۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

بهترین الگوی رهبری

(از شماره ششم هفته نامه «قدرت»)

همه‌ی ما شاگردان افغان در آمریکا هفته‌ای در واشنگتن دی سی دعوت بودیم. این دعوت یک هفته‌ای برای آماده ساختن ما برای برگشتن به افغانستان بود. آن هفته جلسات مختلفی برگزار شد که همه‌ی ما در آنها شرکت نمودیم. تأکید بیشتر برنامه هم بر این بود تا ما را برای اینکه رهبران خوبی در آینده‌ی افغانستان باشیم آماده سازد. به همین خاطر در بیشتر جلسات درباره‌ی رهبریت و خصوصیت‌ها و شاخصه‌های یک رهبر خوب صحبت می‌کردیم. در یکی از آخرین شب‌ها برگذارکنندگان جلسه یکی از معلمان امریکایی حاضر در محفل را دعوت کردند تا درباره‌ی مفهوم رهبریت برای ما سخن بگوید. وی به طور غیر معمول درس‌هایش را آغاز کرد. اولاً از ما خواست که حیوانی را انتخاب کنیم که بیشتر از همه الگوی رهبریت را از خود تبارز می‌بخشد. همه‌ی شاگردان مشغول فکر کردن درباره‌ی این‌گونه حیوان شدیم و بعداً استاد از ما خواست که تصویر همان حیوان را بر روی پوستری نقاشی کنیم و سه نکته‌ی ضعف و قدرت این حیوان را بنویسیم. این فعالیت حدود پنج دقیقه را در بر گرفت و بعداً همه آماده شدیم که درباره‌ی حیوان خود برای شاگردان دیگر سخن بگوییم. در اول شاگردانی که به صورت گروپی کار کرده بودند پیش کلاس رفتند و درباره‌ی حیوان مورد نظر خود توضیح دادند. بعضی‌ها شیر و پلنگ و بعضی حیوانات قوی را به عنوان بهترین الگوی رهبریت انتخاب کرده بودند، و بعضی دیگر مثلاً مورچه و یا انسان را به عنوان بهترین الگو انتخاب کرده بودند.
به آخرین لحظات جلسه نزدیک می‌شدیم و این فعالیت هم کم کم خسته کننده به نظر می‌رسید که ناگاه صدای کف زدن از قسمت عقب اتاق بلند شد. توجه همه‌ی شاگردان به آن طرف جلب شد که دیدیم استاد آخرین شاگرد را طلب کرد که درباره‌ی حیوان خود سخن بگوید. دیدم که آن همراه ما که یکی از شاگردان کابل بود، به آهستگی از جای خود بلند شد و به طرف جلو کلاس پیش آمد. همه می‌خواستند بفهمند که او کدام حیوان را انتخاب کرده که چنین مورد توجه استاد قرار گرفته است. وی وقتی پیش کلاس رسید رو به شاگردان ایستاد و به طور خیلی عادی اعلام داشت که خر را به عنوان بهترین الگوی رهبریت انتخاب کرده است. به محضی که این سخن از دهن وی بیرون آمد تمام کلاس از خنده از جا کنده شد. در این حال، آن شاگرد تلاش می‌کرد که همه را آرام کند. بدون هیچ تغییری در لحن صحبت کردنش، به همه گفت که گوش کنند تا او درباره‌ی خصوصیات رهبریت خر صحبت کند. حالت جدی و آرام او همه‌ی شاگردان را آرام کرد و تمام گوش‌ها متوجه این رفیق ما شد. همه انتظار داشتند که دلایل او را در اینکه خبر بهترین الگوی رهبری است، بشنوند.
وی به سخنانش آغاز کرد و گفت که خر بهترین رهبر است زیرا حیوانی است که از آن به عنوان وسیله‌ی «ترانسپورتیشن» (حمل و نقل) در دهکده‌های افغانستان استفاده می‌شود. شاگردان باز هم از خنده ترکیدند. اما او با آرام کردن همه باز به استدلال خود ادامه داد و گفت که در مناطق دوردست افغانستان هیچ موتر و یا وسیله‌ی نقلیه‌ی دیگر موجود نیست که بتواند کار خر را انجام دهد و به همین خاطر خر برای آب کشیدن و بار کشیدن و رفتن از یک جا به جای دیگر استفاده می‌شود.
وقتی به اینجا رسید، استاد از او پرسید که این حرف‌ها چطور اثبات می‌توانند که خر یک رهبر خوب است. کلاس داشت از خنده روده‌بر می‌شد. باز آن شاگرد با لحنی حق به جانب گفت که وی دلایل دیگری هم دارد. همه آرام شدند تا دلایل دیگر او را بشنوند. او هم شروع کرد در باره‌ی اینکه مادر بزرگش در یکی از دهکده‌های دورافتاده خری داشته و آن را خیلی دوست می‌داشت. بعداً هم آن خر عزیز و دوست‌داشتنی مرده و به همین خاطر مادربزرگ و همه‌ی فامیل خیلی غمگین شده بودند. مادربزرگش برای آن خر یک فاتحه گرفت و این نشان می‌دهد که خر چه رهبر بزرگ و قابل قدری است. کلاس پر بود از خنده، به گونه‌ای که برخی از شاگردان گاهی بر رو خم می‌شدند و گاهی روی میز می‌کوبیدند.
اما دوست همراه ما دست‌بردار نبود. هیچ نشانه‌ای هم بروز نمی‌داد که گویا دیگران را دست انداخته است یا دیگران او را دست می‌اندازند. به صحبت خود ادامه داد تا رسید به اینکه آخرین استدلال‌های خود را بگوید. گفت: خر حیوانی است که از پل نمی‌گذرد و باید رویش را دور داد و بالای سرش کرتی یا واسکت را انداخت تا از پل عبور داده شود!
دوست همراه با آن قیافه‌ای به سخنان خود ادامه می‌داد که مرا در ذهنم به الهاماتی دیگر فرو برده بود. دقیق نمی‌دانم که او سخن می‌گفت یا خصوصیت‌های رهبری خر در ادامه‌ی سخنان او در ذهنم ردیف می‌شد. صدای دوستم به ذهنم نجوا می‌کرد که خر بهترین الگوی رهبری است و همه باید این خصوصیت‌های بزرگوارانه را از آن بیاموزند: وقتی در میان آب بخوابد تا دمش را محکم نگیرند از جا بلند نمی‌شود؛ هر وقت کسی خواسته باشد از طرف دم روی آن سوار شود، با لگد محکم می‌زند؛ همزمان با آنکه عر می‌زند تیز هم می‌زند؛ وقتی خواسته باشد لگد بپراند گوش‌هایش را لم می‌کند و سرش را لای پاهای جلوش می‌برد؛ وقتی از یک راه یک بار رفته باشد، صد بار که رویش بار بگذاری از همان راه می‌رود بدون اینکه راهش را گم کند ...
قرار بود همه‌ی شاگردان در حدود سه تا پنج دقیقه درباره‌ی حیوان مورد نظر خود صحبت کنند، ولی این دوست گرامی ما بیشتر از ده دقیقه را گرفت تا ما را متقاعد سازد که خر حیوانی شریف و بهترین الگوی رهبری است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر