۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

منطقی که از تلویزیون نیز به سیاه چال می فرستد...

امشب در میز گردی با حشمت غنی احمدزی، رییس شورای سراسر کوچی‌های افغانستان، در تلویزیون «نور» اشتراک داشتم. یارو خیلی خدازدگی می‌کرد و حرف‌هایی گفت که کوفت دلش را نشان می‌داد. گفت: هزاره‌ها پروپاگند را خوب بلد استند و در پروپاگند خیلی پیش اند. از اسنادی یاد کرد که همه چیز مال آنهاست. از قندهار تا غزنی و لوگر، جایداد خود را بر شمرد. از جد خود یاد کرد. از کتاب فیض محمد کاتب هزاره یاد کرد که همه زمین‌های هزاره‌جات را سند دارند و به طور قانونی گرفته اند. از این گفت که هزاره‌ها از کجا آمده اند در کابل و همه چیز را از خود ساخته اند. گفت: کابل مال فرمولی‌ها و پشتون‌ها بوده و حالا همه جای شان را اینها گرفته اند. اینها از پنج هزار خانه زیاد نبودند. از امتیازاتی یاد کرد که هزاره ها در حکومت جدید گرفته و خدا را شکر کنند و در جایی از بس خشمگین شد جیغ می‌زد که معاون تان به جای اینکه معاون افغانستان باشه، معاون یک قوم اس، وزیر تان، وکیل تان... و خشمگین‌تر شد و فریاد زد: بشرم، شرم هم خوب چیز اس، ما د ای ملک مفت نماندیم، د منطق و زور و قدرت و سیاست خود ماندیم. ما هر چیز داریم و هر چیز می‌توانیم.... شما خوده قد کوچی نه، صبا قد کل مردم اوغانستان طرف می‌کنید.... خلاصه، خیلی زور دادگی بود و از همان چیزی پرده بر می‌داشت که همه‌ی یارانش در پنهان با آن زندگی و خو دارند. اگر روزه نمی‌بود و بوتل آب روی میز می‌بود حتماً فیر می‌کرد. آهسته آهسته داشت از جایش حرکت می‌کرد و میز را مانع می‌دید، اگر نه باید یک سیلی جانانه نثار می‌کرد تا یاد من باشد که در حضور او، نگاه نکنم و حرف نزنم و حد غلام را بشناسم....
من که نوبتم رسید، آقای احمدزی را به آرامش دعوت کردم و گفتم: این منطق مال زمان عبدالرحمن است و مال سیاه چال و شکنجه. از آن زمان تا کنون صد سال گذشته، ولی ایشان هنوز در همان صد سال پیش زندگی می‌کنند. گفتم: چشم ابلق کردن و رگ گلو پنداندن، مال زمان حال و مال قرن بیست و یک نیست. حالا زمان منطق است و استدلال. گفتم: ایشان با کسانی دیگر طرف اند و این نکته را باید توجه کنند. گفتم: خوب است کسی که در تلویزیون حرف می‌زند، متوجه شود که هزاران نفر او را تماشا می‌کنند و قضاوت می‌کنند. گفتم: همین دید و همین لحن و منطق است که افغانستان را به اینجا کشانده است. گفتم: این همان رویه‌ی دیگر حرف آقای اسمعیل یون است که دویمه سقاوی نوشته می‌کند و گفتم: آقای احمدزی خود را رییس شورای سراسر کوچی‌های افغانستان می‌گیرد که ادعا دارند بخش بزرگی از ملت افغانستان را تشکیل می‌دهند. این عنوان برای آقای احمدزی خیلی کلان است. حتی کوچی‌ها هم با این منطق و لحن نباید نمایندگی شوند. گفتم: ما را در دنیا به نام هزاره و پشتون و تاجک نمی‌شناسند. به عنوان ملت افغانستان می‌شناسند. امروز ما را به عنوان یک ملت در دنیا سرشکسته ساخته اند. دنیا ما را با بدترین چهره و تصویر می‌شناسد، به جای اینکه این تصویر شکسته و بدنام را اصلاح کنیم در داخل کشور خود بر علیه مردم خود اینگونه رگ گلو می‌پندانیم.... گفتم: آقای احمدزی هنوز تصور نمی‌کند که اینجا ملت است و سرزمین مال ملت است و هر کسی به عنوان شهروند زندگی می‌کند و از حقوق انسانی برخوردار است. فکر می‌کند که اینها برادر بزرگ‌تر اند و دیگران در دامن ایشان زندگی می‌کنند و از امتیازی که ایشان می‌دهند استفاده می‌کنند و باید خدا را شکر کنند. گفتم: هزاره در کابل مانند هر شهروند این ملک نیامده چیزی را به غصب و زور گرفته باشد، پول داده و با قرارداد و معامله‌ی قانونی یک تکه زمین گرفته و سرپناه ساخته است. اگر منطق آقای احمدزی قبول شود تمام کسانی که از سراسر افغانستان در این شهر آمده اند باید محاکمه شوند که ملک پشتون را گرفته اند.... از اسناد شان یاد کردم و گفتم: هیچ شکی نیست که شما سند دارید چون شما به نظام و تاریخی پیوند داشته اید که تمام افغانستان ملک مطلق شما بوده و هر جایی را سند می‌گرفتید و سند می‌دادند کسی نبود اعتراض کند. اما گفتم: حل این دعوا در محکمه و حکومت می‌شود نه با زور گلو و تفنگ و کشتن و سوختاندن و بستن.... از خصوصیت‌های جامعه‌ی مدنی و تفاوت آن با جامعه‌ی بدوی گفتم و تأکید کردم که جامعه‌ی بدوی مانند جنگل است و اراده‌ی افراد جای قانون می‌نشیند و هر چه افراد گفتند و خواستند عملی می‌شود. گفتم: مردم که حکومت می‌سازند و قانون و قانونیت خلق می‌کنند برای همین است که نشان می‌دهند از جنگل و بدویت فاصله گرفته اند.
به نظر می‌رسید از این سخنان، رییس شورای سراسری کوچی‌ها اندکی تأثیر پذیرفت و بار دیگر از بس نرم شد، لحن و صدایش آرام شد و می‌گفت: من مالیم صاحب عزیزه حالی شناختوم. نام شانه زیاد شنیده بودم. یک مکتب داره و هر کاری که می‌شه همی و دستی‌ش می‌کنه .... گفت: اگه دقت کنین، گپای خود شان «مترادف» هم اس. از اوغانستان و ملت گپ می‌زنن اما عبدالرحمن را به عنوان هسته‌ی یک قوم می‌کوبند ... گفت: ماشاالله زبانش خیلی نرم اس و گپاره رقم رقم تو می‌چرخانه و تو می‌ته... اما دیگر جیغ نزد و صدایش را بلند نکرد. وقتی خلاص شدیم از نسل جدید و واقعیت‌های جدید یاد کردم و گفتم: خوب اس اینگونه حرف نزنی که مردم بد می‌گویند... گفتم: باید خود را از این وضعیت نجات بدهیم.... چیزی نگفت و آرام راهش را گرفت و تنها شنیدم که با خود گفت: ای ملک جور نمی‌شه، هیچ وخت جور نمی‌شه....

