۱۳۹۳ دی ۱۰, چهارشنبه

کابینه؛ گره کوری که باید باز شود

آیا حکومت وحدت ملی واقعاً تشکیل نشده، فرو می پاشد؟ این سوال کم کم دارد به یکی از سوالات جدی تبدیل می شود. استقبال از تشکیل حکومت وحدت ملی، حد اقل انتظاراتی را بیان می کرد که به آدرس رهبران دو تیم رقیب انتخاباتی راجع می شد. مشروعیت حکومت، از لست خواسته های مورد توجه مردم افتیده بود. حکومت باید تشکیل می شد تا از بحران و فروپاشی نظام جلوگیری می کرد. حالا، سه ماه بعد از تشکیل این حکومت، وقتی هنوز هم وزن تمام نظام سیاسی بر دوش دو فرد قرار دارد، نگرانی از فروپاشی آن تشدید می شود.
گویا جنرال دوستم و محمد محقق تنها کسانی نیستند که به اعضای ارشد تیم خود هشدار می دهند که بهای آرای میلیونی آنان در تشکیل حکومت وحدت ملی نادیده گرفته نشود. مدعیان روز به روز بیشتر می شوند و مطالبات سیاسی نیز صریح تر بر زبان می آید. در کنار اشرف غنی، حدود پنجاه حزب سیاسی و بیش از صد وکیل صف بسته بودند. در دوران کمپاین، اشرف غنی می توانست به آنان بگوید که حالا وقت چانه زدن بر سر کرسی حکومت نیست و آنها نیز قبول می کردند. حالا حکومت تشکیل شده و فصل چانه زنی نیز آغاز شده است. آیا اشرف غنی همچنان می تواند به همه این پنجاه حزب بگوید که حکومت و ریاست و کرسی قدرت را نادیده بگیرند و همه بروند دنبال کار خود؟
همین سوال برای عبدالله نیز مطرح است. عبدالله نیز به اتکای این هم پیمانان توانست تا رده های بلند رقابت انتخاباتی راه باز کند. حالا باید بهای این همراهی را به هم پیمانان خود پرداخت کند.
اشرف غنی و عبدالله بر هم پیمانان خود اتوریته خاصی ندارند که از آنها بخواهند پاکبازانه فداکاری کنند و در آخر اجر خود را نیز از خدا طلب کنند. بالاخره عبدالله و اشرف غنی رفته اند به ارگ ریاست جمهوری و قصر مرمرین. آنجا ده ها کرسی کابینه و صدها کرسی دیگر در رده های مختلف حکومت از معینیت ها تا سفارت ها و ولایت ها و ریاست های عمومی هستند که باید به عنوان بهای زحمت و سهم گیری این هم پیمانان تقدیم شوند. مگر عبدالله و اشرف غنی می توانند از میان تمام کرسی های کابینه، به هیچ یک از اعضای اصلی تیم انتخاباتی خود بهایی قایل نشوند و همه را دو دستی بگذارند روی دست عده خاصی از قدرتمندان زورگو و امتیازطلب؟ ... تازه، در آن سوی خط اگر حکومت وحدت ملی و ریاست شورای اجرائیه، امتیازات و امکاناتی را که تا کنون برخی از این قدرتمندان زورگو و امتیازطلب داشته اند، حذف کند، پاسخ گفتن و توجیه کردن آن برای عبدالله و اشرف غنی کار آسانی خواهد بود؟
***
اشرف غنی و عبدالله، با از دست دادن زمانی که در اختیار داشتند، تنها زبان مدعیان قدرت و امتیاز را بیشتر باز کردند نه اینکه برای یافتن شخصیت های نخبه و شایسته فرصت یافته باشند. حکومت وحدت ملی در اوایل تشکیل خود اعتباری داشت که می توانست بر مبنای آن پاسخگویی به نیازهای مخاطبان خود در سطح ملی و بین المللی را اولویت دهد و برای بسیاری از مدعیان امتیاز و قدرت، پاسخ های منطقی و مستدل ارایه کند. اکنون این اعتبار تا حدی زیاد مخدوش شده و دهان ها برای مطالبه باز شده اند. با این وضعیت، هر چه عبدالله و اشرف غنی بر شایسته سالاری و نخبه گرایی تأکید کنند، وزن مطالبات و توقعات را بالا می برند و اعتبار خود و حکومت را کاهش می دهند، نه اینکه در ختم روز واقعاً به نتیجه مطلوبی دست یابند.
تازه، توافق بر سر تشکیل کابینه در فاصله قصر مرمرین و ارگ ریاست جمهوری گام اول است. دو گام بعدی، دشوارتر از این خواهد بود: گام اول، عبوردادن لست کابینه از روی میز پارلمان است. اشرف غنی و عبدالله، بعد از رفتن به ارگ ریاست جمهوری و قصر مرمرین، نه تنها ضرورت مذاکره و مشوره جدی میان خود را فراموش کردند، بلکه اعضای پارلمان را نیز از یاد بردند. دیدارهای این دو رهبر با هواداران پارلمانی آنها، یا هیچ صورت نگرفته و یا به گونه ای بوده که آزردگی و رنجش را بیشتر ساخته است. کسی به اعضای پارلمان در مورد هیچ یک از تصمیم های مهم چیزی نگفته است. پارلمان از مذاکره مخفی با طالبان چیزی نمی فهمد. لوی درستیز می رود و با پاکستان روی یک عملیات مشترک علیه طالبان به توافق می رسد و در بخش هایی از کشور طبل جنگ را به صدا در می آرد، در حالی که این تصمیم بزرگ از دید پارلمان به کلی مخفی می ماند و توجه نمی شود که حرف نهایی در این مورد را پارلمان می گوید نه لوی درستیز وزارت دفاع. به همین ترتیب، اشرف غنی و عبدالله تا کنون برای هم پیمانان خود در پارلمان نگفته اند که گره کور در تشکیل کابینه چه بوده و مشوره و نظر اعضای پارلمان در تشکیل کابینه چگونه جلب می شود. بنابراین، اگر پارلمان پاسخ همه این بی اعتنایی ها و اهانت ها را با رأی عدم اعتماد به وزرای پیشنهادی بدهد، حکومت وحدت ملی از زیر بار آن چگونه بیرون خواهد رفت؟
گام دیگر، بعد از تشکیل کابینه و جلب رأی اعتماد از پارلمان است. گیریم کابینه پیش از تعطیلی پارلمان رأی اعتماد بگیرد، باید بلافاصله کار کند و با کار خود مشروعیت مخدوش شده حکومت را با جلب رضایت مردم جبران کند. اما آغاز کار کابینه مصادف می شود با فصل زمستان که قاعدتاً فصل بیکاری است. اگر فصل زمستان با تبریک گفتن و مهمانی خوردن و مهمانی دادن اعضای کابینه بگذرد و کارهایی که در یک سال روی زمین مانده بود، همچنان روی زمین بماند، آیا با شروع فصل بهار و آمادگی برای انتخابات پارلمانی، این همه راه طی نشده را می توان به سادگی طی کرد؟
معلوم نیست که اشرف غنی و عبدالله در کنار همه چانه زنی های دیگر، به این گردنه های خطرناک در راه سیاست های رازآلود و ابهام برانگیز خود چه قدر فکر می کنند و به چه نتیجه ای می رسند.
***
اشرف غنی و عبدالله باید به یک احتمال دیگر نیز به طور جدی فکر کنند: اگر استیصال آنان در تشکیل کابینه دوام کند، حکومت شان از اساس سقوط خواهد کرد و زمینه برای تشکیل اداره موقت و آمادگی برای انتخابات بعدی، شاید همزمان با انتخابات پارلمانی، به امری محتوم تبدیل خواهد شد. این دو شخصیت سیاسی، باید به این فکر کنند که اگر بحث برگزاری دوباره انتخابات مطرح شود، اینها از کسانی نخواهند بود که در آن انتخابات نقشی بازی کنند. شکست حکومت وحدت ملی، اگر افغانستان را به بحران بزرگ سیاسی رو به رو می سازد، این دو  سیاستمدار را با مرگ سیاسی فضاحت باری رو به رو خواهد ساخت که جبران کردنش را در عمر سیاسی بعدی خود دشوار و محال خواهند یافت. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر