۱۳۸۹ شهریور ۱۹, جمعه

پرهیز از خشونت، نشانه مدنیت و عقلانیت جامعه


آیا پرهیز از خشونت در مبارزه با دولتی که از کاربرد خشونت پرهیز نمی کند به نتیجه می رسد؟ آیا پرهیز از خشونت را برای هر شرایطی می توان تجویزکرد؟
در یک سال و اندی که از انتخابات ریاست جمهوری گذشته، خیابان های چندین شهر بزرگ ایران صحنه خشونت بوده. چیزی که این دوره پر تلاطم آشکار کرد، چیزی که طرفداران و مخالفان دولت کنونی بر سر آن توافق دارند، این است که دستگاه های امنیتی نظام هرگاه لازم بدانند از کاربرد خشونت علیه مخالفان هراسی ندارد. این خشونت از جمله دلایل اصلی افول اعتراض های خیابانی شمرده شده و همین باعث شده در میان معترضان در مورد روش پرهیز از خشونت بحث های جدی در گیرد.
عده یی می گویند پرهیز از خشونت، رویه یی که جنبش سبز پیشه کرده، یک رویه عملی نیست. آیا پرهیز از خشونت را می توان برای هر نوع شرایط سیاسی توصیه کرد؟ اصولا چه چیز را می شود خشونت نام نهاد؟ آیا بین انواع خشونت باید تمایز قائل شد؟
این سوال ها را با مهمان های این هفته در میان می گذاریم. در پنل اول رامین جهانبگلو استاد فلسفه سیاسی و آرش نراقی استاد فسلفه و دین به سوالات مخاطبان خود نگار مرتضوی و بورگان نظامی پاسخ میدهند.

۳ نظر:

  1. سلام معلم گرامی آقای رویش
    آیا به نظر شما تقسیم بندی خشونت به عادلانه و نا عادلانه و تعیین حدود برای خشونت از دیدگاه آقای نراقی تا چه حد توجیه پزیر و درست است.
    درحالی که از دیدگاه اقای جهانبگلو خشونت یکی از اساسات جوامع قبیلوی بوده و یکی از تجربه های بسیار ناکام بشر که همیشه بشر را به توحش کشانیده و همیشه انسان را به حیوانیت متوسل ساخته تا به انسانیت.
    و در واقع مدنیت در امتداد همین خشونت شکل میگیرد. مدنیت تجدد خشونت است. خشونت یکی از تجربه های ناکام بشر در طول تاریخ است. وقتی بشر در مسیر تاریخ به دست آورد های ناکام خویش واقف میشود به مدنیت رجوع میکند. همین دموکراسی نتیجهء همان نظام های استبدادی و استبداد های دینی که قرن ها بشر را زجر داده است، همین حقوق شهروند نتیجهء همان شکنجه هاییست که به نام مذهب و خدا بر مردم روا داشتندهست، همین حقوق بشر نتیجهء مستقیم محاکم تفتیش عقاید، دستگاهای خشونت و بیدادگری و استبداد. حقوق زن نتیجهء مستقیم خشونت های خانوادگی و مردسالار.
    آیا به نظر شما توصل به خشونت یک نوع توصل به تجربه های ناکام بشر نیست ؟ و توصل به تجربه های ناکام به تاکید قظاوت تاریخ باز هم توجیه پذیر هست؟
    گیرم که خشونت عادلانه آقای نراقی توجیه پذیر باشد. اما این عدالت اقای نراقی مشروعیت اش را از خشونت میگیرد ،این چگونه توجیه پذیر است؟ اگر توجیه پذیر نیست پس مفهوم عدالت مشروعیت اش را از کجا میگیرد؟

    پاسخحذف
  2. خشونت را به خشونت عادلانه و خشونت غیرعادلانه تقسیم کردن تنها می تواند مستمسکی در دست کسانی قرار دهد که عادالانه و غیر عادلانه بودن را از مقام زور و قدرت خود تفسیر می کنند. آنچه آقای نراقی می گوید از لحاظ مفهومی اشکال ندارد، اما در مقام عمل می تواند دشواری های زیادی خلق کند.
    جهانبگلو در جایی از سخنان دیگر خود می گوید که تنها راه گریز از خشونت این است که قانونیت را ترویج کنیم و احترام به قانون را به مثابه یک هنجار اخلاقی در جامعه تقویت نماییم. قانون را می توان عادلانه تر و غیرعادلانه تر گفت و برای اصلاح آن تلاش کرد، اما خشونت چون عمل است برای آن نمی شود قید عادلانه و غیرعادلانه را پیشنهاد نمود چون وقتی عمل صورت گرفت، مجالی برای اصلاح آن وجود ندارد. من نظر آقای جهانبگلو را بیشتر می پسندم تا از آقای نراقی را. اینکه فرهنگ و بستر جامعه در شرایط و زمینه های خاص توان برداشت خشونت پرهیزی را ندارد باید با وسایل و شیوه های لازم برای ایجاد این شرایط و زمینه ها تلاش کرد نه اینکه برای خشونت توجیه پیدا نمود.
    خشونت در هر صورت از عدالت بیرون می افتد. چون مفهوم عدالت با میانه روی و اعتدال قرین است، حالانکه خشونت از حد اعتدال دورتر می پرد. کسانی که خشونت را در موارد خاص توجیه می کنند، باز هم استدلال شان این است که با این مقدار خشونت می توان کجی را راست کرد و امر انحراف یافته را تا نقطه اعتدال باز آورد. اما اینکه آیا با ارتکاب خشونت می توان تعادل را ایجاد کرد و یا در حد تعادل توقف کرد، حرفی است که به طور گسترده می توان در مورد آن مناقشه کرد.

    پاسخحذف
  3. جهان سپاس از روشنگری شما آقای رویش.
    از نوشته های تان خیلی فیض میبریم.
    موفق باشید.

    پاسخحذف