۸ نظر:

  1. جناب رویش! میزگرد دیشب شمارا با احمدزی مشاهده کردیم. باورم نمیشد اینقدرزورگو باشد. وقتی چشمهایش را ابلق کرده بود وبلند بلند حرف میزد خواهرم میگفت که من بسیار ترسیده ام نکندکه معلم عزیز راهمانجا پیش چشم همه لت وکوب کند. اما دیدیم که شما با کمال جرات ومتانت وبدون آنکه کنترول تان را ازدست بدهی با زبان نرم ومنطق عالی تان برایشان درس بزرگی دادی. ومادیدیم که چطورلحن احمدزی یکصد وهشتاد درجه تغییرکرد وآموخت که نمیشه همه چیزرا ازراه خشونت حل کرد. مادرم که هیچ سوادندارد هم برای موفقیت بیشترت دعا میکرد. میگفت که خداوند معلم عزیز ره ازبلاها حفظ کنی. واین دعا پیام بزرگی برای رسالت شما جهت تلاش بیشتر بخاطراحقاق حقوق مردم تان نیزهست. پایا باشی .

    پاسخحذف
  2. استاد سلامت باشید، امید ما به استاد رویش و به گفته احمد زی دار و دسته اش است... سر افراز بمانید.

    پاسخحذف
  3. سلام به استاد عزیز!
    خوشحالم که هر از چند گاهی نوشته های شماو جمعی دیگر از دوستان را مطالعه می کنم.
    به نظرم که برای مردم هزاره تنها راه بودن و شدن، یافتن قدرت سیاسی و نظامی در درجه اول می باشد.
    اینکه این قدرت باید چگونه به دست بیاید و چطور تعریف شود فکر می کنم بهتر است روی آن بحث و تبادل نظر صورت گیرد.اما این را باور دارم که اگر قدرتی برای مردم هزاره باشد که از منافع مردم و ملت هزاره دفاع کند و همیشه حامی و پشتیبان صادق منافع این مردم باشد آن وقت دیگر مشکلات مثل کوچی و بسیاری از مشکلات دیگر در افغانستان و حتا جهان برای این مردم حل خواهد شد. نمیدانم که موضوع را چطور بهتر بسط دهم و پیرامونش عمق باورم را به طوری که باید و شاید برای شما قابل درک باشد بیان کنم. اما فکر می کنم شما شاید از این چند جمله منظورم را درک کرده باشید. به نظرم بهتر است که موضوع "چگونه ما هزاره ها قدرت نظامی و سیاسی صادق و معتبر را برای حفظ و تثبیت و پشتیبانی از منافع مان ایجاد نماییم؟" را باید در بحث گذاشت و روشنفکران، قلم به دستان و آگاهان در مورد آن نظر بدهند و هم راه های دقیق و بهتر برای به دست آوردن قدرت معتبر و سالم نظامی و سیاسی جستجو گردد و برای آن زمینه سازی شود. نه آن چنان قدرتی که همه را اخته کند که همیشه بعد از لطف برادر بزرگتر به ما برسد. و ما خود را از طفیل برادر بزرگترها زنده بدانیم. و در وقتی که این برادر بزرگتر ها خشم گیرد میتواند که ما را نابود کند.و ما باید همیشه ممنون احسان اینان باشیم.
    بلکه بهتر است که ما قدرت حمایت از خود را پیدا کنیم و نگذاریم که کسی دیگر بیاید ما را حمایت کند یا به ما تجاوز کند.
    ما وقتی قدرت حمایت از حق خود را نداشته باشیم و اگر کسی بر ما تجاوز کرد و ما داد و فریاد کردیم فکر نکنم کسانی که به ما تجاوز کرده اند فریاد ما را بشنوند و به تقلای ما از دید برادر بزرگتر دیده و رحم و عطوفت نمایند. فکر می کنم وقتی در عمل هزاره ها نتوانند از خانه شان دفاع کنند و حتی نیروهای امنیتی که امنیت منطقه و خانه هزاره را می گیرند از مردم دیگر باشد. چطور می توانیم از این برادر بزرگترها(دشمنان قسم خورده) توقع داشته باشیم که امنیت ما را بگیرد و هم از حق ما دفاع کند؟؟!!. به نظرم این توقع بیجا است. بهتر است این موضوع در بحث گذاشته شود.بهتر است که هزاره از خود قدرت داشته باشد. نه اینکه از دیگران قدرت بگیرد.
    بهتر است که قدرت نظامی معتبر و صادق از جوانان هزاره تشکیل شود.
    اگر جملاتم پراکنده نوشته شده است عفو کنید. چون با عجله نوشتم.
    تشکر
    دانش

    به امید این

    پاسخحذف
  4. استاد رویش دستانت را می بوسم و به قلم و زبانت افتخار می کنم . به امید فعالیت ونقش بیشتر شما سرور فرزانه و گرامی .

    پاسخحذف
  5. رویش گرامی شما واقعا لیاقت رهبری جامعه ی هزاره رادارید و باید از این مسؤلیت خطیر فرار نکنید.

    پاسخحذف
  6. سلام استاد عزیز

    من به شما استاد عزیز افتخارمیکنم یادم است وقتی درکویته پاکستان سخنرانی میکردید دریادبودی ازبابه (استاد بزرگ) درمورد صادق سیاه وبقیه همرزمانش ،
    درمورد جواب های منطقی وپرقدرت شما برای حشمت غنی احمدزی بسیارعالی بود وباید این قسمی جواب آنها داد

    پاسخحذف
  7. با سلام خدمت استاد بزرگوار!
    مناظره را همه دیدند، حاجت به گفتن نیست که کدام منطق در افغانستان حاکم است. شما هم با روحیه و روش که به مناظره ادامه دادید، واقعاً ظرفیت نه تنها خود، بلکه یک قشر وسیع را به نمایش گذاشتید.

    پاسخحذف
  8. دیدم و اشک ریختم برای افغانستان و هزاره هایی که در همه جای دنیا غیر از خئد افانستان به نام افغان شناخته می شوند.
    به وجود انسان والامقام و رسیده ای مثل شما افتخار میکنم.کاش در کابل که بودم افتخار دیدن شما و بحث با شما راداشتم.
    دست حق همیشه یارتان
    طیبه ترکمنی

    پاسخحذف