قصهی فساد اداری در افغانستان به قصهای آشنا و معمول تبدیل شده است. فقط یک هفته قبل بود که اسم افغانستان در لست حکومتهای ناکام جهان مرتبهی ششم را کمایی کرد. کشورهایی نظیر سومالی که در آن سنگ و چوب و حیوان و انسان از یک شأن برخوردارند و نظم و بازخواست و امنیت و قانون جایی در آن ندارد، همچنان از افغانستان پیشگامتر اند. این حرف شاید مایهی خوشحالی باشد، اما در میان نزدیک به دو صد کشور جهان، مقام ششم، فاصلهی زیادی را با سومالی نشان نمیدهد و افغانستان اگر بدون توجه به مسئولیتهای خود به وضعیت کنونی ادامه دهد، دیری نخواهد بود که با سومالی نیز در میدان رقابت زورآزمایی کند. در همین حال، سخنی شدیدتر تعبیری است که فساد را از «حکومت افغانستان» به «ملت افغانستان» کش داده و اکنون گفته میشود که «افغانستان یکی از فاسدترین ملتهای جهان است». هرچند رابطه ی «ملت» و «حکومت» را نمیتوان از هم جدا کرد، اما تعمیم یافتن فساد از «حکومت» به «ملت» میتواند سنگینی قضاوت بینالمللی در مورد افغانستان را نیز انعکاس دهد.
روز سه شنبه، هشتم سرطان 1389، وقتی افشا شد که میلیاردها دالر از کمکهای بینالمللی تنها از طریق میدان هوایی کابل به بیرون انتقال یافته است، سنای امریکا بخش عمدهی کمکهای خود به افغانستان را به حالت تعلیق درآورد. در همین حال، ژنرال پتریوس، فرمانده عمومی نیروهای بینالمللی در افغانستان، نیز بر قطعی بودن جدول خروج نیروهای امریکایی در جولای 2011 تأکید کرد و با این سخن خود رأی سنا برای احراز سمت فرماندهی نیروها در افغانستان را به دست آورد.
هر دوی این خبر برای افغانستان نگرانکننده است. وقتی کمکهای بینالمللی به حالت تعلیق درآید، شاید افغانستان به نوعی مجازات شود، اما با این مجازات، فساد اداری که مایهی اصلی آزردگی و نگرانیهای مردم افغانستان و جامعهی بینالمللی است، به شدت افزایش خواهد یافت و تأثیرات منفی این امر بر سرعت ناکامیهای حکومت افغانستان خواهد افزود. به تعلیق درآمدن کمکها، افغانستان را از لحاظ اداری به حالت رکود میکشاند و رکود به نوبهی خود ایجاد کنندهی درهم ریختگی و فساد میشود.
تأکید بر قطعی بودن جدول زمانی برای خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان نیز فشار بر حکومت افغانستان را بیشتر میسازد. سخنگوی وزارت دفاع افغانستان از حجم بالای عملیاتهایی یاد میکند که در سال جاری توسط اردوی ملی انجام یافته است. شاید این ادعا درست باشد، اما این عملیاتها همه در سایهی حمایت و پشتیبانی نیروهای بینالمللی صورت گرفته اند. حالا وقتی از یک جانب کمکهای بین المللی به حالت تعلیق درآید و از جانبی دیگر حمایت مستقیم نیروهای بینالمللی از کنار اردوی ملی برداشته شود، آیا باز هم میتوان گفت که اردوی ملی قادر است به مسئولیت خود در برابر مخالفان مسلح رسیدگی کند؟
به نظر میرسد مدیریت سیاسی افغانستان هنوز هم چالشهای آیندهی خویش را با سهلانگاری نادیده میگیرد. اتوریتهی سیاسی به عنوان عامل انسجام روابط جامعه در حول قدرت و نظام سیاسی، در معرض تهدید جدی قرار دارد. حکومت افغانستان برای اشتراک در کنفرانس کابل آمادگی میگیرد، اما هنوز نتوانسته است وزیران کابینهی خود را از فلتر عصبیتهای قبیلوی و زد و بندهای کوتاهمدت سیاسی عبور دهد. کنفرانس کابل میدانی برای آزمایش توانمندیهای مدیریتی حکومت افغانستان است. اگر این حکومت نتواند تیم اجرایی خویش را بعد از شش ماه تکمیل کند، آیا میتواند به ادامهی کمکهای جامعهی بینالمللی اصرار کند؟
به نظر میرسد افغانستان، هم فصل نقد و ملامتی را پشت سر گذاشته است و هم فصل توجیه کردن و فرافکنی را. باید راهحلهای عملی و روشن برای برون رفت از چالشها مطرح شود و مراجع مسئول برای ایفای مسئولیت و تعهد خود پیشگام شوند. افغانستان در آخر خط رسیده است. اگر هنوز هم نهادها و زمامداران حکومتی به خود نیایند و اگر هنوز هم مردم افغانستان در حاشیهی حوادث تنها نظارهگر باشند، ناقوسهای آینده بدون شک برای مرگ به صدا خواهند آمد نه برای بیداری.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر