۱۳۹۳ آذر ۲۵, سه‌شنبه

شایعه حکومت وحدت ملی را آسیب می رساند


از زمانی که دور دوم انتخابات تمام شد، همه حرف های اصلی به عقب دروازه های بسته انتقال یافت. بازار شایعه نیز از همان زمان گرم شد. از قصه امرخیل تا کمیسیون انتخابات، از صدای آقای خلیلی تا توافق اشرف غنی و عبدالله در حضور جان کری، از تأخیر در ایجاد کابینه تا مذاکره با طالبان و گسترش حملات انتحاری و عزل و نصب های ارگ، صدها حرف وجود دارد که همه در هاله ای از شایعه روی زبان ها می چرخند. اریکه داران حکومت وحدت ملی در برابر این شایعات موضع انفعالی دارند و هیچ تلاشی برای روشن کردن آن به خرج نمی دهند.
***
ایجاد و راه افتیدن شایعه در روابط انسان ها امری معمول و قابل درک است. ایجاد و دامن زدن شایعه برخی از حرکت ذهنی انسان برای تقویت خیال پردازی و فکرهای او محسوب می شود. اما خزیدن سیاستمداران حکومت وحدت ملی در پناه شایعه و یا موضع انفعالی آنان در قبال شایعه بیانگر چه چیزی بوده می تواند؟ آیا شایعه به نفع آنان تمام می شود یا بیخ سیاست های اصلی و محوری آنان را سست می کند و مردم را از مخاطبان مستقیم به مخاطبان حاشیه ای تبدیل می کند؟
سیاست عرصه فعالیت و کار جمعی است. سیاستمدار کار جمعی را مدیریت می کند و سازماندهی امور جمعی را بر عهده دارد. اگر سیاستمدار به پنهان کاری روی بیاورد، حتماً در پی انحصارکردن یک امر جمعی در حلقه تنگ فرد یا گروهی معین از افراد است. دموکراسی نظامی است که کارویژه اصلی آن را شکستن انحصار فرد یا گروهی معین بر امور جمعی تشکیل می دهد. نظام های دموکراتیک به افشاشدن رازهای پنهان در حوزه سیاست کمک زیادی کرده اند. وقتی یک راز از پرده بیرون می افتد، روزنه ای برای آگاهی عامه باز می شود. هر چه این رازگشایی زودتر و سریعتر اتفاق بیفتد، آگاهی زودتر و سریعتر عام می شود. رشد و توسعه جوامع دموکراتیک نسبت به جوامع استبدادزده تا حدودی زیاد به همین ویژگی ارتباط می یابد.
تجربه افغانستان در شکسته شدن حصر بر سیاست با کودتای کمونیستی در هفتم ثور 1357 آغاز شد. این کودتا دیواره های ارگ را فرو ریخت و دروازه ارگ را برای اولین بار به روی عامه مردم باز کرد. مردم از همین نگاهی کوتاه چیزهای زیادی گرفتند. شاید کسی در اول این دریافت را ترجمه نکرد. اما در قالب هزاران انسانی که چشم شان از نزدیک بر روی دیواره های پرخون یا شاخه هایی مملو از پارچه های گوشت آدم یا دالان های تودرتوی این قصر مخوف باز شد، حرف های زیادی را با خود به خانه بردند و سینه به سینه انتقال دادند.
جنگ و هجرت نیز دروازه های آگاهی را بر روی مردم باز کرد. با هر انفجار یا صدای گلوله، در واقع یک درز در حصار آگاهی مردم باز شد. برغم بهای سنگینی که پرداخت شد و هزینه غیرقابل جبرانی که به بار آمد، آگاهی نیز از انحصار بیرون آمد. جنگ های داخلی مجاهدین و شلاق و شمشیر طالبان، تلاشی برای خفه کردن آگاهی بود. اما در ختم روز، باز هم آگاهی بود که عام تر شد. در سه دهه بعد از کودتای کمونیستی، مردم هم از رازهای کمونیست های انقلابی باخبر شدند و هم از رازهای مجاهدین و طالبانی که ناف شان با آیه و حدیث و خدا و شهادت چرب می شد.
***
دوره جدید، دوره رسمیت یافتن رازگشایی و شفافیت در چوکات قانون اساسی و در قالب نظام سیاسی کشور است. در این دوره شهروندان می دانند که چه کسی از کدام راه به قدرت می رسد و در زمان تصدی قدرت چه کاری را انجام می دهد و از کارهای خود چگونه باید پاسخ دهد. کرزی، بدون شک بیشتر از هر زمامداری دیگر برای آزادی بیان و پاسخگویی نظام سیاسی اثر گذاشت؛ اما این خواست خود او نبود. او نمی توانست در میدان دموکراسی و جامعه مدنی به گونه ای دیگر عمل کند. او هنوز شور نخورده بود که نیویورک تایمز راز به قدرت رسیدنش را افشا کرد و گفت که مصاحبه اولش با بی بی سی نه از نقطه ای در ارزگان، بلکه از روی توشکچه ای در کویته پاکستان و با استفاده از ستلایت فلان مأمور سی آی ای صورت گرفت. پولی که او از ایران یا سازمان های استخباراتی می گرفت، سخنی که در خفا یا علن برای کسی یا مرجعی می گفت، با فاصله ای اندک روی موج می رفت و به اطلاع عامه می رسید. نه رازی در کابینه بود که این یا آن وزیر آن را بیرون ندهد و نه حرفی در حلقه ارگ نشینان که از سوی معاونان یا خدمه هایش روی صفحات اجتماعی یا امواج صوتی و تصویری قرار نگیرد.
***
اشرف غنی و عبدالله وارث یک نظام دموکراتیک اند. هرچند برای مفت ساختن قصه دموکراسی از صد زبان و با صد وسیله تلاش شود، باز هم دموکراسی همان میدانی است که سیاستمداران افغانستان روی آن به بازی ایستاده اند. کرزی و همدستانش با قواعد میدان دموکراسی از ارگ و صدارت بیرون رفتند و اشرف غنی و عبدالله با اصول دموکراسی به ارگ و صدارت وارد شدند.
دموکراسی عرصه مشارکت عامه در امور سیاسی است. اولین اصل در این عرصه، اجتناب کردن از پنهان کاری است. سیاستمداری که پنهان کاری کند، زمان را به زیان خود هدر می دهد. گرم ساختن بازار شایعه شیوه ای است که در نظام های استبدادی و غیردموکراتیک اتخاذ می شود. از شایعه در هیچ زمانی و به هیچ صورتی جلوگیری نمی شود، اما سیاستمدار هوشیار به محض اینکه متوجه شد سیاست های اصلی و بنیادی اش در زیر چتر شایعه گم می شود، به زودی لب باز می کند و اصل حرف را می گوید تا مردم از آسیب شایعه در امان باشند.
شایعه میدان حدس و گمان است. حدس و گمان به مرجع دقیق و مطمین و تأییدشده ضرورت ندارد. وقتی شایعه شد که اشرف غنی در پی حذف مجاهدین از قدرت است و تمام اقدامات او برای این است که زمینه حضور و نفوذ مجاهدین را تنگ تر سازد، اشرف غنی در برابر یک تهاجم وسیع تبلیغاتی قرار گرفت. عزل و نصب های او در اداره امور یا برخی مقامات نزدیک به قصر ریاست جمهوری این شایعه را بیشتر از پیش تقویت کرد و برای مخالفین او مجال داد تا این شایعه را به هر زبانی که می توانند دامن زنند.
***
حکومت وحدت ملی باید شایعه را از حلقه وصل خود با مردم جدا کند و با مردم به صراحت و شفافیت سخن بگوید. شایعه وقتی به تقویت موضع حکومت کمک می کند که از جانب خود دولت و در راستای اهداف و برنامه های درازمدتش به راه بیفتد. حکومت وحدت ملی حکومتی ضعیف و سست بنیاد است. این حکومت اگر از آماج شایعه بیرون نشود، از پا خواهد افتاد. برای تقویت این حکومت هیچ سیاستی موثرتر از مقابله با شایعاتی نیست که خارج از حوزه مدیریتش به راه می افتند. شایعه مذاکرات پنهان با طالبان یا بن بست در تقسیم امتیازات حکومت هیچ سودی برای تقویت اعتبار اشرف غنی و عبدالله ندارد. افکار عامه با این شایعه ها از حکومت بیشتر فاصله می گیرد و فردا وقتی حکومت بخواهد دست طالبان را بفشارد یا به خاطر بن بست، دچار شکست شود، به هیچ نقطه ای در افکار عامه اتکا نخواهد داشت.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر