۱۳۹۳ دی ۱۰, چهارشنبه

کابینه؛ اشرف غنی در برابر آینه می ایستد!


برای تشکیل کابینه، اشرف غنی تنها با چانه زنی عبدالله طرف نیست؛ چالش های سنگین دیگری نیز در برابر او قرار دارند که وی نمی تواند آنها را به سادگی عبور کند. حد اقل سه مورد از این چالش ها عبارت اند از «جلب رضایت افکار عامه در جامعه بین المللی»، «ایجاد بستری برای حکومتداری خوب» و «حفظ موازنه قومی و اتنیکی در ترکیب اعضای کابینه». اشرف غنی از کنار هیچ کدام این چالش ها چشم بسته عبور نمی تواند.
اشرف غنی در مورد دو چالش اول، با جدیت و حساسیت حرف زده و توجه کرده است. این یادداشت چالش سوم را نیز در کنار دو چالش اول یادآوری می کند. اشرف غنی تعهدات مشخصی با گروه های مختلف اتنیکی از میان هزاره ها، ترک تباران، بلوچ ها، پشه ای ها، تاجیک ها و پشتون ها دارد. او ناگزیر است برای همه اینها در ترکیب حکومت خود سهم درخور و شایسته ای قایل شود. بالاخره، هر کدام از این گروه ها در جریان انتخابات عقبه هایی برای پیروزی اشرف غنی بودند و حالا از هر گام و عمل اشرف غنی وزن تعهدات او را بالا پایین می کنند.
***
در میان همه، اشرف غنی با هزاره ها نیز تعهدات مشخصی دارد که می گویند این روزها سخت درگیر محاسبه آن است. از قول دانش شایعه کرده اند که گفته است «محقق در ازای قیمت هشتاد در صد یا بیشتر آرای هزاره ها باید سهم قومی خود را در کابینه دعوا کند، و او چون با «درایت شخصی خود و خلیلی» نزد اشرف غنی بوده، حالا به یک وزارت هم قناعت می کند». اما این حرف فشار را از روی اشرف غنی کم نمی کند. اشرف غنی می داند که او با مطالبه های سنگین تری از جانب هزاره ها مواجه است که فروکاستن آن در رده خواسته ها و مطالبات دانش و محقق، برای وی و آینده سیاسی اش شگون نیکی ندارد.
اشرف غنی در ابتدای حرکت انتخاباتی خود دو حرف روشن داشت: حرف اولش این بود که می گفت «مدیریت تحول» در حکومت خود را از هزاره ها توقع دارد، «به دلیل اینکه هزاره ها هم نیاز تحول طلبی دارند و هم ظرفیت ایجاد تحول را». این سخن اشرف غنی تقریباً در همه جلساتش، هم با روشنفکران و تحصیلکرده های هزاره و هم با رهبران سیاسی و شخصیت های اجتماعی آن، تکرار می شد. حرف دومش این بود که هزاره ها باید «عقده دورماندن از قدرت سياسي و عدم اشتراك در پروسه تصمیم گيري سياسی» را پشت سر بگذارند. او در مقدمه ای که بر چاپ دوم کتاب «بگذار نفس بکشم» نوشت، تصریح کرد که «برادران و خواهران هزاره ما عقده تاريخي خود را در قسمت محروميت از قدرت سياسي فتح كرده اند. در عين حال، مسأله بزرگ اين جامعه، مثل برخي ديگر از برادران و خواهران ما در گوشه و كنار كشور اين است كه خود را هم چنان از قدرت سياسي بيگانه احساس مي كنند.» او گفت که «اكنون جاي گاه برادران و خواهران هزاره ي ما در رأس هرم قدرت سياسي خالي نيست. پست هاي حساس و مهمي را در رده هاي تصميم گيري سياسي كشور از قواي مجريه تا مقننه و قضائيه در دست دارند، اما هر گاهي كه بخواهند كوچك ترين امور روزمره خود را در درون ساختار و اداره نظام سياسي حل كنند، مي بينند كه حضور شان كم رنگ است. اين است كه خود را با ساختار قدرت هم چنان بيگانه مي يابند.» او توضیح داد که «دليل اين بيگانگي با قدرت اين است كه برغم داشتن يك قانون اساسي و نظام سياسي دموكراتيك، قدرت در كشور ما مردمي نشده است و اين امر اختصاص به خواهران و برادران هزاره ما ندارد. معناي اساسي مردم سالاري اين است كه هيچ كس نه تنها خود را محروم حس نكند، بلكه هركسي خود را صاحب قدرت حس كند.» اشرف غنی در آخر همین مقدمه نوشت که «دولت وسيله است، هدف نيست. هدف ايجاد و استقرار جامعه و ملتي است كه آزاد و مرفه و در فضاي برادري و خواهري و برابري و مساوات زندگي كنند.»
حالا کابینه آغاز گام عملی اشرف غنی برای اثبات تعهد وی با هزاره ها محسوب می شود. او تصریح می کرد که دست دادنش با خلیلی به دلیل موقعیت سیاسی خلیلی در رده سیاستمداران تأثیرگذار کشور است، نه اینکه او رابطه سیاسی هزاره ها با دولت را از مجرای ذهن و سیاست خلیلی دنبال کند. حالا دو سوال اساسی است که باید اشرف غنی باید به آن پاسخی روشن دهد: اول، آیا تمام «ظرفیت تحول طلبی» هزاره ها را در لست آقای دانش و محقق می بیند یا فراتر از آن نیز «ظرفیت»ی در «تحول طلبی» هزاره ها قایل است؟ دوم، آیا هزاره ها را به «عقده تاریخی» آنان برگشت می دهد و جای شان را در «رده هاي تصميم گيري سياسي كشور از قواي مجريه تا مقننه و قضائيه» نیز خالی می کند یا زمینه را برای حضور قانونمند و نهادینه آنان در «ساختار قدرت» فراهم می سازد و راهی را طی می کند که کرزی و حکومت های گذشته بر روی هزاره ها بسته بود؟
این دو سوال بار اتنیکی محض ندارند. محکی برای تعهد اشرف غنی در امر رسیدگی به اولویت های سیاسی او به عنوان یک مدیر خوب برای ایجاد حکومتداری خوب است.
***
هزاره ها، مانند تمام شهروندان دیگر کشور، زمامداران خود را با دید مثبت از بهترین آرزوها و آرمان های شان مورد خطاب قرار می دهند. بهترین آرزوی اشرف غنی عبور از تاریخ ستمبار و غیر دموکراتیک کشور است. او می خواهد الگویی در مدیریت سیاسی کشور ایجاد کند که دیگران قبل از او ایجاد نکرده اند. او افغانستان را سرزمین مردمانی می دانند که به شهروندانی درجه یک و درجه دو تقسیم نشوند و در آن همه با همه برابر باشند و به تعبیر جورج ارویل هیچ کسی از کسی دیگر «برابرتر» نباشد.
کابینه بدون شک نباید قومی باشد. اما اشرف غنی متوجه است که قومی نبودن کابینه به معنای خالی بودن آن از حضور اقوام نیست. کابینه بالاخره متشکل از افراد اند و این افراد به طور طبیعی به این یا آن قوم خاص در افغانستان تعلق دارد. آیا وقتی تمام چهره های کابینه از هویت و حضور فعال هزاره ها یا تاجیک ها یا ترک تباران یا پشتون ها تهی باشد، می توان به آن کابینه ای از افغانستان و آینه حضور مردم افغانستان لقب داد؟
هزاره ها در کابینه کرزی پنج وزیر داشتند. اگر قرار است وزیران کابینه اشرف غنی از بار قومی تهی شود، چرا باید این خرج از کیسه هزاره ها گرفته شود؟ ... این سوال را دانش و محقق پاسخ نمی گویند. حد اقل هزاره ها پاسخ این سوال را از این دانش و محقق نمی خواهند. کابینه به نام اشرف غنی به پارلمان می رود و به نام اشرف غنی هیأت اجرایی دولت را تمثیل می کند. هزاره ها همچنان با صبر و شکیبایی به اشرف غنی و اقدامات او نگاه می کنند. این صبر و شکیبایی به زودی ته نمی کشد. اشرف غنی آن را از «ظرفیت تحول طلبی» هزاره ها درک می کند. اما صبر و شکیبایی به هر میزان که عمیق تر و سنگین تر باشد، به همان اندازه جدی تر می شود و پاسخ آن دشوارتر.
اشرف غنی حرف مشهور دیگری نیز داشت که شاید هیچ گاه از یادش نرود: «رهبری که صبر ملت را آزمایش کند، به سختی به زمین خواهد خورد.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر