(برگرفته از شماره پانزدهم هفته نامه «قدرت»)
حسین سرامد
تا دو هفتهی دیگر، مردم افغانستان برای مشارکت در دومین دور انتخابات پارلمانی کشور، به پای صندوقهای رای خواهند رفت. بیم و امیدهای فراوانی این انتخابات را همراهی میکنند؛ بیم از تقلبهای گسترده و سازمانیافته تا ناکارایی و ناکامی آن در تحویل و تعیین نمایندگی پارلمان، و امید به بهبود وضعیت به نفع قانونگرایی، ثبات، عدالت اجتماعی، رفع فساد و ناامنی و تقویت دموکراسی. از این رو این انتخابات نیز، مثل انتخاباتهای قبلی، در فضای توأم با بیم و امید برگزار خواهد شد و تنها نتیجهی آن میتواند در پیروزی این بیم و امید بر همدیگر، تعیین کننده باشد. هرچند سوالات فراوانی در مقابل شفافیت و سلامتی این انتخابات مطرح است که باید مسئولان کمیسیون انتخابات آنها را پاسخ بگویند، اما به نظر میرسد تعداد زیادی از شهروندان به انتخابات به عنوان یک راه نجات نگاه میکنند. با این حال باید پرسید که این انتخابات چگونه میتواند نقش موثر خود را بازی کند، و مخصوصاً در این آشفته بازاری که کاندیدان ایجاد کرده اند، مردم چگونه میتوانند شایستهترین افراد را برای دادن رای و فرستادن در پارلمان تشخیص دهند که بعداً گرفتار پشیمانی نشوند؟حسین سرامد
1.اجتماعی ساختن سیاست و تأمین حضور سیاسی مردم:
قبل از هرچیز، باید در نظر داشت که انتخابات یک سازوکار دموکراتیک است برای سیاسی ساختن مردم و اجتماعی ساختن قدرت و سیاست. مسألهی اصلی در دموکراسی نیز اجتماعی ساختن سیاست و قدرت است؛ یعنی سیاست را به جای آنکه وظیفهی افراد و یا گروههای خاصی بدانند و آن را در درون قصرها و پشت دیوارهای ضخیم و دروازههای آهنین محصور بسازند، به عنوان یک پدیدهی اجتماعی به آن نگاه میکنند که در اثر رابطهها و توافقات اجتماعی به وجود میآید و دوباره بر مردم اعمال میشود. بستر اصلی تکوین سیاست مردم است و میدان بازی آن نیز روابط اجتماعی میباشد. و نیز، دموکراسی در پی آن است که قدرت سیاسی را تابع اراده و خواست مردم بسازد و در جهت منافع مردم رهبری و اعمال کند. مسأله این است که قدرت سیاسی بنابر خصوصیت ذاتی خود همواره به سوی تمرکز و انحصار گرایش دارد. یعنی قدرت از آن رو که توانایی انجام عمل است، و از آن رو که همواره از دیگران میخواهد که از او اطاعت کند و وجودش همیشه در جریان رقابت اثبات میشود و به قول میشل فوکو، به یک «ضد قدرت» ضرورت دارد که بتواند با غلبه بر او خود را اثبات کند، پس قدرت برتر همواره مطابعت بیشتر را از دیگران میخواهد و قدرتهای حریف را همواره مقهور خود میسازد و اراده و آزادی دیگران را در محور خواست خود محدود و محصور میسازد. برای اینکه آن را از این گرایش ذاتی به تمرکز و انحصار برحذر داریم باید همیشه یک قدرت کنترول کننده در مقابل آن عمل کند. برای رسیدن به این خواست است که قدرت توسط نهادهای مختلف و از جنبههای مختلف محدود و محصور میسازند و مشروعیت آن را نیز، علاوه بر معیارهای دیگر، به خواست و رضایت مردم موکول میکنند.
اراده و رضايت مردم در نظامهاي دموكراتيك امروزي از طريق انتخابات تبارز مييابد. انتخابات امكان آن را فراهم ميسازد كه مردم فارغ از هرگونه ترس و فشار و نگراني، آزادانه رهبران و مدیران سیاسی مورد نظر خود را برگزينند. مكانيسم انتخابات به گونهاي است كه به صورت طبيعي توافق نظر اكثريت مردم را آشكار ميسازد.
هرچند دموکراسی برمبنای ارادهی اکثریت مردم رهبری میشود، ولي حكومت اكثريت به هيچ وجه به معناي آن نيست كه اقليتها از حقوق اساسي شان نيز محروم شوند. اكثريت، بنابر مكانيسم انتخابات، تنها در مرجعيت ادارهي حكومت و رهبري قدرت سياسي قرار ميگيرند، ولي به هيچ صورت نبايد باعث ضايع شدن حقوق و خواستههاي مردم شوند. اصل بر اين است كه حكومتها بايد تابع خواستهاي مردم باشند، مهم نيست كه مردم از لحاظ سياسي چه موقفي دارند، آيا به حكومت موجود رأي داده اند يا نه؟ ولي نبايد حقوق و آزاديهاي اساسي آنان مورد بياحترامي و بيتوجهي قراگيرد. موکول و موقوف ساختن صلاحیتها و مشروعیت اعمال اتوریتهی دولتها به قانون نیز به همین خاطر است که حقوق و آزادیهای مردم به خطر و محدودیت مواجه نشود. در یک نظام دموکراتیک و در یک جامعهی مدنی، قدرت اصلی «قدرت قانون» است و حاکمیت نیز حاکمیت انحصاری قانون شناخته میشود. قانون چون بر تساوی در حقوق و امتیازات شهروندان متکی است و مسئولیت و امتیازات خاص را صرفاً متعلق به موقعیتهای حقوقی میداند که همهی شهروندان برای احراز آن موقعیتها، از فرصتهای مساویانه و برابر برخوردار اند، و هیچ نگاه ویژهای به فردی خاص ندارد، میتواند از تمرکز و انحصار قدرت و گرایش هژمونیک در میان شهروندان و اقشار مختلف جامعه جلوگیری کند.
به خاطر همین جلوگیری از انحصار و تمرکز قدرت است که «انتقال قدرت»، یا به تعبیر دیگر «خلع قدرت زمامداران» در دیدگاه کارل پوپر اهمیت بسیار پیدا میکند، تا آنجا که او کارویژهی اصلی انتخابات را «انتقال مسالمت آميز قدرت» میداند؛ چيزي كه در طول تاريخ هميشه فاجعههاي هولناكي را خلق كرده است. بنابراین انتخابات یک نهاد دموکراتیک برای مردمی ساختن قدرت و سیاست و جلوگیر از تمرکز قدرت است و بدین سان حضور سیاسی مردم را در معادلات سیاسی و در تعیین سرنوشت سیاسی شان تأمین میکند. اما اين نکته را فراموش نكنيم كه انتخابات صرفاً مردم را در صحنهی سیاست مجال حضور میدهد، و به هیچوجه تمام مسأله در دموکراسی نیست و نمیتواند در تمام جوامع نقش یکسان بازی کند. پس باید پرسید که چگونه ميتوان يك انتخابات موثر داشت؟ چه چيزي ميتواند نقش انتخابات را در انتقال قدرت به نفع مردم برجستهتر سازد و در تعیین مدیران تازهی سیاسی دقیق عمل کند و-در این انتخابات- پارلمان به وجود آمده از آن یک پارلمان کارآمد و موثر باشد؟
2. نمایندگی پارلمان؛ وظیفهی سیاسی و ضرورت شعور سیاسی:
انتخابات را بايد از موقف مردم نیز مورد توجه و ارزيابي قرار داد، زيرا بستر اصلي انتخابات مردم است؛ يعني مردم بايد با اشتراك فعالانهی شان در انتخابات تصميم بگيرند که قدرت چگونه و در مسیر تحقق کدام خواستها اعمال شود و نمایندگان و ممثلین خواست و رضایت مردم برای یک دورهی معین مورد نظر چه کسانی باشند و به صورت مشخصتر، کدام یک از کاندیدان میتواند در تحقق خواستههای مردم در پارلمان موفقتر عمل کند. چیزی که این سوال را حیاتیتر میسازد تعدد پرشمار کاندیداها و طایفهای و منطقوی شدن انتخابات است. مردم از یک سو باید پیدا کنند که در میان شمار زیاد کاندیدان کدام کاندید بهترین گزینه برای رای دادن میباشد و شایستگی نمایندگی از آنان را در پارلمان کشور دارد، و از سوی دیگر باید خود را از تعلقات خنثا کنندهی طایفهای و منطقوی نجات دهند. در غیر آن ممکن است مردم بسیار علاقمندانه و پرشور در انتخابات شرکت کنند اما ممکن است به دلیل تقسیم شدن رای میان شمار زیاد کاندیدان، نتوانند موفق به فرستادن کاندید مورد نظر خود در پارلمان شوند و یا ممکن است به دلیل آن گرایشات غیرمدنی قبیلوی و منطقهای، افراد ناشایسته و ناتوان را در پارلمان بفرستند که قادر به تأمین و حمایت منافع و خواست آنان نباشد. در هر دو صورت نتیجه برای مردم شکست است، زیرا، همانگونه که قبلاً گفته شد، انتخابات باید سیاست را مردمی بسازد و آن را در خدمت منافع و خواستههای مردم قرار دهد.
مردم باید به این نکته توجه داشته باشند که نمایندهی آنا در پارلمان تنها عضوی از یک نهاد است که متشکل از 249 نفر میباشد. این نهاد یک نهاد دموکراتیک است که تصامیم و مصوبات آن با پشتوانه و تأیید اکثریت اعضای آن صورت میگیرد. پارلمان به هیچ صورت میدان کشتی کج نیست که هر فرد به تنهایی خود پهلوانی را بیاندازد و صرفاً با تکیه بر زور بازو و عضلات برآمده امید برنده شدن داشته باشد. آنجا میدان تقابل و زورآزماییِ منطق و استدلال و تعامل با حریفان است و برنده شدن یک نماینده نیز صرفاً بستگی به توان زبان و منطق و شعور سیاسی دارد تا بتواند با مجاب ساختنِ دیگران و تعامل با دیگران خواست موکلان خود را به کرسی بنشاند. او باید از این طریق بتواند برای رای و نظرش پشتوانه خلق کند و فرد خود را از تنهایی نجات دهد. نمایندهای که در پارلمان فردی عمل کند و به حریفان خود و بازیگران دیگر ارزش و حرمت قایل نباشد مثل بازیکن فوتبالی خواهد بود که فردی بازی میکند و میخواهد فردی «گول» بزند و روشن است که محکوم به شکست خواهد بود. بنابراین یک نماینده، اگر توان تعامل را با دیگران نداشته باشد، و نتواند تعداد بیشتر نمایندگان را به حمایت از خواست و نظر خود با خود همسو و بسیج بسازد، در واقع به هیچ صورت نمیتواند نقش نمایندگی خود را به حمایت از منافع و خواست موکلانش انجام دهد و یک نمایندهی ناکام خواهد بود.
همچنان نباید فراموش کرد که پارلمان یک نهاد سیاسی است و کار موفقانه در آن نیازمند داشتن دید سیاسی و درک روشن از مسایل سیاسی و نیز وظایف و مسئولیتهای پارلمان و شیوهی عمل آن به عنوان یک نهاد سیاسی است. بعضی از کاندیداهایی که در پارلمان قبلی بودند نشان دادند که فاقد این دید روشن سیاسی است و حتا با شیوهی کار پارلمان نیز نا آشنا بودند. آنها، مثلا، عمل جمعی و متکی بر تعامل و منطق پارلمان را نمیدانستند و تلاش میکردند تنها فرد خود را قهرمان میدان قلمداد کنند. همینطور شعار بسیاری از کاندیدان نشان میدهد آنها نیز از این دید سیاسی بیبهره اند. اکثریت اهدافی که در بنرها و عکسهای کاندیدان نوشته شده، تعهداتی که به مردم سپرده اند، وعدههایی که میدهند، نشان میدهد که این کاندیدان با وظایف پارلمان کاملاً نا آشنا هستند. البته باید توجه داشت که بسیاری از این شعارها بیشتر از آنکه یک تعهد و هدف سیاسی از جانب کاندید مورد نظر باشد، به قصد فریب مردم و شکار رای مرد داده میشوند. عمدهترین نمونههای این شعارها شعارهای مذهبی بعضی از کاندیدان اند.
بنا بر نکات بالا، انتخابات در صورتی میتواند نقش شایسته و موثر خود را در اجتماعی و دموکراتیک ساختن سیاست بازی کند که مردم از آگاهی و شعور سیاسی بالاتری برخوردار باشند و نسبت به حقوق و نقش شان در معادلات سیاسی و سرنوشت سیاسی شان حساس باشند. حساسیت سیاسی آنها را به صحنه سیاست خواهد کشاند و آگاهی و شعور سیاسی به آنها کمک خواهد کرد که در انتخاب خود هوشیارانهتر و دقیقتر عمل کنند و فارغ از گرایشات طایفهای، منطقهای، و ... به کاندیدان شایستهتر رای دهند و نمایندگان شایستهتری به پارلمان بفرستند.
بنابر استدلالهای بالا، انتخابات، بدون نتیجهی آن، هيچ ارزشي نميتواند داشته باشد. از اینجا میتوان گفت که دموکراسی توسط مردمي ايجاد ميشود كه در انتخابات آگاهانه شركت كنند و پس از انتخابات نيز نقش حفاظت كنندهي خود را با حساسيت آگاهانهي سياسي در قبال سرنوشت شان بازي كنند. و سياست نيز زماني اجتماعی و انسانی ميشود كه مردم در فعالیتهای سیاسی فعالانه شركت كنند.
انتخابات همه چیز نیست بلکه فقط راهکار و امکانی است که سیاست و قدرت را از انحصار افراد و گروههای خاص بیرون میکشد و در میان مردم میآورد، ولی مقدار استفاده از آن حد اکثر به آگاهیِ سیاسی و حساسیت سیاسی خود مردم وابسته است. روشن است که مردمی که نتوانند از این امکان هوشیارانه و آگاهانه استفاده کنند، دموکراسی به معنای واقعی آن تحقق نخواهد یافت و آنها اولین بازندگان انتخابات خواهند بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر