که نمی‌توان میزان وامداری این فیلسوفان و رد پای آثار ایشان را در آثار ابوزید، نشان داد.
کاربرد مفهوم گفتمان، به وضوح نشانه‌ای از وامداری ابوزید به فوکو است. کاربرد مفهوم گفتمان در این سیاق به معنای اتخاذ رویکرد انتقادی نسبت به منظومه‌ی معرفتی و نظام دانایی است که شرایط تکوین و تکون دانش و آگاهی در فرهنگ و زمانه‌ای را فراهم می‌سازد. از این‌رو، در حقیقت گفتمان دینی پارادایم مسلط و حاکمی است که به کلیه‌ی قلمرو و سپهر دینی تعین می‌بخشد و به مسلمانان هویت، صورت و سیرت خاصی می‌دهد. هدف ابوزید از پرداختن به گفتمان دینی، نقد همین پارادایم و نظام دانایی است. این گفتمان به انحاء و گونه‌های مختلفی تجلی یافته است. حاکمیت دینی و بحث و فحص از آن در ذیل همین نظام دانایی معنا و صورت‌بندی می‌گردد.
نقد گفتمان به یک معنا محلی از فرونشستن نظریه‌ی ابوزید در باب دین، متون مقدس دینی و رویکرد هرمنوتیکی است که در جای دیگر این نظریات را بسط داده است. به تعبیر دیگر، تأملات و رهیافت دگر‌اندیشانه‌ی وی در باب نحوه‌ی تکون و شکل‌گیری قرآن کریم و نگاه دگرسان ابوزید در باب مفهوم وحی برخلاف تلقی رایج در میان مسلمانان، پیش‌فرض رویکرد برسازانه‌ی نقد گفتمان دینی را شکل می‌دهد. وفق رأی ابوزید، گوهر حاکمیت دینی مؤسس بر رهیافت انسان شناختی‌ای است که خود ریشه در تلقی از مفهوم عبودیت و بردگی در متون مقدس دینی ما دارد. بازنمود و پیامد چنین تلقی‌ انسان‌شناسانه تکوین و شکل‌گیری رابطه ی برده‌وارانه میان خدا و انسان است. رابطه‌ی میان خداوند و انسان نه مبتنی بر صفات رحمانیت و رحیمیت خداوند بلکه از سنخ رابطه‌ی میان صاحب برده و برده است. تلقی‌ای که در چنین گفتمانی از خداوند نهفته است، در حاکمیت و قدرت سیاسی خود را باز نموده است. ابوزید یک قرآن‌پژوه بود و سال‌های متمادی در این زمینه، یعنی قرآن‌پژوهی تأمل و پژوهیده بود. شاید بتوان آراء دین‌شناسانه‌ی ابوزید را در قالب دو گزاره بیان نمود. البته نباید از نظر دور داشت که صورت‌بندی این دو گزاره از نظر ابوزید به معنای قدسیت‌زدایی وجه الوهی و آسمانی متون دینی- به ویژه قرآ‌ن کریم- نیست:
گزاره نخست: قرآن یک متن است
گزاره‌ی دوم: جهت فهم این متن باید آن را مانند سایر متون قرائت و از همان ابزار و روش‌ها استفاده نمود
مطابق رأی ابوزید، پیشینیان قرآن را به عنوان یک متن تلقی نمی‌کردند و همین امر باعث شده است که تصلب و انجمادی در دین و پیام دین ظهور و بروز نماید. تصلب و دگم‌اندیشی موجب قیمومیت قدرتی می‌شود که خود را قیم اسلام می‌نامند و در صورت و سیرت قدرت دولتی و اپوزیسیون سیاسی نمود می‌یابد. اینان فهم خود از دین را بر آستانه‌ی قدسیت و این‌همانی با ذات و گوهر دین بر می‌کشند و چنین است که اسلام سیاسی می‌شود و از همین رو باید از متن بودن قرآن دفاع نمود. وفق رأی ابوزید، متن مقدس که بر زبان و کلام پیامبر اسلام جاری شد، پدیداری است شفاهی و تدریجی و در اسلام وحی نامیده می‌شود. از نظر ابوزید، هر متنی قادر است تلویحاً یا صراحتاً ماهیت خود را آشکار سازد. این آشکار شدن چیزی نیست جز یک عمل ارتباطی که ماهیتاً متشکل است از گوینده‌ی سخن (خداوند)، گیرنده‌ی پیام (محمد(ص)). دستگاه رمزی- نشانه‌ای ارتباطی (زبان عربی) و کانال و مجرای ارتباطی (روح مقدس). تفاوت میان قرآن به عنوان یک متن و سایر متون، در این امر نهفته است که قرآن یک متن بشری نیست. قرآن وحی و آشکار شدن پیام و کلمات الهی در یک زمان و مکان معین است.
