۱۳۹۳ دی ۲, سه‌شنبه

حادثه شانزدهم دسامبر؛ طالبان به هیچ کسی سود نمی رسانند


حادثه حمله شانزدهم دسامبر بر مکتب نظامیان پاکستان در ورسک رود پشاور زمامداران و مردم پاکستان را به یک نسبت تکان داد. این حادثه را از لحاظ تأثیرات آن با حمله یازدهم سپتامبر بر برج های دوگانه نیویورک مقایسه می کنند. حادثه یازدهم سپتامبر سیاستمداران امریکا را فرصت داد تا بزرگ ترین زورآزمایی تاریخی خود در آغاز قرن بیست و یکم را عملی سازند. جنگ علیه ترور و یا دفاع از آزادی عنوان عملیات سنگینی بود که امریکا، نه تنها خود وارد آن شد، بلکه جهان را نیز با خود به حرکت آورد.
پاکستان نیز تلاش دارد از حادثه شانزدهم دسامبر، بهره برداری کند. افکار عامه در پاکستان به شدت به نفع زمامداران پاکستان رقم خورده است. پاکستانی ها از نظام سیاسی خود انتظار خاصی ندارند. این ارتش است که ستون فقرات نظام پاکستان را تشکیل می دهد. چشم مردم نیز به ارتش دوخته شده و اکنون حرف اصلی را نیز جنرالان ارتش می گویند.
برای جنرالان ارتش پاکستان، حادثه شانزدهم دسامبر یک وجه شخصی و حیثیتی نیز دارد: اکثر قربانیان این حادثه فرزندان مقامات ارتش پاکستان اند. در مکتب مجموعاً یک هزار و نود و نه دانش آموز درس می خواندند. 145 نفر کشته شدند که از جمله آنان 132 نفر دانش آموزان خردسال مکتب بودند و ده نفر از معلمان مکتب و سه نفر سرباز. 121 نفر زخمی شدند و 960 نفر با وضعیت وحشتزده نجات یافتند. گروهی از دانش آموزان وادار شدند تا صحنه در آتش سوختن برخی از معلمان خود، از جمله طاهره قاضی، مدیر مکتب را تماشا کنند. دانش آموزان به طور گروهی تیرباران شدند. بنابراین، گروه کثیری از سران ارتش پاکستان و اقارب آنها در این حادثه سوگوار شده اند و این حادثه، حمله مستقیم بر حیثیت ارتش پاکستان نیز محسوب می شود. تحریک طالبان پاکستان مسوولیت این حمله را بر دوش گرفت و گفت که آنان این عمل را به خاطر انتقام خون فرزندان خود انجام داده اند.
***
حالا سوال عمده این است که جنرالان ارتش پاکستان به حادثه شانزدهم دسامبر چگونه پاسخ خواهند گفت. روزنامه اردوزبان «جنگ» نوشته است که در میان مهاجمان، دو نفر به نام های نعمان شاه از هلمند و وزیر علم از هرات بوده اند. یکی از مهاجمان به نام ابوشامل که رهبری گروه را بر عهده داشته، اهل چچین بوده و سه تن عرب بوده اند. نظامیان پاکستان از شامگاه پنجشنبه عملیات خود بر منطقه خیبر در نزدیکی پشاور را آغاز کردند و در همان آغاز اعلام نمودند که 77 تن از شورشیان طالب را به قتل رسانیده اند. ارتش همچنین اعلام کرد که تصمیم دارد همه تروریستان زندانی را اعدام کند تا به این وسیله نشان دهد که دندان ارتش پاکستان بدون خون بند نمی آید. روز جمعه دو تن از تروریستان در زندانی در فیصل آباد به دار آویخته شدند و قرار است تعدادی دیگر نیز در طول هفته ای که پیش رو است، اعدام شوند.

 رییس ستاد ارتش پاکستان همراه با رییس سازمان آی اس آی، در فردای حادثه به کابل آمد تا پیام روشن و تهدیدآمیزی را به رییس جمهور غنی انتقال دهد: تروریستان در افغانستان لانه دارند. افغانستان باید آنها را از لانه های شان بیرون کند. در غیر آن، پاکستان شدیدترین اقدام را خواهد کرد. جنرالان ارتش پاکستان، با این پیام نیش خون آلود خود را برای رییس جمهور غنی نیز نشان دادند. رییس جمهور غنی، البته اطمینان داد که اجازه نخواهد داد که تروریستان از خاک افغانستان علیه پاکستان استفاده کند. اما این اطمینان برای پاکستانی ها کافی نیست. پاکستانی ها می دانند که طالبان پاکستانی در کنر و نورستان به گونه ای لانه کرده اند که حکومت افغانستان نمی تواند از آنان بخواهد که منطقه را ترک کنند. بنابراین، راه باز شده است برای اینکه پاکستان بگوید «شدیدترین اقدام»ش چیست. گویا قرار است عملیات مشترکی در هر دو طرف مرز به راه افتد که ارتش افغانستان، ارتش پاکستان و نیروهای امریکایی به طور هماهنگ در آن اشتراک می کنند.
***
عملیات ارتش پاکستان بر وزیرستان و سایر مناطق قبایلی از سال ها بدین سو آغاز شده و در اثر آن، قسمت های وسیعی از این مناطق به خاک و خون کشیده شده است. ارتش با ماشین جنگی خود وارد منطقه می شود و طالبان نیز با منتهای خشونت و بی پروایی نسبت به جان و مال مردم، از موقعیتی که در میان کوهپایه های این مناطق به دست آورده اند، دفاع می کنند. یکی از روزنامه های پاکستانی رقم قربانیان این حملات را به هزاران تن، و میزان خسارات را بالاتر از ده میلیارد دالر تخمین کرده است.
قبل از وزیرستان، سوات منطقه ای بود که ضرب شصت نظامیان پاکستان را چشید. سوات، زیباترین دره در شمال اسلام آباد بود که به خاطر زیبایی و سرسبزی خود یکی از عمده ترین تفریحگاه های پاکستان محسوب می شد. سطح زندگی مردم متناسب با منطقه ای بود که بتواند سیاحان و جهانگردان را به خود جلب کند. بعد از اینکه مردم اجازه دادند تا طالبان در منطقه نفوذ کنند و به پخش پیام و تبلیغات طالبی خود اقدام کنند، ارتش پاکستان نیز منطقه را به طور رسمی به طالبان واگزار کرد. کنترل طالبان بر سوات یک سال بیشتر دوام نکرد. طالبان با تحمیل قواعد طالبانی خود، زندگی را به کام مردم تلخ کردند تا اینکه ارتش دوباره وارد اقدام شد و عملیاتی را به راه انداخت که به قیمت زندگی و هستی تمام مردم این دره تمام شد. سوات به تلی از خاک و ویرانه تبدیل شد و رمق زندگی در سراسر دره به خاموشی رفت. مردم گروه گروه به مناطق بیرون از دره آواره شدند و تا کنون نتوانسته اند نظام زندگی خود را به روال عادی برگشت دهند.

 حادثه شانزدهم دسامبر جنگ میان ارتش پاکستان و تحریک طالبان پاکستان را بار دیگر شدت می بخشد. با این انتقام جویی متقابل خون بند نمی آید. قربانی این جنگ به گونه ای بر زمین می افتد که نه گناه خود را می داند و نه احساس پشیمانی می کند. چرخه افراطیت به تندی گردش می کند. در این جنگ کسی باید کشته شود تا کسی دیگر احساس رضایت کند. آنکه می کشد، طالب است یا فردی از ارتش. اما آنکه کشته می شود، در رقمی غیرقابل سنجش، مردم بی گناه اند که می توانند شهروندانی خوب برای پیشبرد یک زندگی خوب باشند.
***
زمامداران افغانستان باز هم به یک آزمون سیاسی و امنیتی دشوار نزدیک می شوند. اگر این زمامداران باز هم از دید کوچک سنتی به امر سیاسی نگاه کنند، فرصت برای راه اندازی یک ابتکار جدی را از دست خواهند داد. حالا پاکستان آماده است سخن افغانستان را بشنود. سخن افغانستان باید آماده شود. اگر این سخن طعنه و شماتت باشد یا باراندازی به سوی پاکستان یا امریکا، وضعیت باز هم به منوال گذشته ادامه خواهد یافت. اما اگر زبان زمامداران افغانستان پیام تازه ای را به طرف مقابل انتقال دهد، ماتم جنرالان پاکستان می تواند فرصتی برای پایان یافتن ماتم مردم افغانستان نیز باشد.
طالبان نه برادر کسی اند و نه اجازه می دهند که کسی هویت آنان را با عنوان «مخالف سیاسی» تعریف کند. طالبان، باید به عنوان دشمن مردم و تهدید امنیت ملی افغانستان و پاکستان شناخته شوند. به اینگونه، افغانستان و پاکستان مجال می یابند تا دست همکاری صادقانه همدیگر برای پایان دادن این سناریوی وحشتناک را بفشارند. افغانستان و پاکستان برای اولین بار، نقطه اشتراک خود را در سنجش بهایی می یابند که برای دوستی نامیمون با یک دشمن خطرناک و بی رحم پرداخت می کنند. این بازی باید خاتمه یابد و دو ملت از میان آتشی که با سیاست های نابخردانه افروخته است، نجات یابد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر