۱۳۹۰ بهمن ۱۸, سه‌شنبه

ده سال از آغاز حمله‏ی نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده‏ی امریکا بر علیه رژیم طالبان می‏گذرد. مروری بر خاطره‏ی افرادی که در گروه‏های مختلف و در رده‏های مختلفی از تعلق (از حمایت و دوستی کامل تا هراس و نفرت کامل) با طالبان قرار داشته اند، تصویر وضعیت کنونی افغانستان را به گونه‏ی روشن‏تری قابل درک خواهد ساخت.

طالبان، ظاهراً در آغاز حمله‏ی نیروهای ایالات متحده‏ی امریکا غافل‏گیر شدند. به همین گونه بود پاکستان و حتا روشنفکران و تحلیل‏گرانی که از آغاز تاریخی جدید با حکومت طالبان خشنود بودند. وقتی بمب‏افگن‏های امریکایی با ده‏ها تن مواد منفجره و پیشرفته‏ترین تکنولوژی به سراغ طالبان رسیدند، حتی فرصتی کوتاه هم باقی نماند تا از برگشت ورق در زندگی و حیات سیاسی طالبان و رژیمی که این گروه در پی ایجاد آن بود، تصویری گرفته شود.

ده سال بعد؛ طالبان در مرکز سیاست کشور

اینک ده سال از آن روز می‏گذرد. طالبان که از آخرین لانه‏های مخفی خود به سختی موفق به فرار شده بودند، اکنون با قدرتی مانور می‏دهند که حتی شخص رییس جمهوری نیز خواب آرامش در ارگ را رویایی بیش نمی‏بیند. ارگ ریاست جمهوری را کابوس خوف و وحشت بلعیده است. سایه‏ی جاسوس و توطیه و دشمن اعتماد را همچون سرطان فرو خورده و سوء ظن از دهلیزهای ارگ به هر سوراخ سمبه‏ی این دالان مخوف سر می‏کشد. فقط چند روز می‏شود که از دستگیری محافظ جان آقای کرزی خبر داده شد. اندکی قبل‏تر از آن، با وساطت و حسن اعتماد آقای کرزی، شخصی به سراغ آقای ربانی رفت که به پاس نوازش وی، مکنونات سرش را با مواد منفجره، روی اندام و سینه‏اش پاشید.

(ادامه مطلب را در جمهوری سکوت دنبال کنید)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر