۱۳۹۳ آذر ۲۷, پنجشنبه

اولویت دولتداری اشرف غنی چیست؟


به نظر می رسد تعیین اولویت های دولتداری، ظرفیت و توانمندی مدیریتی اشرف غنی را به آزمون گرفته است. او کشوری مستأصل، حکومتی درهم ریخته، ملتی متشتت، محیطی ناامن و خزانه ای تهی را از سلف خود به میراث گرفت. کرزی در آخرین روزهای حکومت خود ادعا کرد که مقامات پاکستانی از او خواسته اند تا خط دیورند را به رسمیت بشناسد و در سیاست های خارجی خود از پاکستان هدایت بگیرد. اگر این ادعا درست بوده باشد، نشان روشن از افت اعتبار دیپلوماتیک افغانستان بود که یک کشور همسایه، آنهم در یک فضایی نامساعد از روابط سیاسی و امنیتی، به خود حق می داد چنین درخواستی را مطرح کند.
اشرف غنی وقتی تصمیم گرفت وارد کارزار انتخابات ریاست جمهوری شود، تأمین ثبات سیاسی کشور را از اولویت های عمده برای حکومت منتخب آینده قلمداد می کرد. او می گفت که اگر کشور ثبات خود را از دست دهد، امنیت و معیشت و مسرت مردم به عنوان سه حق اساسی شهروندی بی معنا می شود. او می گفت که افغانستان در طول تاریخ خود از انقطاعی مستمر رنج برده و هیچ گاهی ارزش ها و دستاوردهای مدنی یک نسل به نسلی دیگر انتقال نیافته است. برای او رفع این انقطاع به معنای تأمین ثبات سیاسی کشور بود. به همین دلیل، در منشور تحول و تداوم، بحث خود برای ایجاد حکومتداری خوب را با اشاره به همین دریغ تاریخی آغاز کرد.
انتخابات با ماجراهایی توأم شد که به این نیاز کشور و نقطه محوری در توجه سیاسی اشرف غنی پاسخی مناسب نداد. او از انتخابات به دنبال مشروعیت نظام سیاسی بود. این مشروعیت باید با آرای بلند تأمین می شد تا اتوریته حکومت منتخب پشتوانه قدرتمندی برای انجام رکن دوم حکومتداری خوب، یعنی تأمین امنیت و معیشت و مسرت مردم می شد. انتخابات دچار کشمکش خطرناکی شد. مدیریت ناسالم به گونه ای بر فضای انتخابات چنبر زد که تمام آیدیال های نیکوی اشرف غنی را به محاق برد و او را ناگزیر ساخت که هدفش از مشروعیت انتخابات، به برندگی در انتخابات تقلیل یابد.
***
من دیری است که اشرف غنی را از نزدیک ندیده ام. آخرین باری که او را ملاقات کردم، برای چند دقیقه ای محدود، یک هفته بعد از دور اول انتخابات بود. این دیدار همان دیدار خداحافظی بود تا من برگردم به کارها و مصروفیت هایم در معرفت. به همین دلیل، برای من دشوار است که ذهن اشرف غنی را به درستی بخوانم و بدانم که اولویت های دولتداری او بعد از رفتن در ارگ چه تحولی را شاهد شده است.
دور دوم انتخابات، مشروعیت نظام سیاسی کشور را بیش از پیش زیر سوال برد و گرد و غبار میان دو تیم سراسر مملکت را تیره و تار ساخت. نتیجه انتخابات، برعلاوه مشروعیت نظام سیاسی، ثبات سیاسی کشور را نیز با مخاطره عظیمی مواجه ساخت. خطر اینکه کشور به فروپاشی نظام سیاسی دچار شود، به حدی رشد یافت که صدای حکومت موازی بلند شد و جان کری به میدان آمد و طرح حکومت وحدت ملی با فرمول تقسیم مساویانه قدرت مطرح شد.
حکومت وحدت ملی ثبات نظام سیاسی را تأمین کرد، اما تأمین ثبات نظام سیاسی به معنای تأمین ثبات سیاسی در کشور نبود. کشور همچنان در التهاب نفرت و کینه هایی می سوخت که با انتخابات، به مراتب مشتعل تر شده بود. زبان ها زهرآلود و نیت ها زهرآلودتر بود. اشرف غنی در یک فضای آلوده و ملتهب وارد ارگ شد. او همچنان آیدیال های بلندی داشت که با اقدامات سریع و شتاب آلودش از دیواره های ارگ بیرون پرید و تا خانه های مردم به موضوع بحث و پیش بینی تبدیل شد.
با این وجود، هنوز دقیقاً معلوم نیست که اولویت های اشرف غنی چگونه رده بندی می شود و او «سیاست» یا «پالیسی»هایش را با چه دیدگاه و معیارهایی تنظیم می کند. اشرف غنی در روز تحلیف، بر قاضیان حمله کرد، در حالی که سوگند تحلیفش را توسط قاضی القضاتی انجام داد که بیش از سه سال به شکل غیرقانونی بر این مسند تکیه زده بود. او اعضای پارلمان را با نیش زبان خود اذیت کرد، در حالی که چند روز بعد ناگزیر شد برای دلجویی از آنان، برنامه مفصلی از دید و بازدید را در قالب زون های مختلف برگزار کند و با شرح برنامه ها و وعده های خود از آنان بخواهد تا در تصویب قرارداد دو جانبه امنیتی با امریکا و یا رأی اعتماد به اعضای کابینه پیشنهادی او رفیقانه برخورد کنند.
او از فساد اداری به شدت و حرارت سخن گفت و یکی از اولین اقداماتش نیز باز کردن دوسیه کابل بانک بود. او شاروال و لوی سارنوال را به سختی مورد عتاب قرار داد و از حوزه های امنیتی و شفاخانه ها دیدار کرد. سفرهای پر آوازه ای را به چین و عربستان و پاکستان و نیپال و بروکسل و لندن سازماندهی کرد. از هیچ کدام این اقدامات نمی شد درک کرد که اولویت عمده در دولتداری اشرف غنی چیست. حد اقل هیچ کدام این اقدامات ثبات سیاسی را در اولویت های او برجسته نمی ساخت.
وزارت ها و ولایت ها تا هنوز با سرپرست اداره می شوند. سرپرست وزارتخانه و ولایت یعنی اینکه در سراسر مملکت هیچ کاری صورت نمی گیرد که اسمش را بتوان حکومتداری گذاشت. اگر چرخ حکومت، هرچند ناکاره، به دلیل سرپرست بودن وزرا و والیان آن متوقف باشد، یعنی چرخ زندگی و اداره و معیشت و روابط، همه و همه، متوقف اند. دقیقاً معلوم نیست که با این وضعیت، چرا سفرهای خارجی در لست اولویت های اشرف غنی داخل شد و چرا تشکیل کابینه و حل نزاع با تیم رقیب یا همکار در حکومت وحدت ملی جای مهم ترین اولویت را نگرفت. به نظر می رسد غفلت اشرف غنی از حل منازعاتش در درون حکومت وحدت ملی و تشکیل کابینه و تعیین والیان ولایت ها به معنای تغییر اولویت دولتداری اش از تأمین ثبات به مسایلی دیگر است. برای من این چرخش قابل درک نیست و دقیقاً نمی دانم که چه متغیر خاصی در معادله های ذهنی اشرف غنی او را به این چرخش وادار کرده است.
***
به نظر می رسد تأمین ثبات سیاسی، هنوز هم یکی از اولویت های عمده در کشور است. اسمی به نام حکومت وحدت ملی وجود این ثبات را خبر می دهد، اما مصداق این وجود را اثبات نمی کند. وقتی موج حملات طالب به حدی بالا می گیرد که بیخ گوش اشرف غنی در ارگ، تالار لیسه استقلال را به هوا بلند می کند، معلوم است که ثبات سیاسی حضور خارجی ندارد. چند دیوار بلند با محافظ های کانکریتی به معنای وجود ثبات نیست. رفت و آمد فلان مقام ارشد حکومت وحدت ملی با ایجاد خط سیر طولانی در یک شهر شلوغ و فلج کردن امکان اندک تردد و عبور و مرور مردم نیز به معنای وجود ثبات نیست. اشرف غنی با معامله سیاسی از سقوط حکومت جلوگیری می کند، اما ثبات سیاسی در درون حکومت، از یک اصل دیگر ناشی می شود که اشرف غنی در منشور تحول و تداوم خود اسم آن را «حکومتداری خوب» گذاشته بود.
فردا وقتی لست وزرای پیشنهادی روی میز اشرف غنی قرار گیرد، نشانه های تازه برای تهدید ثبات سیاسی گوش او را اذیت خواهد کرد. اشرف غنی نظام هماهنگی را در اطراف خود رهبری نمی کند. به همین دلیل است که شاید او ضرورت داشته باشد قبل از هر چیزی دیگر با ردیف کردن مجدد تمام داشته های ذهنی خود بر روی کاغذ، اولویت های دولتداری خود را از کلی به طرف جزئی رده بندی کند. این کار او را در آغاز کمپاین انتخاباتی اش کمک کرد که به زودی یک تیم بزرگ را از درون قدرت های معارض انسجام بخشد. حالا هم این اولویت بندی او را قادر خواهد ساخت که نقطه اول و محوری را برای آغاز امر دولتداری خود نشاندهی کند، پیش از اینکه گیر ماندن در امور فرعی و جزئی، ذهن او را به خود مصروف سازند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر