۱۳۸۹ مرداد ۳۱, یکشنبه

در محفل افتتاحیه (2)


یادداشت هایی از دانشگاه یل

در محفل افتتاحیه (2)

دانشگاه، در نقطه‌ای سرسبز و در میان انبوهی از خانه‌های زیبا، موقعیت دارد. همه چیز در میان تپه‌های کم‌ارتفاع با همدیگر وصل می‌شوند: سرک‌ها و درخت‌ها و موترها و آدم‌ها. بیتس هوس، جایی بود که قبل از رسیدن من، محفل تعارف و آشنایی همراهان برنامه در آنجا شروع شده بود و من بدون معطلی، با حالت زار و درمانده از سفر طولانی، به سالن هدایت شدم و پس از سلام و تعارفی با حاضران، نشستم. آقای مایکل کمپل، مدیر برنامه ورلد فیلوز، در مورد کیفیت برنامه و چگونگی آغاز آن سخن می‌گفت. او در ضمن سخنانش از ویژگی‌های لیبرل آرتس، که به تعبیر او امتیاز آموزش عالی امریکا در جهان مدرن است، یاد کرد و گفت که با این شیوه‌ی آموزشی، دانشجویان فرصت می‌یابند تا دیدگاه‌های خویش را وسعت بخشند و با مسایل جهانی در یک منظومه‌ی وسیع و فراخ آشنایی حاصل کنند. او همچنین گفت که از طریق این شیوه‌ی آموزشی، دانشجویان از تنگناها و محدودیت‌های یک مضمون و یا رشته‌ی خاص بیرون می‌آیند و فرصت می‌یابند تا با جهان خود تعامل فعال و موثر داشته باشند. او گفت: در نظام آموزشی لیبرل آرتس، امکان الهام‌بخشی و الهام‌گیری دانشجویان از همتایان و همراهان شان زیاد می‌شود و افراد خود را در موقعیت برتری می‌یابند که می‌توانند نقش مدیریت و رهبری خود را به درستی ایفا کنند. آقای مایکل کمپل از اعضای برنامه خواست تا از فرصت‌هایی که در دانشگاه به دست می‌آرند با کمال دقت و جدیت استفاده کنند و عضو تمام عیار و کامل یل شوند. او گفت: داشتن کارت و هویت یل سرمایه‌ی خوبی برای شماست و شما می‌توانید خود را جزئی از خانواده‌ای احساس کنید که به خاطر دریافت‌ها و کارکردهای علمی و دانشگاهی خود اعتبار و حرمت زیادی را در سراسر جهان، و به خصوص در این کشور دارا است. آقای کمپل از برنامه‌ی ورلد فیلوز به عنوان یک برنامه‌ی موفق و منحصر به فرد دانشگاه یل یاد کرد و گفت: در این برنامه شخصیت‌های برجسته‌ای از سراسر جهان در اثر یک رقابت آزاد و شدید گزیده می‌شوند و راه خود را به دانشگاه باز می‌کنند. او گفت: هدف اصلی از این برنامه آن است که افراد بتوانند تجربه‌ها و دریافت‌های خود را در سطح وسیع جهانی با هم شریک سازند و در ساختن جهان که کار همه‌ی آنها است، همدیگر را یاری رسانند. او از همراهان برنامه تقاضا کرد که فرصت‌ها را با آغوش باز استقبال کنند و در تمام برنامه‌ها به طور فعال شرکت کنند و نه تنها از آن چیزی بیاموزند، بلکه در غنامندی آن نیز سهم بگیرند. او گفت: شما همه می‌توانید آموزگاران همدیگر باشید و برای یل نیز نقش آموزگاری ایفا کنید. آقای مایکل، ضمن آنکه برخی از جزئیات برنامه را شرح می‌داد، گفت: وقتی از یل می‌روید باز هم از دانش‌آموختگان یل محسوب می‌شوید و با دانشگاه در تماس باشید و در کشور تان به عنوان سفیر دانشگاه نقش بازی کنید. او خواست تا در شناسایی و معرفی افراد شایسته از کشورهای مان دانشگاه را کمک کنیم تا در برنامه‌های مختلف این موسسه‌ی تحصیلی اشتراک کنند و از آنها بهره‌مند شوند. وی همچنین از همراهان برنامه خواست تا حد اقل هر دو سال یک بار به دانشگاه بیایند و با تماس‌های خود عضو فعال دانشگاه باشند. خانم کیل گینسبرگ، از مدیران ارشد برنامه که مسئولیت هماهنگی کارها و برنامه‌های سفر ورلدفیلوها را داشت، گفت: هدف دانشگاه این است که برنامه‌ی ورلد فیلوز یک برنامه‌ی نمونه‌ در عرصه‌ی تعامل و پیوند شخصیت‌های مختلف جهانی باشد. کیل مشکلات کنونی جهان را جهان‌شمول خطاب کرد و گفت که راه حل‌ برای این مشکلات نیز تنها در محدوده‌ی جهانی قابل دریافت است. او گفت: اگر همه با هم از تجربه‌هایی که به دست می‌آریم و دریافت‌هایی که داریم، غرض حل مشکلات جمعی استفاده کنیم، جهان ما بدون شک جهانی بهتر و زیباتر خواهد بود. آقای رابرت مسئول بخش تکنولوژی دانشگاه از تجهیزاتی یاد کرد که اکنون بخش‌های مختلف دانشگاه را به هم وصل می‌کند. او انترنیت و سایت‌های مختلف دانشگاه را معرفی نمود و همراهان برنامه را تشویق کرد که از این سایت‌ها بازدید کنند و تلاش کنند معلومات خود نسبت به برنامه‌ها را کامل‌تر سازند. او همراهان برنامه را از هکرهایی که به طور مداوم در تلاش اند داخل سیستم اطلاعاتی دانشگاه و افراد متعلق به دانشگاه شوند، هوشدار داد و گفت حتی اگر ایمیلی از رییس دانشگاه دریافت کردید که می‌خواست معلوماتی در مورد برنامه‌ها و کار و کامپیوتر و انترنیت خود در اختیارش قرار دهید، به آن اعتماد نکنید و بدانید که اینها همان هکرهایی اند که شما را به درد سر می‌اندازند.
***
بعد از ظهر، آدام، پسر جوانی که با آقای دانیل همکاری دارد، مرا به منزلم رهنمایی کرد. اپارتمانی چوبی دومنزله با سالن تلویزیون و ملاقات، آشپزخانه و تجهیزات آن، اتاق‌های استراحت و حمام و هوای خوش و جالب و منظره‌ی زیبا از پنجره‌ها در هر دو سمت. با یک محاسبه‌ی ساده، تصمیم گرفتم حداکثر از خیر تماشا کردن تلویزیون بگذرم و وقت آن را در اتاق بالایی که محل استراحت نیز هست، به مطالعه اختصاص دهم. امور آشپزخانه را مشغول کننده تشخیص کردم، اما حس کردم گفتن از این دریافت با دیگران، خنده‌دار است. تصمیم گرفتم در مورد رسیدگی به امور آشپزخانه بعداً تصمیم مناسب‌تری بگیرم. سری به سوراخ سنبه‌های اتاق‌های پایین زدم و دیدم که مملو از اشیا و لوازم گونه‌گون است که نمی‌دانم چرا و برای چه انبار شده بودند. زحمت بازرسی و دیدار آنها را نیز زاید یافتم و زود برگشتم به اتاق بالایی که به وقت افغانستان، دقیقاً وقت استراحت بود: ساعت 11 شب به وقت افغانستان. شاید هم نبود، اما من از بس احساس خستگی می‌کردم افتادم و تنها وقتی بیدار شدم که دیدم دروازه را به شدت می‌کوبند. پرویز و رهیاب بودند که به محض دریافت ایمیل من رسیده بودند تا هم دیداری تازه کنیم و هم ببینیم چه کارهای عاجلی است که باید انجام دهیم. پشیمان شدم که چرا آنها را خبر دادم و خوب بود اندکی دیرتر می‌رسیدند تا می‌توانستم راحت‌تر باشم.... لحظه‌ای صحبت و گفت‌وگو کردیم و بعد رفتیم برای خرید. شهر را در کنار پرویز و رهیاب گشت زدیم و ضروریات اولیه‌ی آشپزخانه را از مغازه گرفتیم که پول همه را نیز رهیاب پرداخت کرد و مرا ممنون خود ساخت که مهمانش در شهر جدید هستم.
***
رهیاب سیستم انترنیت را هم فعال کرد و بعد با هم نشستیم و فلم گفت و گو با حشمت غنی احمدزی را تماشا کردیم و تبصره‌هایی صورت گرفت و قرارهای بعدی با پرویز و رهیاب گذاشته شد و من دوباره افتادم بخوابم. رأس ساعت 12 و 30 از خواب بیدار شدم. این همان وقتی بود که در افغانستان بیدار می‌شدم. شروع کردم به پاسخگویی به ایمیل‌ها. مسنجر را هم باز کردم که هر کسی مثل من بیدار بود بیاید تا با هم دیداری تازه کنیم. با افغانستان تماس گرفته شد و از حال و احوال آنجا باخبر شدم. با بلال و اکبری و خیلی‌های دیگر. نزدیکی‌های صبح باز دیدم که سرم گیج می‌رود. از زمانی که از هواپیما بیرون آمده بودم، شاید جمعاً دو یا سه ساعت نخوابیده بودم. بااینهم، تصمیم داشتم کارم را دوام دهم و این بهتر است از خوابیدن زورکی. مقالاتی را که برای «قدرت» لازم بودند نوشتم و برای استاد سرامد ارسال کردم و کاغذهایی را که دانشگاه داده بود و فهرست برنامه‌ها و حقوق و وجایب اعضای برنامه را مشخص می‌کرد مرور کردم تا اینکه دیدم وقت رفتن به بیتس هوس است و باید آماده شوم. بیت هاوس همان جایی است که در منزل سوم آن، کنفرانس‌ها و برنامه‌های مرتبط با برنامه‌ی ورلدفیلوز برگزار می‌شود.

۳ نظر:

  1. موفق باشی استاد رویش
    استاد ندام هر روز بیشتر برای مردم شناسانده میشود.
    http://nodiscrimination.wordpress.com/

    پاسخحذف
  2. سلام استاد گرامی.
    امید که دایم همچنان گذشته پر شور و مقاوم باشی.هر جا باشی موفقیت و دعای مردم ات هم همراهت.

    پاسخحذف
  3. سلام جناب رویش عزیز
    حالا که نزدیک آمده اید لطف کنید و شماره ی تلفن تان را به ای میل من بفرستید تا به شما زنگ بزنم.
    haatef@hotmail.com
    شادکام باشید

    با احترام
    سخیداد هاتف

    پاسخحذف