برخلاف سنت‌گرایان که وجه تاریخیت قرآن را انکار و آن را به مثابه‌ی یک پدیدار و رخداد لازمانی و لامکانی و منعزل از تاریخ و فرهنگ تلقی می‌کنند، مطابق رأی ابوزید، قرآن محصول فرهنگ است که در رابطه ای دو سویه بین متن قرآن و واقعیت پیرامونی شکل گرفته است. از نظر ابوزید قرآن یک پدیدار متنی – زبانی است که می‌توان آن را مانند سایر متن‌های قرائت نمود و از تلائم و سازگاری آن با زمینه‌ی متن سخن گفت و هیچگاه قدسیت آن را فرو نگذاشت. ابوزید به گادامر به دیده‌ی عنایت می‌نگریست و از همین رو است که متن را زمینه‌مند و زمان‌مند می‌داند. این متن تاریخی (نزول قرآن بر پیامبر در قرن هفتم) و فهم آن جز از طریق تحلیل شرایط اجتماعی- تاریخی زمینه‌ی شکل‌گیری متن و اتخاذ یک روش زبانی- سمانتیک مدرن (واژه‌شناسی) ممکن و میسر نیست. از نظر ابوزید، دینامیک کد (رمز) زبانی خاص متن قرآنی اجازه‌ی رمزگشایی همیشگی را به ما می‌دهد. جهت گشودن این رمز، نباید در این فرایند، فحوای اجتماعی – فرهنگی زمینه‌ی متن نادیده و ساده انگاشته شود. به دلیل همین ویژگی است که راه برای تفسیر و قرائت‌های متفاوت هموار می‌شود. از این رو، او یک پلورالیست بود. از نظر ابوزید متن در ذات خود چندپهلو و مستعد قرائت‌ها و فهم‌های بسیار است و به دلیل همین ویژگی است که باید در هر عصری به تأویل و قرائت قرآن پرداخت تا گوهر نهان و پیام جاودانه‌ی دین را فراچنگ آورد. از آن حیثی که هر متنی به طور عموم و قرآن به طور اخص یک پدیدار فرهنگی است جهت فهم متن باید به سراغ فهم و شناخت زمینه و سیاق تکوین متن رفت. فهم قرآن و قرائت آن نیز از این قاعده مستثنا نیست. قرآن از آن حیث که خصلت متنی – زبانی دارد، در فرهنگ شکل گرفته و به علت وجود رابطه‌ی دیالکتیکی به واقع شکل داده است.
توجه به فحوای اجتماعی – فرهنگی و برجسته کردن سویه‌ی تاریخی دین، پیامدهای نظری- عملی بسیاری به دنبال دارد که گریز و گزیری از آنها نخواهد بود. شاید بتوان قدسیت‌زدایی پاره‌ای از پدیده‌ها و ظواهر دینی را که در طول تاریخ به مثابه‌ی امور و پدیدارهای دینی – اسلامی انگاشته شده اند از آن جمله به شمار آورد و این امور را جزئی از ذاتیات دین محسوب ننمود و حساب ظاهر را از باطن دین جدا انگاشت. فهم و قرائت خود را از دین، عین دین به حساب نیاورد و برگشودگی و مفتوح بودن باب اجتهاد در این زمینه، انگشت تأکید نهاد.
ابوزید، در واپسین سال‌های عمرش پروژه‌ای را روی دست گرفته بود تا جریان اصلاحی در جهان اسلام را مورد بحث و فحص قرار دهد. توجه به حقوق بشر، حقوق زنان، آزادی بیان، و... بخشی از دغدغه‌های وی را در سال‌های اخیر تشکیل می‌داد. میراث بزرگ او این بود که مانند سایر روشنفکران مسلمان زمینه را برای کاهش دردهای انسان مسلمان و بشریت فراهم سازد و به تمهیدات تئوریک در این زمینه بیندیشد. انسانی‌تر ساختن فهم دینی و کاهش درد و رنج بشریت که ریشه‌های اجتماعی- فرهنگی و مبتنی بر فهم و تفسیر ناپالوده و آلوده به اغراض و مشوب به شوائب اجتماعی- فرهنگی است، بخش عمده‌ای از دغدغه‌های وی را تشکیل می‌داد.
پایان‌بخش این نوشتار، طرح این پرسش است که جایگاه ما در این بازی زبانی در کجا قرار دارد و ما چه سهمی در تکون این بازی زبانی ایفا کرده ایم؟ پاسخ به این پرسش همواره مفتوح و گشوده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر