۱۳۹۳ دی ۲۴, چهارشنبه

نامه به رییس جمهور (8)


حکومت نباید به «لد»خانه تبدیل شود
جناب رییس جمهور،
داستان «لدهای سلطان محمود» را شنیده اید؟ او هم ولایتی ما بود. سلطان بود و از هیچ به امپراطوری رسیده بود و به همین دلیل، برخلاف نوکیسه های دیگر، برای بیچارگان و مستمندان دست و دل باز عمل می کرد و شاعر و ادیب را ناز می داد؛ هرچند، سفره اش همیشه روی اجساد مغلوب شدگان جنگ هموار می شد و بزم شاعران را همواره در ختم یک خونریزی مدهش برپا می کرد.
«لدهای سلطان محمود» در ابتدا عده ی اندکی بودند که هیچ کاری از آنها ساخته نبود و «سلطان» با مرحمت شاهانه، به آنها رسیدگی می کرد. اما وقتی شایعه شد که سلطان «لد»ها را نوازش می کند، هر کس بهانه ای ابداع کرد تا در گروه «لد»ها گرفته شود و به قول سعدی، «ادرار»ی از شاه دریافت کند.
رفته رفته، درباریان، از روی گرفتاری یا حسودی، به شاه شکایت کردند که شهر از «لد»هایی پر شده است که راست و دروغ، خود را «لد» عنوان می کنند و کار شان به جایی رسیده است که وقتی پای درخت زردآلو خوابانده می شوند و زردآلویی به زمین می ریزد، این یکی به آن دیگری می گوید: «لالا، همی اینچی ره خو د دان مه اینچی کو» و آن یکی می گوید: «لالا، اگه اینچی می تانستوم، چرا د دان خود اینچی نمی کدم که د دان تو می کدم؟»
بقیه داستان و شیوه سلطان محمود برای نجات از شر «لد»های جعلی جالب است؛ اما عجالتاً آن را می گذارم به زمانی که شما نیز بخواهید از شر «لد»های حکومت وحدت ملی نجات یابید و در پی علاج بیرون شوید.
***
سلطان محمود بی دلیل گرفتار «لد»ها نشده بود. او خودش می جنگید و دشمن را با شمشیر دفع می کرد و با دست خود غنیمت های جنگ را به غزنی انتقال می داد. کارمندان دربار او یا شاعر بودند و یا خزانه دار. سربازان در هنگام جنگ، وقتی شیپور نواخته می شد، از قاغوش ها بیرون می آمدند و تیغ خود را با خون آدم آب می دادند یا خود به تیغ آبدار سربازی دیگر، به زمین می افتادند. میدان بیرون از دربار و جنگ، برای «لد»ها آماده بود.
شما نباید سنتی را در پیش بگیرید که به طور طبیعی «لد»پرور است. کار جمعی با خرد جمعی سامان می یابد و بهترین خرد برای کار جمعی نیز، همان خردی است که از دل مشارکت و رضایت جمعی بیرون شود. در کار جمعی نباید خیلی هوشیار و کاردان بود. یکی از ظریفان کشور می گوید که ملک ما را آدم های خیلی باهوش خراب کرده اند: امان الله و داودخان و سران حزب دموکراتیک خلق، بدون استثنا از هوش سرشاری برخوردار بودند؛ خیلی از رهبران مجاهدین در باهوشی خود نام آور بودند؛ هوش کرزی نیز همه را به حیرت انداخته بود؛... اما آفت از اینجا سرچشمه می گیرد که «باهوش»ترین آدم، «هوشیار»ی می شود که بار همه «دیوانه»ها را بر دوش می کشد و پرکارترین و زورمندترین آدم، «سلطان محمود»ی می شود که همه شهر را به «لد» تبدیل می کند.
کار جمعی هم محصول جمعی دارد و هم مسوولیت جمعی. قرار نیست سکه ی کار جمعی به نام فرد ضرب شود تا بار مسوولیتش را نیز فرد بر دوش گیرد. توجه به این نکته گره زیادی را از کار باز خواهد کرد. در کار جمعی قرار نیست «عقل کل» باشیم یا «هرکولیس» که تمام بار زمین را حمل کنیم. اوباما ابرقدرت جهان را با تمام مشغله ها و سرگردانی هایش مدیریت می کند، اما از باسکتبال و شنا و بایسکل سواری در بازار محروم نمی شود. در کار جمعی، کمال مطلوب خواه بودن فشار سنگینی را بر آدم تحمیل می کند. کم ترین زیان این رویکرد آن است که دیگران را از انجام کاری که با معیار «کمال مطلوب» برابر نباشد، هراسناک می سازد و باعث می شود که همه پای پس کش کنند و بگویند که نمی توانند کار را به بهترین صورت ممکن انجام دهند. در این صورت، «لد»ها نیز به طور ناخواسته افزایش می یابند.
جناب رییس جمهور،
یکی از ویژگی های مدیریت خوب آن است که همه را تشویق کند تا به راحتی مدعی مدیریت باشند. مدیریت نباید به امری مخوف و هراسناک تبدیل شود. مدیریت خوب، مدیریت برای کار است و کار تا آسان جلوه نکند، کارگر دست به کار نمی شود. حالا که دارید کابینه را به پارلمان معرفی می کنید، خوب است در مدیریت حکومت، زیاد سخت گیری نکنید تا کار بر وزیران تان دشوار جلوه نکند. در اطراف تان همه منتظر اند کارایی حکومت تان ثابت شود تا آنها از سهم مفت و رایگان بهره مند شوند. بهتر است ورق را برگردانید. بگذارید کارایی حکومت با سهم گیری حداقلی تمام شریکان آن تأمین شود تا سهم آنان در برخورداری از امتیازات آن نیز حلال و پاکیزه باشد.
21 جدی 1393
پل خشک دشت برچی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر