۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

عمل سیاسی معطوف به تدبیر سیاسی است

عمل سیاسی معطوف به تدبیر سیاسی است

واحد سیاسی قدرت
(برگرفته از شماره هفدهم «قدرت»)

سياست با عمل سر و كار دارد، اما اگر عمل بر تفکر و تدبیر پیشی بگیرد، هزینه‌ی آن سنگین‌تر و نتیجه‌ی آن نامطلوب‌تر می‌شود. تفکر و تدبیر سیاسی منحصر به مجموعه‌ای از تیورهای سیاسی نیست که به صورت ذهنی و انتزاعی فراهم آید. تفکر و تدبیر سیاسی همان بینش روشن و خردمندانه‌ای است که به طرح‌ها و برنامه‌های عملی شفاف‌تر و دقیق‌تر منجر می‌شود. در عالم سیاست، تفکر ناب و پخته‌ای که هیچ عیب و ایراد در آن نباشد، وجود ندارد. میان تفکر و تدبیر سیاسی با عمل سیاسی تنها تقدم و تأخر زمانی اندک است که فاصله می‌اندازد. تفکر و تدبیر همان دیدبانی است که پیشاپیش عمل راه را باز می‌کند و به دنبال عمل نیز بازبینی و بررسی خود را حفظ می‌کند تا از درک خلاها و کاستی‌های گذشته، راهی شفاف‌تر و مطمین‌تری برای آینده باز شود. گاهی در همین رابطه است که تأثیرگذاری متقابل میان عمل و تفکر قابل درک می‌شود: تفکر راه عمل را نشان می‌دهد و عمل کاستی‌های تفکر را نشاندهی می‌کند.
حرکت‌های سیاسی در جریان عمل سیاسی اصلاح می‌شوند. مهم‌ترین کاری که در سیاست انجام می‌شود، گرد آوردن و بسیج و رهبری کردن مردم برای عملی است که سرنوشت خود شان نیز به آن بستگی دارد. گردآوری، بسیج و رهبری مردم تنها با راهکارها و تلقینات عاطفي امكان‌پذير نيست. با کاربرد ابزار عاطفی مي‌توان مردم را گرد آورد، اما این ابزار براي حرکت دادن، جهت دادن و رهبری سالم مردم کفایت نمی‌کند. مردم در حرکت سیاسی خود باید حس کنند که چیزی در زندگی شان تغییر می‌کند و این تغییر آسودگی و رفاه شان را بیشتر ساخته و امنیت و مصئونیت شان را بیشتر تأمین می‌کند.
مردم در زندگی واقعی خویش همواره به قدرت سیاسی اعتنایی بیشتر و جدی‌تر دارند. اساساً زندگي واقعی مردم با قدرت سیاسی گره خورده و از تصامیم و عملکردهایی که در حوزه‌ی قدرت سیاسی رونما می‌شود تأثیر می‌پذیرد. مردم به روشنی مي‌دانند كه وقتي قدرت سیاسی به خواست و منافع آنان عمل كند، آسوده‌تر مي‌شوند، در غير آن تمام امنیت و آسایش و امکانات خویش را از دست خواهند داد.
توجه مردم نسبت به اكثر رهبران سياسي امروز نیز بازتاب همین نگاه و همین نیاز مردم به قدرت سیاسی است. می‌شود به این امر با دید مثبت و خوش‌بینانه نگاه کرد و آن را نمونه‌ای از رشد سیاسی جامعه به حساب آورد. این گرایش و توجه مردم به رهبران سیاسی را صرفاً به کاریزما یا ويژگي‌هاي شخصي و شخصيتي آنان نسبت دادن بار منطقی زیادی ندارد. مردم حس می‌کنند که از مجرای همین شخصیت‌ها و یا مراجع سیاسی است که می‌توانند پیوندهای خود با قدرت سیاسی را بیشتر سازند و از امکانات و زمینه‌هایی که در حوزه‌ی قدرت سیاسی فراهم می‌شود برای ایجاد تغییری بهتر در زندگی خود استفاده کنند. این مرحله‌ را می‌توان اولین گام‌ها به سوی زندگی مدنی و مشارکت دموکراتیک مردم نیز تلقی کرد.
نکته‌ی مهم برای آگاهان سیاسی این است که در همچون مرحله، نقش روشنگری و آگاهی‌بخشی خود را ایفا کنند. احساس مردم نسبت به قدرت سیاسی نبايد خدشه‌دار شود، اما بايد تدابيري روي دست گرفته شود تا مردم اين احساس خويش را مرحله به مرحله به شعور تبديل كرده و راه‌هاي مشاركت عملي خويش در قدرت سیاسی را دريافت كنند. به تعبیری دیگر، آگاهان سیاسی باید تدابیری روی دست گیرند که بر اساس آن، مردم با زندگي سياسي آشنايي بیشتر پيدا كنند و اهميت سياست و مشاركت فعال سياسي را در سرنوشت خود درک نمایند. اگر هدف سياستِ سالم رهبري كردن قدرت سیاسی به سود مردم است، تدابير و شيوه‌هاي سياسي بايد اين هدف را برآورده سازد.
سياست با امور انتزاعي سر و كار ندارد. امور سياسي همه امور عيني و مشخص اند. سياست فن برخورد با واقعیت‌ها در جريان عمل است. با سياست راه‌هاي حركت از درون واقعيت‌ها تعيين مي‌شود. آیدیال سیاسی نقطه‌ی حرکت سیاسی به شمار می‌رود، اما براي تحقق این آيديال بايد از درون واقعيت‌ها حركت کرد. تدابير و شيوه‌هاي سياسي جامعه را در شناخت واقعيت‌ها و رهبري كردن واقعيت‌ها در جهت آيديال‌هاي آن كمك مي‌كند.
به طور مثال، انتخابات در جوامع دموکراتیک یکی از عمل‌های سیاسی است که مردم از طریق آن در پروسه‌ی سیاسی مشارکت می‌کنند. انتخابات در ذات خود، معجزه‌ای به همراه ندارد که مردم برای آن تهییج شوند. انتخابات همان گام اولی است که مردم را به طور عملی در تعیین سرنوشت آنها مشارکت می‌دهد. برای اینکه انتخابات به نتیجه‌ی خوب‌تر و مطلوب‌تر منجر شود، باید برای مردم آگاهی داده شود که ارزش رأی آنها چیست و چگونه می‌توانند از این ارزش به گونه‌ای درست‌تر و سالم‌تر استفاده کنند. تقلب در انتخابات، در هیچ جای دنیا، امری غیرمنتظره نیست. تمایل افراد و حلقات قدرت‌طلب به تصاحب قدرت سیاسی، یکی از عواملی است که تقلب در انتخابات را نیز به یک امر معمول تبدیل می‌کند. اما باید راهکارها و نهادهایی در جامعه ایجاد شوند که این مجال را از افراد و حلقات متقلب بگیرند و آنها را اجازه ندهند که مشارکت مردم را به زیان آنها رقم بزنند.
انتخابات و مشارکت سیاسی، میدان را برای سوء استفاده از قدرت سیاسی تنگ‌تر می‌سازد. مردم را از انتخابات و مشارکت سیاسی ناامید کردن و آنها را نسبت به پروسه‌های دموکراتیک بدبین ساختن، عملی است که در نهایت به تقویت نیروهای ضد دموکراسی و ضد مردم تمام می‌شود. انسان امروز در اوایل قرن بیستم زندگی نمی‌کند که با تجربه‌ی حرکت‌های غیردموکراتیک بیگانه باشند، هر چند این حرکت‌ها صبغه‌ی ضد استبدادی نیز داشته اند. استبدادهای خطرناکی از دل انقلاب کمونیستی و اسلامیستی بیرون آمده اند که هیچکدام برتری خاصی نسبت به استبدادهای غیرکمونیستی و غیراسلامیستی نداشته اند. بعد از هفتاد سال حاکمیت کمونیستی در اتحاد شوروی، تمام جمهوریت‌های این اتحاد درست از همان نقطه‌ای به حرکت دموکراتیک خویش آغاز کردند که باید هفتاد سال قبل آغاز می‌کردند. در جمهوری اسلامی ایران، جنبش سبز نیز از رفورمی حرف می‌زند که این کشور را به سی سال قبل برگشت داده و داعیه‌های آن را به داعیه‌های سی سال قبل تقلیل داده است: آزادی، امنیت، عزت، احترام به انسان و حقوق انسان. کوبا بعد از پنجاه سال، هنوز جایی است که باید بهترین مغزها و انسان‌های آن به خارج از کشور فرار کنند و هیچ کسی رضایت ندهد که به آنجا برود و تجربه‌ی حکومت کاسترویی را با خود داشته باشد.
مشارکت سیاسی مردم، در ابتدایی‌ترین صورت خود، میدان را برای نقش فعالانه‌تر و مسئولانه‌تر مردم مساعدتر می‌سازد. سیاست، ناگزیری‌هایی را بر زندگی انسان بار می‌کند که با فرار کردن از آن نمی‌شود به آن رسیدگی کرد. با ناديده گرفتن تعاملات سياسي، زندگي و سرنوشت انسان بازیچه‌ی دست کسانی می‌شود که با هر اقدام و برنامه‌ی سیاسی خود، بر ذلت و بيچارگي مردم می‌افزایند.
این اصل در دنیای سیاست پذیرش عام دارد که «میدان سیاسی هیچگاه بدون بازی‌گر نمی‌ماند». بالاخره كساني پيدا مي‌شوند كه با اغفال كردن مردم، براي آنان سرنوشت تعيين كرده و براي شان بگويند كه چه كاري را حق دارند يا حق ندارند انجام دهند. نيروهاي سياسي اصلاحگر مسئوليت دارند تا جامعه را به درك اين نكته‌ي مهم كمك كنند كه سلامتِ سياست تنها و تنها با مشاركت آگاهانه و جدي شهروندان ميسر است. این نکته‌ای ساده‌ است، اما باید برای مردم به همین سادگی انتقال یابد تا مردم بدانند که سياست در فاصله‌ای میان ارگ رياست جمهوري تا كوخ‌هاي گلين مردم حرکت دارد. شهروندان باید با اصول و قانونمندي‌هاي سياسيِ دموكراتيك آشنایی داده شوند تا بتوانند در پروسه‌های سیاسی نقش فعال‌تر خويش را بازي كنند. تنها در این صورت است که سياست از انحصار و خودکامگی بیرون شده و به سود مردم گرايش مي‌يابد.
آگاهی سیاسی شعر و شعار برای تحریک کردن مردم نیست. دنیای مردم دنیای واقعیت است. نان و امنیت و رابطه‌های مردم همه بخشی از واقعیت‌هایی اند که دنیای مردم را می‌سازند. دید مثبت، این است که مردم برای خیر و بهبودی خود شان دست به کار شوند و این دنیا را بهتر و پذیرفتنی‌تر بسازند. آگاهان سیاسی، در جریان حرکت سیاسی مردم، همین تجربه‌های مردم را به شعور و آگاهی آنان تبدیل می‌کنند تا گام به گام اصول و برنامه‌هایی روی دست گرفته شود که بهتر و بیشتر از گذشته، امنیت و رفاه و عزت مردم را ضمانت کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر