۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه

داخل چین چه خبر است؟ (24)








یک صد و نوزده روز

یادداشت‌هایی از دانشگاه یل

داخل چین چه خبر است؟

ساعت 2 بعد از ظهر بود که قدم‌زنان به رستورانتی در فاصله‌ی دو کیلومتری ساحل اقیانوس رسیدیم. سرحال و خوشحال، اما گرسنه و محتاج لحظه‌ای استراحت و آرامش. رستورانت در کنار دریاچه‌ای که تا دل تپه‌ها پیش آمده بود، قرار داشت. به نظر می‌رسید مالک آن تنها برای عده‌ی محدودی مشتری که در زمان‌های قدیم داشته این رستورانت را اندکی بیشتر از یک منزل رهایشی وسعت داده و با همان مقدار مشتری خود به دستاورد روزانه‌اش راضی بوده است. حالا وقتی می‌بینی که اطرافش الی ساعت 3 بعد از ظهر مملو از جمعیتی است که یا مصروف غذا خوردن اند، یا منتظر نوبت خویش اند تا غذای شان صرف شوند و یا هم بعد از غذا خوردن پرسه می‌زنند تا عکسی یادگاری بگیرند یا از نگاه کردن منظره‌ی دریا و کشتی‌ها و قایق‌ها و مرغابی‌ها لذت ببرند، حدس می‌زنی که کار و بار مالک رستورانت باید هنوز هم برایش رضایت‌بخش باشد.
خوراک رستورانت همه از دریا گرفته می‌شود. قیمتش نیز به گفته‌ی آشنایان با نرخ و نوای امریکایی خیلی بالا نیست: همه پایین‌تر از چهل و پنج تا پنجاه دالر! ما کنار پنجره‌ای نشستیم و برای بیشتر از یک و نیم ساعت فرصت یافتیم تا در کنار غذاخوردن، هم از منظره‌ی دریا لذت ببریم و هم به سخنان دیانا تسوی در مورد چین و شگفتی‌های این کشور بزرگ و پهناور گوش دهیم.
***
دیانا تسوی متولد چین است، اما بعد از ده سال اول عمرش، بیشتر در هانگ کانگ و کشورهای غربی بزرگ شده و درس خوانده و تجارت کرده است. تاریخ باستانی و غنی چین برای دیانا منبع عظیمی از الهام و شگفتی است، اما اکنون با طرح احداث منبع انرژی روی دریای گوانگ‌ژو به خطر افتاده و همه‌ی این تاریخ که بیشتر از پنج هزار سال قدامت غنی چین را با خود دارد، زیر آب غرق می‌شود. گفت‌وگوی آموزنده‌ی امروز نیز از همین جا آغاز شد که دیانا باید می‌گفت اولاً ضرورت این طرح ویرانگر چیست و ثانیاً آیا هیچ گزینه‌ی دیگری غیر از این کار وجود نداشته است.
دیانا گفت: چین با رشد صنعت عظیم و نفوس زیاد آن، با کمبود شدید منبع انرژی مواجه می‌شود و این طرح قرار است هم پاسخ تمام رشد صنعتی چین را بدهد و هم انرژی سراسر کشور را تأمین کند. اما اینکه گزینه‌ی دیگری وجود ندارد، شاید چنین نباشد، ولی جریان تصمیم‌گیری در مسایل مهم چین به گونه‌ای رهبری می‌شود که هیچگاه چیزی به بحث عمومی گذاشته نمی‌شود و کسان کمی در چین هستند که واقعاً بدانند تصمیم‌ در این کشور چگونه گرفته می‌شود و چگونه و در کدام سطح برای مردم ابلاغ می‌شود. دیانا پروسه‌ی تصمیم‌گیری در چین را یکی از مرموزترین بخش‌های نظام چین عنوان کرد. او گفت: اگر طرح احداث منبع انرژی به بحث عام گذاشته شود، بدون شک اعتراضات زیادی برانگیخته می‌شود و راه‌حل‌های مختلف نیز پیشنهاد می‌شود که شاید در نهایت به مراتب بهتر و باصرفه‌تر از طرح کنونی باشد.
***
دیانا نظام کنونی چین را نظام شگفت‌انگیزی توصیف کرد که با هیچ مودلی دیگر در جهان و یا در تاریخ گذشته‌ی بشر قابل مقایسه نیست. آنجا دیکتاتوری به آن معنایی که می‌شناسیم، وجود ندارد. یعنی تصمیم‌گیری به هیچ صورت فردی نیست، در یک توافق وسیع، اما در حلقه‌ای نامرئی و پشت پرده تصامیم گرفته می‌شود و به همین لحاظ هیچگاهی، البته بعد از مائوتسه‌تونگ، پدیده‌ای به نام کیش شخصیت در چین بروز نکرده است. دنگ‌سیائوپینگ، بعد از مائو به دلیل تغییری که در رویکرد اقتصادی چین ایجاد کرد، اندکی روی زبان‌ها افتاد، اما پس از او این نظام است که در کلیت خود تصمیم می‌گیرد و همه‌چیز نیز به نظام برگشت می‌کند نه به فردی خاص. مثلاً فرد، حتی رهبر و رییس جمهور کسی نیست که کتابی نوشته و دکترین خود را برای مردم اعلام کرده باشد. رهبر آخرین فردی نیست که حتی تصامیم مهم را ابلاغ کند. در این مورد، چین حتی با امریکا متفاوت است که کسی به نام اوباما در رأس قوا قرار داشته باشد و تنها در حد مشورت و یا جلب همکاری با زیردستان و مشاوران مخصوص خود طرف باشد و در نهایت همه‌چیز به او نسبت داده شود: اداره‌ی اوباما، تصمیم‌ اوباما، پیروزی اوباما، شکست اوباما.... این قبیل حرف‌ها در چین نیست. کسی می‌آید و روی پرده قرار می‌گیرد که البته همین هم با توافق و اجماعی بزرگ پدید می‌آید، اما از آن پس همه‌ی مسایل بعد از یک بحث و مباحثه‌ی عمومی در سطح حلقات مختلف پیگیری می‌شود.
دیانا تواضع و فروتنی رهبران چین را نیز امری جالب توصیف کرد. رییس جمهوری و نخست‌وزیر و همه‌ی رهبران، نه به گونه‌ی فرمایشی و تجملی، بلکه به شکل واقعی با مردم سر و کار دارند و در هر مناسبتی در سراسر این کشور پهناور حضور می‌یابند و با کارگران عادی گشت و گذار می‌کنند و می‌نشینند و قصه می‌کنند و غذا صرف می‌کنند. در هر حادثه‌ای نیز که اتفاق می‌افتد رهبران دست اول چین اولین کسانی هستند که در صحنه حاضر می‌شوند و از نزدیک با قربانیان حادثه غم‌شریکی می‌کنند. این کار نه یک بار که ده‌ها بار در طول سال صورت می‌گیرد. این سنت از زمان مائوتسه‌تونگ به عنوان یک امر عادی در رابطه‌ی نظام و مردم چین نهادینه شده است.
***
دیانا از نفوذ خارق‌العاده‌ی مائوتسه‌تونگ که هنوز هم در روان اکثریت مردم چین جایگاه خود را حفظ کرده است، با ذکر یک خاطره‌ی دوران کودکی خود یاد کرد: من آن زمان کودکی بودم که در گروه پیشاهنگان سرخ قرار داشتم. وقتی مائو درگذشت، ما از کسانی بودیم که برای او مراسم سوگواری برگزار کردیم و همه‌ی کودکان، درست مانند اینکه عزیزترین عضو خانواده‌ی شان را از دست داده باشند عزاداری کردیم و گریستیم. او گفت: این عزاداری تنها یک امر فرمایشی نبود. شست‌وشوی مغزی در نظام آموزش و پرورش چین به گونه‌ای ماهرانه تنظیم شده بود – و هنوز هم جریان دارد – که کسی حس نمی‌کرد کاری غیر عادی انجام می‌دهد. دیانا گفت: مائو بدون شک یک شخصیت استثنایی در تاریخ بود. او تنها مردی با کاریزمای شخصیتی نبود. پیروزی آن انقلاب عظیم و تجهیز و رهبری مردم در آن شرایط دشوار، و سپس ایجاد و تحکیم نظامی که برای چندین دهه حدود یک و نیم میلیارد انسان را تحت کنترل خود داشته است، به چیزی بیشتر از کاریزما ضرورت داشته که مائو آن را تأمین کرده است.
دیانا گفت: مائو یک شاعر بود، اما از هنر شاعری خود برای بیان حرف‌های سیاسی خود نیز استفاده کرد. مائو ساده و آرام حرف می‌زد و عمیق‌ترین حرف‌های او با بیانی ادا می‌شد که برای اکثریت عظیم مردم، حتی کودکان قابل درک و پیروی بود. این هنر رهبری را در کمترین کسی می‌توان یافت. دیانا می‌گوید کودکان در سنین خوردسالی خود به سادگی می‌توانستند در مقام تدریس و معلمی اندیشه‌های عمیق مائو قرار گیرند و این بود که اندیشه‌ها و دیدگاه‌های او به سادگی می‌توانست در سراسر کشور انعکاس کند.

دیانا برخی از سنت‌های مائو را در ایجاد بنیادهای نظام جدید چینی موثر قلمداد کرد: ساده‌زیستی، مبارزه با خصوصیت‌های اشرافی، اعتماد به نفس و استغنا در برابر بیگانگان، کوشش خستگی ناپذیر، استقامت و استواری... دیانا از این خصوصیت‌ها که اکنون در روابط و مناسبات مردم چین ریشه‌دار شده است، به عنوان یکی از عوامل عمده در استحکام و نیرومندی نظام سیاسی چین نیز یاد کرد. بااینهم، دیانا کیش شخصیت مائو را که در دوران انقلاب فرهنگی فاجعه‌ی بزرگ فرهنگی و تاریخی چین را ایجاد کرد، در تاریخ چین بی‌سابقه می‌داند. در انقلاب فرهنگی چین هزاران جلد کتاب و هزاران اثر تاریخی چین به عنوان اینکه ذهن نسل جدید چین را به انحراف می‌کشد، نابود شد و چین این ضایعه را هرگز جبران نمی‌تواند. اما دیانا این نکته را نیز علاوه کرد که همین کیش شخصیت غول‌آسا بیمی را در روان نسل‌های بعدی چین خلق کرد که دیگر هیچ کسی تلاش نکند به چنان حالتی گرفتار شود. سیستم رهبری چین نیز بیشتر از هر خطری دیگر در برابر کیش شخصیت در رهبران دست اول حساسیت دارد و به همین علت، این نظام به گونه‌ای شکل گرفته است که کیش شخصیت فردی و یا گروهی را به هیچ صورت اجازه‌ی رشد نمی‌دهد.

***
حساب‌گیری و شفافیت در نظام چینی نیز از نکته‌های مهمی است که دیانا از آن سخن می‌گوید. به گفته‌ی او کسی که خواسته باشد در این نظام سوء استفاده‌ی فردی و یا گروهی کند، به ندرت موفق می‌شود. نظام در یک زنجیره‌ی مستحکم و پیچیده‌ی نظارت و کنترل حرکت می‌کند که مجال حرکت خلاف برای کمتر کسی میسر می‌شود. او گفت: همین عامل است که توانسته است در این کشور پهناور از ذخیره‌ی عظیم ثروت آن حفاظت کند و امکان استفاده‌ی موثر آن را بیشتر سازد.
***
چین با هانگ کانگ و تایوان دو مودل متفاوت از رابطه را دارد. هر دو جزیره‌هایی اند که چین تلاش دارد تسلط خود را بر آنها اعمال کند. در هانگ کانگ، سرمایه‌داران و تاجران قدرت اصلی را در دست دارند، اما این قدرت در تجارت آزاد و میدان وسیع برای فعالیت‌های اقتصادی آنان است. این گروه تاجران هانگ‌کانگی در امور سیاسی اصلاً دخالت نمی‌کنند و ترجیح می‌دهند که ضعیف‌ترین گروه سیاسی بر سر اقتدار باشد که از تمام تصامیم دولت مرکزی اطاعت کند. در نقطه‌ی مقابل، نظام چینی از رشد و فعالیت سرمایه‌داران هانگ‌کانگی بیمی نداشته و برعکس، از آن حمایت می‌کند و زمینه‌ی هرگونه آزادی را برای آن فراهم کرده است. او گفت: حالا وقتی به رابطه‌ی هانگ‌کانگ و چین نگاه کنید ظرافتی را در آن می‌بینید که برای شما جالب تمام می‌شود. اما رابطه‌ی چین با تایوان دشواری زیادی دارد. تایوان همیشه با نوعی احساس استقلال در برابر دولت چین مقاومت کرده است و این مقاومت، باعث شده که هم قسمت عمده‌ای از نیروهای آن صرف مقابله با چین شود و هم از رشد و پویایی اقتصادی خود به گونه‌ی محسوسی باز بماند.
***
دیانا دو مشکل عمده‌ را در برابر نظام کنونی چین نگران‌کننده قلمداد کرد: مشکل اول، مهاجرت سیل عظیمی از مردم است که از روستاها در جستجوی کار و زندگی بهتر به سوی شهرهای بزرگ مانند پیکنگ و شانگ‌های سرازیر می‌شوند. دیانا گفت: در نظام چینی این افراد به هیچ صورت در شهرها جایی برای زندگی مصئون و راحت پیدا نمی‌توانند. آنها هرگز از ساکنان اصلی این شهرها محسوب نمی‌شوند و تغییر مکان زندگی در نظام چینی به دشواری امکان‌پذیر است. هر فرد از روزی که به دنیا می‌آید در ساختار حکومت محلی دارای پرونده‌ای می‌شود که هر رفتار مهم او در آن ثبت می‌شود. هر کسی خواسته باشد از روستا به شهر منتقل شود باید این پرونده را با خود داشته باشد و این همان کاری است که طبق نظام اداری چین اصلاً امکان‌پذیر نیست. ضرورت مهاجرت از روستاها به شهرها از یک‌سو و بی‌سرنوشتی و بی‌خانمانی این افراد از سوی دیگر مشکلی است که روز به روز نظام و ساختار کنونی چین را فشار می‌دهد و ظاهراً راه حلی هم برای آن به نظر نمی‌رسد.
مشکل دوم، مشکل بیکاری در سطح افراد تحصیلکرده‌ی چینی است که اکثریت قاطع آنان درجات بلند دانشگاهی دارند. دیانا گفت که تعداد این افراد اکنون از مرز ده‌ها میلیون فراتر رفته و هر روز بر تعداد شان افزوده می‌شود. این عده هم از روستاهای چینی می‌آیند و هم از داخل شهرهای بزرگ. برای این عده تن دادن به کارهای شاقه و خوارکننده‌ی قبلی ناممکن است. کار و شغل مناسب هم گیر شان نمی‌آید. وقتی در شهرهای بزرگ مانند پیکنگ هم باشند، باید روزانه دو تا سه ساعت سوار اتوبوس‌های عمومی شوند تا به شهر برسند و یا شام با صرف همین مقدار زمان به محل سکونت خود برگردند. این امر سرخوردگی خطرناکی را در میان این قشر خلق کرده و روز به روز بیشتر می‌سازد. دیانا نارضایتی عمومی از وضعیت زندگی را عامل عمده در انقلاب چین خواند و گفت این نارضایتی اکنون دارد به شکلی تازه گریبانگیر نظام و جامعه‌ی کنونی چین می‌شود.

دیانا آینده‌ی چین را نامطمین خواند و گفت: وضعیت موجود در چین دورنمای تاریکی را برای این کشور نشان می‌دهد. این بدان معنا نیست که نظام کنونی به سادگی خواهد شکست، اما فشار و سخت‌گیری‌های آن را بیشتر خواهد ساخت و دیکتاتوری پنهان را به دیکتاتوری آشکار و سرکوب‌گر تبدیل خواهد کرد. بااینهم، دیانا گفت: نظام چین از نوعی فرهنگ به خصوص چینی تغذیه می‌کند: ما از دوران گذشته به گونه‌ی یک آموزش عام اجتماعی گوشزد می‌شویم و یاد می‌گیریم که همیشه در خط وسط و اعتدال قرار داشته باشیم. به خصوص وقتی پای منافع و زندگی ما به میان بیاید، همیشه تلاش می‌کنیم که کم‌هزینه‌ترین گزینه را انتخاب کنیم. در سطح جامعه، این امر قناعت به وضع موجود را تقویت کرده و در سطح نظام، اعتدال و میانه‌روی در برخوردها و رفتارهایش با مردم و اداره‌ی حکومت را. دیانا گفت: هر گاهی که در چین نارضایتی عمومی صورت گرفته است، به دلیل آن بوده که نظام و حکومت از خط اعتدال بیرون رفته و دچار افراط یا تفریط شده است. دیانا می‌گوید که مرگ هوجینگ تائو می‌تواند فرصتی دیگر برای یک تغییر بزرگ و بنیادی در کل نظام چین باشد. با این تحول نظام می‌تواند بهانه‌ای بیابد که بسیاری از دیدگاه‌ها و سیاست‌های جدید خود را مورد تجدید نظر قرار دهد.

۵ نظر:

  1. استاد رویش عزیز، تشکر از این همه زحمت که برای شریک ساختن مباحث با ما می کشی، نمی دانم چطوری از زحمات شما تشکر کنیم، خداوند نگهدارتان باد و قلم تان پاینده باد.

    پاسخحذف
  2. درود رویش گرامی
    زیبا وپرمحتوا می نویسی.

    پاسخحذف
  3. سلام
    مديريت لينكستان وبلاگ هاي افغانستاني ضمن دعوت از شما به ديدن وبلاگ توهين به قران كريم را محكوم ميكند
    با قرار دادن لينك لينكستان در وبلاگتان ما را ياري كنيد

    پاسخحذف
  4. معلم گرامی آقای رویش سلام
    (1)
    از اینکه از طرف دانشگاه یل برای شرکت در پروگرام ورلد فیلوز انتخاب شده اید برایتان تبریک باشد. من از صمیم قلب به این موفقیت تان افتخار میکنم.
    یاد داشت هایتان را از دانشگاه یل مکمل خواندم حدودا ساعات 5 عصر شروع کرده بودم همه را خواندم آنقدر جذاب بود که لحظهء هم سر از صفحهء لپ تاپم برنداشته و احساس خستگی هم نکرده ام.
    از جمع همصنفان و همکاران تان کسی که خیلی برایم جذاب است "ماروین ریس از انگلستان " است. وقتی میگوید انسان ساخته ء تاریخ است ، من به پدرانی تعلق دارم که برده بوده اند، و در بردگی فروخته شده اند، من نمیتوانم که از طول تاریخ عبور کنم و عرض آنرا نپیمایم و نبینم و به امروز برسم وبه همین اکتفا کنم ، ناگهان اشک هایم جاری شد، برای حدود نیم ساعت دروازه اطاقم را بستم و گریستم، راستش هر چه از حادثه ء افشار دور تر میشوم بیشتر به آن نزدیکتر میشوم ، من در زمان جنگ های افشار ده سال بیشتر نداشتم . اما از یاد نمیبرم که شورای نظار چه جنایت های که نکرد. از یاد نمی برم که خالق همبازی ام را چگونه سگ خورد وقتی شب شد و ما جنازه را از روی سرک بر داشتیم خالق بینی نداشت خالق گوش نداشت خالق شوخ دیگه گپ نمیزد لبهایشه سگ ها خورده بود خالق تنبل و ترسو دیگه نمگفت که هادی از دستای مه بگی که از سرک تیر شویم چون بازو هایشه سگ خورده بود خوب به یاد داروم مردم قسم یاد کردند که هر چه در افشار شد بین خود ما باشه کسی بروی کسی نکشه که در حق زنش چه شد در حق دختر نازدانه اش چه شد.هیچ از یاد نمیبروم هر روزی که بر عمرم اضافه میشه بر دردهایم افزون میشه همیشه وقتی یاد و خاطره یی از افشار میشه ناگهان بغض گلویم را میفشارد. نمی توانم از این" سایه "ها در امان باشم . شما یک شاهد بودید و جدا از آن شما یک معلم هستید. شما به من چه توصیه میکنید. من با این سایه ها چه کار کنم . من امشب حرف دلم را با شما میزنم. حرفی که تا به حال هرگز به کسی نگفته ام . وقتی از کابل فرار شده به جاغوری رفتیم . به ما میگفت افشار اموتو بود که اموتو شد. وقتی میخواستم با بچه ها بازی کنم به من میگفت بچه خلقی بچه کافر . وقتی میخواستم سر زمنیهای پدر کلانم بروم ، کا کا نواسه های پدرم به من میگفت پدر کافریته سیافی ها مردار کرده و شما صغیر هستید و در زمین حق ندارید(پدرم پیش صیاف در پغمان اسیر بود و بعد از آن که آزاد شده بود نیز با بابه مزاری در مزار رفته بود. مدت سه سال از پدرم خبری نبود که زنده هست یا نه همین دگروال اسد) وقتی مکتب میرفتم به من میگفتند شهید مبارک باشه ، افشار که چور شده مبارک باشه. تا از صنف دوازدهم فارغ شدم و آمدم کابل سال های 85 و 86 ، محتوای وضع فرق نکرده بود تابحال، تازه بد تر هم شده بود.تا میخواستم از موقفی که استاده ام حرف بزنم ، هزار نوع باید ها و نباید ها بر من حواله میشد که فرضا عصر عصر "همزیستیست" "براریست" "دموکراسیت" شرایط تغیر کرده تعصب بی معنیست ما ملت با هم برادر هستیم ، من با برادر تاجک و یا پشتون ام هیچ مشکلی ندارم آنها برادران من اند هر چه شده شد، در گرو تاریخ زیستن گندیدن در تعفن لجن زارهاست، در طویله ای تاریخ توقف کردن ، به معنی باز ماندن از کاروان مدنیت و علانیت است و هزار ها مثال دیگر، هیچ از یاد نمیبرم وفتی در جلسات مشورتی آقای نویان در کارته چار ازایجاد محوریت سوم در پارلمان میگفتند من طرح استفاده از ظرفیت های کادری محصلین را پیشنهاد کردم البته با درنظر داشت اینکه فرضا جرات و جسارتی را که یک محصل اوغان و یا تاجک دارد هزاره ندارد بنا به پیشنه یی تاریخی ما هزاره ها ، که شما تمثیل موش و پشک را نمودید.
    با تقدیم احترام هادی رسالت(بقیه در صفحهء بعد)

    پاسخحذف
  5. (2)
    نمیدانم گناه ما در افشار چی بود ، کسانی آمدند ما را فتل عام کردند کسانی از همتباران خود ما ما را بنام کافر و خلقی از جامعه ترد کردند، تحقیر و توهینی بد تر از قتل است. من این تجربه را با پوست و گوشت و خونم احساس کردم . فاجعه یی جاغوری بد تر از فاجعه یی افشار بود برای من و فامیلم . حد اقل در افشار پدری بود که از ما مواظبت میکرد اما در جاغوری هیچ کسی نبود. مادرم از درد روزگار تکلیف اعصاب پیدا کرده بود. شب تا صبح دیوانگی میکرد شب تا صبح زیر سرش قرآن میخواند برادر بزرگترم . نان درست برای خوردن نداشتیم. لباس برای پوشیدن نداشتیم . همه به چشم کافر به ما نگاه میکردند.
    هیچ از یاد نمبرم در جاغوری روزی که به خواست مادرم رفتم تا از زمینها ی پدرکلانم از شاخهای خشک درختان چوب سوخت جمع آوری کنم ناگهان یک" نوتک" درخت عرعر شکست. نواسه کاکای پدرم در بدل شکستاندن آن" نوتگ " (وقتی درختان عرعر را قطع میکنند در جای آنها نهال های نوی میرویند که به نوتک مسمی است) چنان زدم که از بغض نه از درد تا 2 ساعت دیگر گریستم.
    راستش برای چندین بار خواستم که از شما چیزهایی بپرسم و با شما حد اقل از درد هاییم بگویم دردی که هیچ وقت مرا رها نکرده . آخر چرا من اینقدر متحجرام چرا نمیتوانم اینها را فراموش کنم. چرا نمیتوانم مثل دیگران باشم؟
    دو بار تا دم دروازهء حویلی شما آمدم ، بغض گلویم را میفشرد ، جرات نتوانستم ، با خود فکر کردم که خواهد به من گفت که دیوانه ام ، رفتم خانه آقای سرامد. میخواستم که از شما بپرسم که شما شاهد تاریخ هستید و یک معلم ، بنیانگذار معرفت. من چرا اینهمه در لجن زارهای متعفن تاریخ به تعریف روشنفکر نماها میپوسم و میگندم؟ چرا وقتی بد ترین و منفورترین و زشت ترین و کثیف ترین چهره های را که میخواهم در ذهن ام تصور کنم احمد شاه مسعود است و تاجک است و پشتون است؟ چرا ؟
    تا بحال اگر من کوتاه آمده ام آنها نیامده اند. اگر من محبت کرده ام آنها ستم کرده اند اگرمن دوستی کرده ام آنها دشمنی کرده اند اگر من دست کمک دراز کرده ام آنها تزویر کرده اند و مسخره کرده اند.شما به عنوان یک معلم چه راهکردی برای من دارید؟
    بلی آقای رویش اگر جدا از باید ها و نبایدهای آقای" برگ" در ارایه یی پاسخ به ماروین من سوال آقای ماروین دوست شما را ازشما بپرسم که: " مگر ممکن است تاریخ به فراموشی سپرده شود؟ چگونه میتوانم با یک توصیه و یا یک حکم ساده از این هستی و وجود خود فاصله بگیرم ؟ چگونه میتوان با توصیه ای فراموش کردن همه چیز از تاریخ فاصله بگیرم ؟ " در پاسخ به من چه جوابی دارید.
    راستی آقای رویش اگر لازم ندانستید سوال هایم رانشر کنید، میشه جوابش را در ایمیل ام دریافت کنم.hadiresalat@yahoo.com
    هادی رسالت

    پاسخحذف