فضل الله مهریار
(از شماره سیزدهم «قدرت»)
(از شماره سیزدهم «قدرت»)
اشاره: این نوشته به بهانهی برگزاری سیمینار زنان در وزارت امور خارجه، تراژدی عایشه، رجم و سنگسار زن و مردی در توابع یکی از ولایتهای کشور، نگاشته شده است. در این سیمینار که قرار بود از نقش زنان در صلح و امنیت سخن رانده شود، بیشتر به نقل خاطرات، نگرانیها و دغدغههای کلی و عمومی پرداخته شد. اما ظلم و اجحافی که بر عایشه و زنان دیگر رفت، ذهن و ضمیر بسیاری از انسان دوستان را به درد آورد و خونین نمود. چه میشود کرد. افعانستان همین است که هست. هیچ چیزی به جای خویش نیست. نه مردان در آن قدر میبینند و نه زنان. وضعیت برای زنان قدری دشوارتر است. از این رو، برای راه اندازی و آغاز هرنوع جنبش زنانگی و بحث و فحص در باب نقش زنان طرح نکاتی به عنوان پیش فرضهای آن مهم و قابل طرح است.
تعریف ناپذیری زن
پیشفرض و یا گزارهی نخست عبارت است از اینکه هیچ تعریفی کلی، ازلی و تخلف ناپذیری از زن نمیتوان ارائه داد. جهت صورتبندی مدعای فوق میتوان این مفهوم را برسیاق سایر مفاهیم برساختهی اجتماع و فرهنگ، مفهوم سیال و گذرندهای که دارای وجه تاریخمندی میباشد و ازهویت فرهنگی و زمینهبنیاد برخوردار است، در نظر گرفت. بنابراین، همانگونه که نمیتوان تعریف دقیق و ذاتگرایانه از مفاهیمی مانند دموکراسی، لیبرالیسم، سکولاریسم و... ارائه داد، به همین سان به دست دادن تعریف دقیق و تخلف ناپذیر از زن، نیز کاری است نشدنی و جز به خود شیفتگی، خود- دیگر فریبی و ایجاد و بازتولید سلطهی بیشتر نمیانجامد. از این رو، نباید خود را در دام جوهرگرایی و ذات انگاری،گرفتار نمود. البته، این بدین معنی نیست که هرگونه تلاش و تقلایی در این راستا غیر ممکن و محال است. نکتهی گوهری در این باب این است که هر نوع تعریفی در این راستا و برشمردن خصیصه و یا خصوصیاتی تخلف ناپذیر و ذاتی برای به دست دادن تعریفی جوهری از زن، ممکن و میسر نیست و تاریخ به شکست این طرح گواهی داده است. همواره ما با تعریف و تعریفهایی از زن در بازیهای زبانی گوناگون که خود ریشه در نحوههای زیست ما دارند، مواجهیم.
طرد هرنوع تقدیر باوری:
گزارهی دوم، عبارت است از طرد و انکار هرنوع تقدیر باوری. شکلگیری هرنوع تلاشی در باب رهایی زنان از فرودستی، ناظر براین امر است که ناراستی،کجی و انحراف در یک جایی به و جود آمده است و این تلاش میکوشد بر این ناراستی و کجی فایق آید. اگر قرار باشد، تعریف ذاتانگارانهای نتوان از زن بدست داد، تقدیرباوری نیز امری است محکوم به شکست و غیر قابل اعتناء. بنابراین، هیج امری از پیش داده شده، محتوم و ازلی وجود ندارد و میتوان تقدیر را تغییر داد و آن را از نو نوشت و سرود. وقتی به تاریخ برداشتها و انگارههای ناظر به زنان نگاه میکنیم به وضوح در مییابیم که این انگاره بیش از آن که بر در یافتها و انگارههای فارغ از هرنوع پیشداوری و نگرش ذاتگرایانه، استوار و بنیان نهاده شده باشد، جوهرگرا و ازلی هستند. یکی از مؤلفههای مهم این نوع نگاه به زنان تقلیلگرایی و تحویلگرایی نهفته در پس آن است. از آن حیثی که این نوع برداشتها، نگرشها در باب زنان وجود داشته است، زنان محکوم به یک تقدیر تاریخی تغییرناپذیر و تخلفناپذیر اند. فرودستانگاری زنان ناشی از همین نگاه ویژه به زنان است. ناعقلانیاندیشی، فقدان دقایق و ظرایف استدلال ورزیهای بخردانه، سیطرهی عواطف و احساسات در امر داوری، رفتار و عملکرد زنان و... همه معطوف به موجهسازی فرودستی زنان، تقدیر محتوم آنها و تعیین جایگاه متناسب با آنها در عرصهی عمومی و خصوصی است.
زنان به عنوان فاعل شناسا:
همانگونه که نمیتوان تعریف جوهرگرایانه و ذاتی از زنان ارائه داد، شاید فرودستی و فرودستانگاری زنان را نیز نمینتوان به یک مؤلفه فروکاست و باید از زوایای گوناگونی این وضعیت را مورد بحث و فحص قرار داد. هرگاه به استدلالهای ارائه شده جهت موجهسازی و ضعیت زنان در طول تاریخ، نگاه میاندازیم، به وضوح در مییابیم که به رغم همهی مشکلات و موانعی که وجود دارد، نسبت دادن یک ویژگی به زنان بیش از همه نمایان و در خور اعتنا بوده است. این ویژگی عبارت بوده است از ناعقلانیت، کمبود عقلانیت و یا عدم کارکرد درست عقلانیت در زنان. تاریخ به وضوح نشان داده است که چگونه زنان به شیوههای گوناگون از دستیابی به رتبهی داننده( فاعل شناسا: سوژه) بازداشته شده اند و در اعتبار دعوی زنان در دانستن حقیقت به دیدهی انکار نگریسته شده است. نسبت دادن نقص عقل به زنان و تُهی انگاشتن آنها از هر نوع داوری، رفتار و عملکرد کاملا بخردانه؛ فارغ از دست اندازیهای غریزی مختص زنان، احساسات و عواطف، داوریای است که همواره در مورد زنان و جود داشته است. در این فرایند، زنان به هیچ وجه به مرتبهی سوژگی و سوژه مندی ارتقاء نیافته است وسوژه مندی انحصاراً در اختیار مردان بوده است. بدین ترتیب به نظر میرسد، هر نوع داوری و تصمیمگیری در مورد آیندهی زنان منوط است به بهرسمیت شناختن مرتبهی سوژگی برای زنان و معتبر دانستن مدعیات زنان در باب حقیقت و برخورداری زنان از عقلانیت و وجود ظرفیتهای لازم جهت انجام داوریهای موجه و قابل قبول، مشارکت و مساهمت زنان در بازیهای زبانی عقلانیت اندیشی.
تأملات دین شناسانه:
فرودستیزدایی از زنان و ایجاد بسترهای لازم برای مشارکت زنان در امور و مسایل مختلف، رفع موانع و چالشهای تئوریک پیشروی مشارکت زنان از یک جامعه به جامعهی دیگر و از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر فرق میکند. به دلیل وجود تفاوت در پیش فرضهای تئوریک فرودستانگاری زنان که از دانشها، ارزشها، سنتها، فرهنگها، عقبههای تاریخی مختلف، سیراب میگردد، امکان ارائه و تجویز نسخهی و احدی برای عبور زنان از این وضعیت در همهی جوامع ممکن و میسر نیست. بنابراین، با حفظ تجربیات دیگران، باید به مؤلفههای داخلی نیز به دیدهی عنایت نگریست و از این مؤلفهها نیز، استفاده نمود. از این رو، یکی ازاین مؤلفهها، دین است و از منابع مهم و سرنوشت ساز و سرنوشت سوز برای زنان، حضور در جامعهی دینی است. در یک جامعهی دینی، آموزهها و تعالیم دینی به انحاء مختلف خودرا باز مینمایاند. رفتارها، عملکردها، مناسبات اجتماعی، قوانین و مقررات نوشته و نانوشتهای که در قالب حقوق افراد یک جامعه در برابر هم، نمود یافته است، از این جمله به شمار میروند.
بدین ترتیب، برای ایجاد هر نوع تحول و یا تغییری در وضعیت زنان باید، در کنار تلاشها و اقدامات علمی و عملی دیگر، به تصویر و تصوری که از زن در متون مقدس دینی، آموزهها و تعالیم دینی بازنموده شده است نیز؛ تصویر و تصوری که به نظر میرسد مشحون از انگیزهها و انگیختههای دینی و غیر دینی جهت موجهسازی فرودست انگاری زنان است، به دیده ی عنایت نگریست. این کار در صورتی امکانپذیر است که متون مقدس دینی را به گونهی دیگری قرائت و تفسیر نمود. هیچ تحولی بدون داشتن و تمهید مقدمات تئوریک، امکان پذیر نیست. کنشگران رهایی زنان از فرودستی، دفاع از حقوق زنان و بسترسازی برای مشارکت و مساهمت فعالانهی زنان در عرصهی عمومی، باید پیشاپیش خود را بر موانع و چالشهای درون دینی، فراهم سازی بسترهای تئوریک دیگرگونه، مجهز سازند و این کار نیازمند جهد عالمانه و روشنفکرانه است.
تاریخیت در دین:
تردیدی نیست که بخشی از آن چیزی که امروز به حدود و ثغور حضور زنان و حقوق آنها مسمی شده است، بعضاً به نحوهی قرائت ما از دین برمیگردد. از این رو، جهت توفیق در این امر و ایجاد انگیزهها و انگیختههای لازم جهت رفع این موانع و مشکلات، لازم است به پالایش تفکر و معرفت دینی همت گماشت. این امر از چند طریق امکانپذیر است. نخست باید به کاویدن تاریخ شکلگیری دین پرداخت و حدود و ثغور جایگاه و منزلت زنان را در سیاقهای ظهور و بروز دین مورد بررسی و ارزیابی، قرار داد. به نظر می رسد، توجه به آثار دگراندیشانه و غیر ارتدوکسی نسبت به نقش و جایگاه زنان در این زمینه راهگشا و چشمگشا است. اتخاذ نگاه تاریخی به تکوین و تکون آموزهها و تعالیم دینی در باب حقوق زنان، آشکار خواهد ساخت که برخی از این قوانین و مقررات دارای خصلت تدریجی و در مقام اندیشیدن تمهیداتی است جهت افسون زدایی و قداست زدایی از نگرشهای نهادینه شدهی قبیلهای- پاتریمونیال فرودست انگار جامعهی عرب محل نزول وحی الهی. گذار از یک جامعهی بسته و قبیلهسالار – پاتریمونیال و قدسیت زدایی از فرهنگ و سنتهای ستبر و سختجان یک جامعه کاری است سخت و دشوار. اگر به روند قباحت زدایی و عادی سازی حضور زنان در جامعهی عربی زمان پیامبر، نگاه دقیقتری افکنده شود به وضوح روشن خواهد شد که این روند چگونه گام به گام و تدریجیالحصول بوده است. اما و هزار اما که تاریخ اسلام به گونهای رقم میخورد که گویی آنچه در باب زنان در این متون آمده است نه تمهید و پیش درامدی برای قباحت زدایی و عادی سازی اندیشدن در باب زنان، که گزارههایی است ازلی، تخلف ناپذیر و جاودانه. به نظر میرسد، این نوع نگاه، شکل گیری تدریجی و تاریخمندی را از دین و آموزههای دینی میگیرد.
نقد مفروضات ناتراشیده:
دوم، باید با اتخاذ یک نگاه اپیستمولوژیک به پیش فرضهای نگاه فرودست انگار نسبت به زنان، رهیافت نقادانه اتخاذ نمود و مبادی و مبانی این تصورات و تصدیقات را به تیغ نقد و واکاوی سپرد. میتوان از شروط صدق مدعیات قائلان فرودست انگار زنان پرسش نمود و از آن ها طلب حجت و دلیل نمود و عینیت این مدعیات را زیر سئوال برد. به تعبیر دیگر، این پرسش قابل طرح است که زنان خود چه نقشی در تعریف از خویش در طول تاریخ داشته است. آیا آن چیزی که امروزه تحت عنوان روانشناسی زن شکل گرفته است، زنان در آن نقش و مشارکت داشته اند یاخیر؟ آیا این امکان برای زنان در طول تاریخ میسر بوده است که با نگاه جنسیتی و زنانه، خود سهمی در تکوین روانشناسی داشته باشند؟ آیا میتوان صرفاً به شهودهای شخصی اتکاء و از این اسقراء ناقص دست به تئوریپردازی وکلیسازی زد؟ آیا ملاک و معیارهای عقلانیت، همان معیارهایی است که بدون مشارکت و مساهمت زنان شکل گرفته است. آیا تصویری که امروزه ما از جهان و از انسان داریم، همان تصویری است که زنان نیز دارند. آیا میتوان سایقهها و نگرشهای مذکر گرایانه را در شکلگیری تصویر ما از زنان، نادیده گرفت؟ به نظر میرسد، پاسخ به این پرسشها دستکم این امکان را ایجاد میکند که ما یک بار دیگر، عینیت نگاه خود را نسبت به زنان مورد بازنگری قراردهیم و در مبادی و مبانی معتقدات خود از نو تأمل نماییم.
سوم، اکنون که به یمن و برکت فضای سیاسی جدید گشایشی در عرصهی سیاسی به وجود آمده است، به نظر میرسد امکان کنشگری برای فعالان حقوق زنان فراهم شده است که بسترها و زمینههای لازم را برای مشارکت و حضور زنان فراهم سازند. اما، به رغم اینکه این فضای جدید امکانات تازهای را فراهم آورده است خطراتی را نیز به دنبال دارد. خطراتی که در سایر عرصهها نیز خود را باز تابانده است. همانگونه که سخن از دموکراسی، قانونمندی، آزادی بیان و سایر مفاهیم و مقولات جدید نیز با آن مواجه است. هرچند ورود مفاهیم جدید نشانه ای از دوران جدید به شمار میآید، اما نباید از مبانی و مبادی این مفاهیم بیاعتنا گذشت و دچار روزمرگی شد. مفاهیم و مقولات جدید شعارهای تُهی و گزافی نیست. جهانی است که با خود میآورند و برای ورود به این جهان جدید باید تمهیدات و آمادگیهای لازم را نیز فراهم ساخت. نمیتوان بدون فراهمسازی مبانی تئوریک و تنقیح مبادی انسانشناسانه و دینشناسانهی مورد نیاز به این مفاهیم دل خوش بود. کنشگران عرصهی دفاع از حقوق زنان نیز نباید از این خطرات خود را کنار بکشند.
بالاخره، خود زنان نیز در این فرایند؛ یعنی فرودست انگاری، سهم انکارناپذیری دارند. زنان نیز خود را همان مینامند و خود را متصف به اوصافی میکنند که همواره با این نام و با این اوصاف در طول تاریخ خوانده شده اند. زبان نیز در این زمینه نقش بسیار مهمی دارد. بخشی از فرودستی زنان و فرادستی مردان در زبان تولید و بازتولید میشود. توجه و تدقیق در کار و عملکرد زبان و پالودن ذخایر واژگانی از کارکردهای جنسیت- فرودست انگار زبان باید بخشی از مطلب و مطلوب ما در این راستا باشد. همهی این کارها منوط و مربوط میشود به آغاز کار روشنفکری و جهدهای عالمانه و دلیرانه. تازمانی که ما نتوانیم ذهنیت خود را از مشوش بودن بیرون بیاوریم، هویت ما نیز مشوش خواهد بود و ما در هیچ امری توفیق نخواهیم یافت. زنان خود باید کار روشنگرانه را وجههی همت خویش قرار دهند و سختیها و سنگینی کار عالمانه را به دوش کشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر