۱۳۹۳ دی ۱۷, چهارشنبه

نامه به رییس جمهوری (3)

زمامدار باید پاسخگو باشد!

جناب رییس جمهوری،
پیوند ما، اکنون بیشتر از اینکه پیوند دو شخصیت حقیقی باشد، پیوند دو شخصیت حقوقی است: شما رییس جمهوری افغانستان و من یکی از شهروندان این کشورم. شما تصمیم می گیرید و من از تصمیم شما متأثر می شوم. تا ختم دوره ریاست جمهوری، شما چیزی نزدیک به پنج سال در این مقام می مانید و من ناگزیرم تمام این مدت از فرمان هایی اطاعت کنم که مرجعیت صدور آن اتوریته شما به عنوان رییس جمهوری کشور است.
«موقعیت» و «نقش» ما را قانون تعیین می کند. شما سال گذشته، در همین شب و روزها، رییس جمهوری کشور نبودید. یعنی در این مقام قرار نداشتید. موقعیت من و شما در پیشگاه قانون مساوی بود. هر دو شهروندان معمولی کشور بودیم و هر دو می خواستیم موقعیت خود را تغییر دهیم: شما برای رسیدن به ریاست جمهوری تلاش و رقابت می کردید و من در کنار شما، به عنوان عضو تیم همراه تان، در این رقابت بازوی شما بودم. با این وجود، ما با هم، در میدان رقابتی که جریان داشت، برابر نبودیم: شما کاندیدای ریاست جمهوری بودید و می رفتید از پشت پودیم، به عنوان نامزد انتخابات و مدعی عالی ترین مقام اتوریته کشور حرف می زدید و من، می خواستم که شما، و نه کسی دیگر از رقیبان تان، در این پست قرار گیرید. گویا هر دوی ما این تفاوت را در موقعیت ها و نقش های خود درک می کردیم.
حالا از آن روزها یک سال می گذرد. شما در رقابتی که پیش رو داشتید، پیروز شدید. نقش شما نیز به تبع موقعیت تازه تان تغییر کرده است. سخن شما اعتبار جهانی یافته است. قراردادهای رسمی با دولت ها را شما امضا می کنید. به نمایندگی از کشور و سرنوشت فردای آن شما حرف می زنید. کابینه باید با انتخاب شما به پارلمان معرفی شوند. والیان باید با معیار گزینش شما تعیین شوند. تنها در دو سه روز اخیر، شما حدود پنجاه مقام ارشد حکومتی در ولایت هرات را از کار برکنار کردید. فرمان تعیین صلاحیت های ریاست اجرائیه و حدود وظایف و امتیازات دفتر و معاونان این اداره نیز به امضای شما بیرون آمد.... همه اینها بیانگر نقش متفاوتی است که حالا شما انجام می دهید. این نقش را سال گذشته انجام نمی دادید.
***
نامه هایی که می نویسم، به مقصد آن است که نقش شهروندی من در برابر شما، متفاوت تر از یک شهروند عادی باشد. شما در مراسم تحلیف، خطبه ابوبکر صدیق را خواندید. در همان خطبه، ابوبکر صدیق از مردم می خواهد که اگر در او کجی یافتند، گوشزد کنند تا اصلاح شود. مردی از میان جمعیت بر می خیزد و با دست بردن بر قبضه شمشیر می گوید: به خدا قسم، اگر کجی ای در تو بیابم، با این شمشیر راست خواهم کرد. ابوبکر صدیق او را دعا می کند و می گوید: تا زمانی که امت محمد کسانی مثل تو را داشته باشد، به کجی نخواهد رفت. مطمین هستم که شما نیز، در ضمن آنکه تعهدات حکومتداری خود را به پیروی از ابوبکر صدیق بازگو کردید، نقش شهروندان را نیز در برابر حکومتداری خود یادآور شدید. به همین دلیل، شما اگر از موقعیت زمامدار، نقش زمامداری دارید؛ من از موقعیت شهروند، نقش شهروندی می یابم.
موقعیت ها و نقش های ما، از رویکردی که اتخاذ می کنیم، معنا می یابند. اگر شما خود را در مقام زمامداری پاسخگو احساس کنید، برای من در مقام شهروندی جرأت می دهید که از شما سوال های جدی تری را بپرسم. به اینگونه، رابطه ما رابطه دموکراتیک می شود و هر دو از این رابطه سود می بریم. از امام علی نقل شده است که می گوید هیچ دشمنی برای یک زمامدار، خطرناک تر از ندیمان چاپلوس نیست. ندیمان چاپلوس فاصله زمامدار با مردم را بیشتر می سازند و در این فاصله، تخم نفاق و دورویی و بدبینی می کارند. ندیمان چاپلوس، از مردم بیگانه اند، اما زمامدار را با چشم طمع و ترس دنبال می کنند. چینایی های قدیم می گفتند: «هیچ چاپلوسی در کنار زمامدار جا نمی گیرد، مگر اینکه با طمع دم بشوراند و با ترس، دمش را لای پاهایش پنهان کند.»
***
من از همراهی با شما خاطره های خوبی دارم. هیچگاهی مجال آن پیش نیامد که ناگزیر شوم حرفم را درون دهانم بپیچم و یا شما ناگزیر شوید از حرفی، پیشانی در هم کشید. زمانی که فاصله میان ما زیاد شد، مجال سخن گفتن و سخن شنیدن نیز به طور طبیعی از میان رفت. می دانم که شما، در ارگ با دشواری های زیادی رو به رویید، اما امیدوارم سنت مطالعات صبحگاهی یا تأمل های شبانگاهی تان را کنار نگذاشته باشید. این سنت، مجالی می شود تا شما به خود تان برگشت کنید. خطراتی که شما را تهدید می کنند، از کثرت کارهایی است که برای انجام یافتن منتظر دستور شمایند. شما برای اینکه بتوانید با فکری آرام تر تصمیمی صایب تر بگیرید، به آرامش و متانت ضرورت دارید. دوست دارم استدعا کنم که اجازه ندهید فاصله پرسشگری شهروندان و پاسخگویی شما با هاله ای از تلخکامی و ترشرویی پر شود. شما فرصت های خوبی دارید تا الگوی شفاف یک زمامدار خوب باشید. در این راه، ما نیز شما را با نگاه های منتظر دنبال خواهیم کرد. نامه های من، نامه های یک شهروند است که شما را، حتی در مقام زمامداری، دوست خود می داند و به موفقیت تان چشم دوخته است.
14 جدی 1393
پل خشک، دشت برچی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر