۱۳۹۳ آذر ۲۵, سه‌شنبه

آیا اشرف غنی در برابر طالب به زانو می افتد؟


این روزها کابل را هاله ای از وحشت فرا گرفته است. کابوس مرگ از این گوشه تا آن گوشه شهر پرواز دارد و معلوم نیست که چه وقت و در کجا فرود می آید و چند نفر از کدام قشر و لایه جامعه را با خود بر می دارد. پس از حمله بر تالار لیسه استقلال، طالبان مجال یافتند تا فعالان مدنی، کارمندان رسانه ها، هنرمندان، مراکز فرهنگی و هنری را به طور مستقیم تهدید کنند. طالبان نشان داده اند که در تهدیدهای خود شوخی ندارند و هر چه بر زبان شان جاری شود، با دستان خود عملی می کنند. حالا وقتی موتر حامل کارمندان فلان شبکه تلویزیونی از مرکز این رسانه تا مناطق زیست کارمندان خود حرکت می کند، همه باید لحظه های خود را شمار کنند که در کجا کودک یا نوجوانی دم روی شان سبز می شود تا با انفجار خود، آنها را نیز به هوا بلند کند. به همین ترتیب، هر کارمند ارشد محکمه و سارنوالی و اردوی ملی باید مراقب باشد که پنجه مرگ از کدام طرف گلویش را خواهد گرفت.
ظاهراً دولت تنها مرجعی است که باید به نگرانی مردم در برابر سایه های ترور پایان دهد. اشرف غنی در سخنرانی ای که به مناسب تجلیل از روز جهانی حقوق بشر ایراد کرد، مصوونیت جامعه از ترس و مرگ ناگهانی را از حقوق اولیه بشر دانست و گفت که این مصوونیت مهم ترین نیاز مردم افغانستان است. او از طالبان نام نبرد، اما گفت که دست زدن به ترور نشانه افلاس اخلاقی است. یعنی به تعبیر او، طالبان به افلاس اخلاقی دچار شده اند و این صفت تازه ای است که باید از این بعد روی گردن خود آویزان داشته باشند.
اما، سوال این است که چرا اشرف غنی از طالبان نام نمی برد و چرا در برابر این دشمنی که با وجود افلاس اخلاقی، از قوی ترین جرأت عمل برخوردار است و چنگالش را تا کناره ارگ رسانده است، از زبان صریح و بی پرده احتراز می کند؟ گوشه چشم اشرف غنی به چی هدیه ای از دست طالبان بخیه خورده است؟
***
اشرف غنی صلح را ضرورت حیاتی و اجتماعی افغان‌ها می داند و می گوید که ما باید از حالت بی‌ثباتی دوامدار به سمت ثبات دوامدار برویم. او هم چنین می گوید که ایجاد ثبات دوامدار در کشور، حوصله، تدبیر و تامل می‌خواهد. اما اراده و تصمیم او از سخن جالبی تراوش می کند که می گوید: «اگر کسانی با اعمال تروریستی می‌خواهند که ما از صلح دست بکشیم، جوابش این نیست و هیج وقت تسلیم ترور نمی‌شویم.»
اشرف غنی باید فهمیده باشد که همین کسانی که با اعمال تروریستی دست صلح طلب او و همراهانش را پس می زنند، صاف و ساده «طالب» نام دارند و باکی هم ندارند که در پاسخ وی جامعه مدنی و فعالان فرهنگی و هنری کشور را مخاطب قرار دهند و بگویند که همه منتظر باشند تا روزانه جوخه جوخه از صحنه حذف شوند. سخن غنی پاسخی روشن به آنچه در یحیی خیل یا لیسه استقلال صورت گرفت و یا ده ها تن از سربازان اردوی ملی را در هودخیل و پل آرتل و هلمند و فراه و شیندند به آتش کشید، نیست. غنی در برابر چه کسی و چه عملی تسلیم نمی شود و اگر تسلیم نشود، برای اینکه متاع صلح را روی دست خود نگه دارد، چه می کند؟
***
واضح است که طالبان منطق غنی برای پیشنهاد صلح را درک نمی کنند. آنها نمی دانند که غنی از لحاظ ایدئولوژیک چه هدیه ای دارد تا برای آنان قناعت خلق کند. طالبان امارت اسلامی می خواهند و تطبیق شریعت از اهداف اولیه آنان است. غنی که بر اجرای قانون اساسی افغانستان و تعهدات کشور به اعلامیه ها و کنوانسیون های بین المللی تأکید دارد، این خواست طالبان را چگونه تأمین می کند؟
پیچیدگی ای که اشرف غنی به آن اشاره می کند، قبل از اینکه در ساختار یا مناسبات خاص جامعه افغانی یا در رابطه قدرت های منطقه و جهان باشد، در ذهن و باور خود وی دیده می شود. اگر کرزی در ارایه یک تعریف دقیق و روشن از طالبان حاشا می رفت، تعجبی نداشت. کرزی از لحاظ ذهنی نمی توانست قبول کند که طالب غیر از همان «برادر ناراضی» است که در کرز و شاه ولی کوت با او هم سخن و هم کاسه بود. اشرف غنی از این منظر هیچ وجه اشتراکی با طالب ندارد. تنها اینکه هر دو می توانند به زبان پشتون تکلم کنند، برای ایجاد وفاق و هم دلی کفایت نمی کند. جامعه پشتون میلیون ها نفر دیگر دارد که همه به زبان پشتو سخن می گویند و طالب از میان آنها به راحتی کسانی را می یابد که جای خالی اشرف غنی و امثال او را پر کنند. بنابراین، اگر اشرف غنی به امید آن نشسته باشد که طالب لبخندی را نثار او کند، دچار فریب وحشتناکی خواهد بود. طالب اخمو و ترشرو از اشرف غنی نفرت دارد. اشرف غنی باید این زبان طالب را از ورای کلماتی که بیان می کند، درک کند.
***
سیاستمدار در هر شرایط همچون یک فرمانده نظامی در میدان جنگ است. فرمانده باید از موقعیت خود و دشمن شناخت خوبی داشته باشد، همچنانکه باید از توانمندی ها و تاکتیک های خود و دشمن آگاه باشد.
اشرف غنی دلیلی ندارد که بگوید طالبان واقعاً دوست اویند و او می تواند با طالبان میانه دوستی و آشتی در پیش گیرد. در ساختار طالبان رده بندی ای وجود دارد که دست اشرف غنی به هیچ صورت تا آخرش نمی رسد. کسی به نام ملاعمر رهبر طالبان است که تا کنون اشرف غنی نتوانسته است بفهمد او کیست و در کجاست و چه می اندیشد و چه می گوید و چه می کند.
اگر اشرف غنی صدها نفر از اعضای بلندپایه طالبان را داخل حکومت کند، باز هم در هزاران نفری که در میدان نبرد برای آرمان و هدف طالبی می جنگند، تغییری ایجاد نمی شود. اشرف غنی تنها می تواند در حکومت خود میدان را برای طالب خالی کند، اما میدان نبرد طالبی با این تسخیر رده های حکومت بیشتر از پیش تقویت می شود و روحیه می گیرد.
شبکه حقانی نیز پوششی دیگر برای استتار عمل های چندگانه و چندلایه طالب است. شبکه حقانی یعنی چه و یعنی کی؟ سخنگویان طالبی هیچگاهی نکوشیده اند میان آنکه در هلمند و فراه یا هرات می جنگد با آنکه در کابل یا یحیی خیل و شینوار انتحار می کند، مرزی قایل شود. برای این سخنگویان تمام این عملیات ها به طور یکسان عملیات طالبی است و هدف آن واضح و روشن بیان می شود. بنابراین، اشرف غنی کدام یک از گروه ها یا افرادی را که با او صحبت می کنند طالب واقعی می داند و کدام یک را طالب قلابی؟ کدام یک را برادر می داند و کدام یک را مخالف سیاسی و کدام را مخالف مسلح؟ آنکه به افلاس اخلاقی دچار شده است، کدام طالب است و اشرف غنی با همین طالبی که از لحاظ اخلاقی به افلاس رسیده است چه کار می کند؟
اشرف غنی در واقع با طالبی طرف است که آن را از لحاظ اخلاقی دچار افلاس می داند. این دشمن، به هیچ ارزش اخلاقی و انسانی پابند نیست. زبان همین طالب اشرف غنی را لال و بیچاره ساخته است. اشرف غنی باید برای همین طالب پاسخ پیدا کند نه آن طالبی که به نام ملاسلام ضعیف یا ملا متوکل در وزیراکبرخان لم داده است و با پول دالری زندگی می کند. اشرف غنی باید صف خود را هر چه سریع و صریح روشن سازد. زمان غنی به اندازه زمانی که کرزی در اختیار داشت، کشدار و باانعطاف نیست. اشرف غنی از درک این حقیقت نباید کوتاه بیاید.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر