۱۳۹۳ آذر ۲۵, سه‌شنبه

اشرف غنی باید تکان بخورد!


تالار لیسه استقلال با خون و گوشت صدها جوان و فعال مدنی که در یک محفل هنری فرهنگی گرد آمده بودند، سرخ شد. این تالار بغل گوش ارگ واقع است؛ در مرکز شهر. در فاصله چند قدمی آن، چندین وزارتخانه و ولایت کابل و قوماندانی امنیه و ریاست بانک و هوتل سرینا و خلاصه تمام شبکه های پیچیده ساختاری به نام «دولت». مهم تر از همه، اینجا مکتب است. مکانی برای آمد و رفت هزاران کودک و نوجوانی که تمام باورها و اقدامات «دولت» معطوف به تأمین امنیت روانی و فزیکی آنان است. حالا همین مکان، در حال اجرای نمایشی که باید مردم را از انفجار و انتحار آگاهی دهد، خود به صحنه انتحار و انفجار تبدیل می شود.
اشرف غنی ضرورت ندارد نگران یا دستپاچه شود. او به اعصابی آرام و فکری آرام تر ضرورت دارد تا موقعیت و نقش خود را شناسایی کند. بر اساس تازه ترین گزارش بی بی سی، تنها در ماه نوامبر، بیش از پنج هزار نفر به دست افراط گرایان اسلامی به قتل رسیده اند که قربانیان طالب، بعد از داعش و بوکو حرام، مقام سوم را در سراسر جهان به خود اختصاص داده است. شمار کشته های طالبی نزدیک به هزار نفر می شود. تازه این آمار ثبت شده است. آمارهای ثبت ناشده و پنهان از چشم گزارشگران، آمار کسانی که از سوی جلادان غیرطالبی به قتل رسیده اند، آمار زنان و دخترانی که قربانی خشونت های جنسی و خانوادگی شده اند، از این رده خارج است.
بنابراین، تنها انفجار و انتحار نیست که موضوع فکر تلقی می شود؛ موضوعی مهم تر، تصویر حکومت وحدت ملی است که تحت عنوان «اتوریته دولتی» ارایه می شود. طالبان را از زبان مقامات یا سخنگویان اداره امنیت و وزارت داخله و وزارت دفاع نمی توان ردیابی کرد. این سخنان کلیشه ای و یکنواخت اند: «طالبان مزدور در میدان رویارو ضعیف شده و شکست خورده اند و حالا تکتیک های خود را تغییر داده و با عملیات انتحاری به شهرها روی آورده اند». این حرف، حد اقل در سال های اخیر، آنقدر تکرار شده که چیزی جز استیصال و انفعال را بازتاب نمی بخشد. طالبان در موضع ابتکار ایستاده اند و دولت افغانستان تنها به شرح و تفسیر این ابتکار می پردازد. طالب یک روز در سنگین یا شیندند است و روزی دیگر در کنر و نورستان. یک روز در کندز و تخار است و روزی دیگر در یحیی خیل یا تالار لیسه استقلال. یک روز با دو صد یا پنج صد نفر حمله می کند و روزی دیگر با تنها یک نفر.
حالا اهداف طالبان نیز مشخص تر و دقیق تر شده اند: مکاتب و محلات پرتجمع و باشگاه های ورزشی، و خطرناک تر از همه، سربازان قوای مسلح. آمار تلفات نیروهای امنیتی در ماه های اخیر به سرعت بالا رفته است. تنها در هرات در ظرف دو هفته بیش از سی نفر از منسوبین امنیتی از بین رفته اند. اغلب این افراد، صرف به دلیل اینکه یونیفورم پولیس یا اردوی ملی را بر تن داشته اند، از سوی مهاجمان موتورسیکلت سوار هدف قرار گرفته و از پا افتاده اند. کسی به مهاجم فکر نمی کند. تنها مصروف قربانی می شود و اینکه حمله از کدام ناحیه و چگونه صورت گرفته است. قربانی می تواند دم دهن دروازه خانه اش ایستاده باشد یا در بازار قدم بزند، در مارکیت باشد یا بخواهد سوار بس شهری شود.
***
قصه ساده است. انتحاری تا منزل سوم که به دفتر قوماندانی امنیه کابل برسد، بالا نمی رود یا وارد تالار لیسه استقلال نمی شود، بلکه با این کار بیخ گوش اشرف غنی و عبدالله و تمام مسوولین ارشد در مقامات امنیتی کشور را می خارد. زندگی در شهر برای مقامات ارشد حکومت وحدت ملی به یک هدف، و برای شهروندان عادی به یک تصادف تبدیل شده است. کسی اطمینان ندارد که وقتی از خانه بیرون رفت، سالم به خانه بر می گردد یا نه. تروریست، حکومت را سرنگون نمی کند، ترور را بر روان مردم حاکم می سازد تا کسی به موجودیت حکومت باور نکند. تروریست اگر به این هدف برسد، پیروز است، نه اینکه حتماً به جای اشرف غنی یا عبدالله از فلان بلندگو سخن بگوید. وقتی ترور ذهن ها را تسخیر کرد، حکومت نیز دقیقاً همان کاری را می کند که تروریست می خواهد و به همان تصمیمی می رسد که تروریست روی مغزش بار کرده است.
سیاست با پس پسکی رفتن مدیریت نمی شود. حد اقل اشرف غنی این نکته را می داند. او می گوید با زور می توان حکومت کرد، اما با زور نمی توان اقتدار را گسترش داد. او تصریح می کند که «قدرت» را می توان با زور گرفت یا با زور اداره کرد، اما «اقتدار» را تنها با مشروعیت می توان حاصل کرد. اشرف غنی اگر بخواهد اقتدار را از راه اعمال زور کمایی کند، طالبان در این کار بر او به راحتی پیشی خواهند گرفت. همین حالا، صدای حکومت بزرگ خراسان در دیره آدم خان بلند است و طنین آن به کنرها و ننگرهار نیز رسیده است. تمام ولسوالی ها و دشت های هرات و فراه و حومه های ولایات و ولسوالی های جنوب غرب کشور، مأمن آزاد نظامیان شبه داعش شده است. زمامداران حکومت وحدت ملی نمی توانند شتردزدی را با دولا دولا رفتن تجربه کنند. اینها اگر صد بار دستار طالبی بر سر ببندند یا اکت و ادای طالبی و طالب پروری کنند، میدان خود را در عقب دیوار طالب هموار نمی توانند. در پشت سر این آقایان صدها هزار زن و مرد فعال مدنی صف کشیده اند که همین چند روز قبل همراه با هر دوی آنان در کنفرانس لندن با جامعه جهانی قول و قرار همراهی بستند. در پشت طالب، صف در صف انتحاری و آدم کش و جلاد و زن ستیز ایستاده اند که تا اشرف غنی و عبدالله سر خود را بلند کنند با انفجار ده ها کیلو عقده و نفرت، دماغ شان را گرم می کنند.
***
کرزی طالبان را بیرون از مرز نشان می داد. اشرف غنی باید متوجه باشد که طالبان بغل دستش، تا درون تالار لیسه استقلال راه باز کرده است. نشانه ها و دلایل زیادی وجود دارد که ثابت می سازند بحث طالبان به سرعت از حوزه اختیارات و مدیریت پاکستان نیز فراتر می رود. اشرف غنی و عبدالله هم باید از حرکت و رشد اولیه طالبان در سال های میانی دهه هفتاد خورشیدی عبرت بگیرند و هم از ایجاد و رشد و حرکت داعش در خاور میانه. حالا برای اشرف غنی و عبدالله اولویت چانه زدن بر بودجه ای که وجود ندارد یا کرسی هایی که بر صدها مثقال مواد منفجره استوار اند، نیست. اینها باید به سوال ساده، اما مهم «حکومت» فکر کنند.
سیاست افغانستان به سرعت متحول می شود. شتاب این حرکت به حدی است که زمامداران حکومت وحدت ملی نمی توانند آن را با سرگرمی در امور خرد و ریزی که اسمش را اختلاف سلیقه یا تفاوت نظر می گویند، مدیریت کنند. اینها باید به یاد داشته باشند که در رأس حکومتی قرار دارند که قرار نیست کاپی حکومت کرزی یا بدتر از آن باشد. تعهد اینها برای مردم افغانستان و جامعه بین المللی چیزی فراتر از این است. اشرف غنی مدعی است که تیوری ترمیم حکومت ناکام را به واقعیت تبدیل می کند. او نمی تواند در انجام این تعهد کوتاهی کند یا به چیزی کمتر از آن مردم را قناعت بخشد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر