واحد سیاسی قدرت
(برگرفته از شماره چهاردهم «قدرت»)
وقتی از منظر سیاسی به مسایل و واقعیتهای زمان خود نگاه میکنیم، به تفاوتهای بنیادینی میرسیم که زمان ما را از گذشته متمایز میسازد. سياست جدید در كشور ما نه در خلا جريان دارد و نه هم با تلقينات و ديدگاههای ايدئولوژيك رهبري ميشود. وقتی وارد حوزهی سیاست میشویم، با ده رقیب زنده مواجه میشویم که نفسسوخته به انتظار ما ایستاده اند و هر حرف و گام و عمل ما را با هر حیله و وسیلهای که در اختیار داشته باشند، تهدید میکنند. البته در زمان گذشته هم رقابت سیاسی داشتیم، اما فضای اختناق و استبداد مجال رقابت باز و آزاد را برای هر کسی میسر نمیساخت. حالا میدان باز شده است و هر کسی که فکر کند حق دارد برای سرنوشت خود بیندیشد و تصمیم بگیرد، رقیب میدان سیاست محسوب میشود. به همین ترتیب، زمان ما زمانی نیست که بتوان با تلقینات و یا تحکمهای ایدئولوژیک کسی را سر جایش نگاه کرد و از بیان حرف و یا موضع رقیبانهاش جلوگیری کرد. در ایدئولوژی و ارزشهای ایدئولوژیک تلقین و تحکم و فتوا جا دارد، اما در میدان سیاستی که اکنون در برابر ما باز شده است، با این حربه نمیتوان به مصاف حریف رفت.(برگرفته از شماره چهاردهم «قدرت»)
از اختناق و استبداد گذشته میتوان مثالهای زیادی را بیان کرد که بر شیوهی مبارزهی ما در گذشته تأثیر میگذاشتند. استبداد و اختناق دیروز، از پشتوانهی یک ساختار قدرتمند و ریشهدار در تمام عرصههای زندگی با برهنگي تمام بر عليه هرگونه طرح و اقدام اصلاحگرانه ايستادگي ميكرد. زندان و شکنجه پاداش دم زدن از سیاست بود. جامعه هم نهادی نداشت که از مبارزان سیاسی حمایت کند و مجال رقابت سیاسی برای آنان را فراهم سازد.
امروز اين دريغ از برابر مبارزان اصلاحگر برداشته شده است. نه اینکه استبداد و اختناق وجود ندارد، بلکه به طور صریح و علنی امکان ایستادگی ندارد. اكنون در كشور خود قانوني داريم كه حد اقل براي اهداف و ديدگاههاي فاشيستي و يا انحصارطلبانه مجالِ بروز علنی نميدهد. در اين قانون، هيچ قدرتي نميتواند كسي را از سخن گفتن، طرح ريختن، تلاش كردن، سياست كردن، نقد كردن و عمل كردن مانع شود.
نسل كنوني ما وارد عرصهاي شده كه قانونمنديهاي آن را اصول دموكراسي و جامعهي مدني پيريزي ميكند. اصل در اينجا رقابت است نه دشمني. در دنياي رقابت، فعالين سياسي ناگزير ميشوند با تمام نيروهايي كه در بازي اشتراك دارند، وارد تعامل شوند. در رقابتهاي دموكراتيك، بر نيتهاي افراد تأكيد نشده، بلكه نيتها با معيار عملكردها اندازهگيري ميشود. در عرصههاي دموكراتيك، نيروها ناگزيرند با هرگونه نيتي كه داشته باشند، قواعد و اصول رقابت دموكراتيك را احترام كنند. بنابرين، فعالين سياسي دموكراتيك، در هر مرحلهاي حق مييابند تا بر قواعد و اصول فعاليتها و رقابتهاي سياسي نظارت داشته باشند و با اصلاح کردن و کاراساختن این قواعد و اصول، بازی را خوشگوارتر سازند. منطق نفی و خشونت و رقیبستیزی بیانگر ضعف بازیگران سیاسی است. مبارزان دموکراتیک، اجازه نمیدهند که قلدران سیاسی با مغشوش ساختن فضا و ایجاد رعب و وحشت و نفرت، حق نظارت و قضاوت سیاسی را از مردم سلب کنند.
خوب است از این حرفها وقتی در جامعهی خود سخن میگوییم، فوراً به این نتیجه نرسیم که گویا همه چیز رو به راه است و با دنیای پر از گل و بلبل و سبزه طرفیم. چنین نیست. تنها از بستر و فضایی حرف میزنیم که در برابر ما گشوده شده است. این بستر و این فضا با تهدیدات زیادی مواجه است. هنوز هم کسانی که از رقابت سالم و باز دموکراتیک دچار وحشت و هراس میشوند کم نیستند. اتفاقاً اینگونه دستهها و گروهها هنوز هم بر سریر قدرت تکیه دارند و میتوانند به نام دموکراسی و در پوشش و لفافهی دموکراتیک، چهرهها و نیتهای واقعی خود را پنهان کنند. اما وجود این امر نباید مبارزان دموکراتیک را از مسئولیت آنها برای حفاظت میدان و زمینههای دموکراتیک بیگانه سازد. دنیای سیاست دنیای تعامل است و دموکراسی و ارزشهای مدنی میدان سالم برای این تعامل را مساعد میسازد. اگر دموکراسی مورد سوء استفاده واقع میشود و اگر به نام جامعه و ارزشهای مدنی سیاهکاریهای زمان ما پنهان میشوند، باید تلاش کنیم تا از این سوء استفاده و پنهانکاریهای ضد دموکراتیک جلوگیری کنیم نه اینکه بر ضد دموکراسی و ارزشهای مدنی اقدام نماییم.
فراموش نکنیم که در دنیای سیاست، بدیلی برای دموکراسی وجود ندارد. شکل تحقق و تطبیق دموکراسی را میتوان به طور مداوم بازنگری و تجدید نظر کرد، اما ماهیت نظام دموکراتیک با احترام به حق حضور و ارادهی هر فرد، تنها امکان برای جلوگیری از استبداد و توتالیتاریسم است. وقتی دموکراسی نباشد، دشنام و تهدید و اهانت و بستن و کشتن مهارناپذیر میشود. فرقی نمیکند استبداد پوشهی مقدس دینی و مذهبی داشته باشد، یا داعیهی دفاع از ستمدیدگان و محرومان. استبداد استبداد است و بنیاد استبداد همانا نفی حق مشارکت سیاسی مردم است. آنانی که به خود حق میدهند بدون رأی و اجازهی آگاهانهی مردم، در مقام تصمیمگیری برای سرنوشت سیاسی آنان قرار گیرند، هیچ دلیلی جز تأکید بر موقف قلدرانه و انحصارطلبانهی خود ندارند.
عدالت سیاسی اولین بنایش همین پذیرش نورمهای رقابت سالم سیاسی است. با رقابت سالم سیاسی، امکان برای تحدید قدرت و مشروط ساختن استفاده از قدرت فراهم میشود. فساد سیاسی ناشی از قدرت مطلقهای است که در فقدان بازخواست و پیگرد، اندام نظام سیاسی را میپوشاند. در یک مقایسهی ساده میان حکومتهایی که اتهام فساد را با خود دارند و حکومتهایی که از این اتهام تا حدودی زیاد مبرایند، میتوان به میزان استحکام و قدرتمندی اصول و نورمهای دموکراسی پی برد. امریکا و جاپان و اغلب کشورهای اروپایی در پابندی خود نسبت به اصول و ارزشهای دموکراتیک در یک رده قرار ندارند. میزان سوء استفاده از قدرت و امکانات دولتی در هرکدام از این کشورها، مقام آنها را در اخذ اعتبار دموکراتیک آنها تعیین میکند.
افغانستان بدون شک با مشکلات و دشواریهایی زیاد در امر رهبریت و مدیریت سیاسی خود مواجه است. مسئولیت درست کردن امور و سازگار ساختن آنها با ارزشها و اصول دموکراتیک، بر عهدهی مبارزان اصلاحگر زمان ما قرار دارد. اگر اجازه داده شود که عناصر و نیروهای ضد دموکراسی، شرایط و زمینهها را برای حرکت و رقابتهای سالم سیاسی محدود سازند، برگشت استبداد و اختناق اجتنابناپذیر میشود. تنها با رقابت سالم سیاسی میتوان هم پروسهی سیاسی را سالم نگه داشت و هم در جهت سالم ساختن نظام سیاسی حرکت کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر