۱۳۹۳ دی ۲۴, چهارشنبه

نامه به رییس جمهور (6)



آیا طرح «حزب سیاسی» و «گارنیزیون کابل» درست است؟
جناب رییس جمهوری،
شایعه است که شما گروهی را وظیفه داده اید که حزب سیاسی شما را بسازند و گروهی را مأمور کرده اید تا طرح گارنیزیون کابل را عملی سازند. راست و دروغش را نمی دانم. در یکی از یادداشت های قبلی گفته بودم که حکومت وحدت ملی بازار شایعه را در ماحول خود گرم ساخته است. شایعه در بازاری که تحت کنترل باشد، سودمند تمام می شود، اما در بازاری که دچار آشفتگی باشد، بیخ همه را می کند.
حکومت وحدت ملی، به تمام معنا گرفتار آشفتگی است و نمی تواند ادعا کند که سامان یافتن آن دشوار نیست. این حکومت مولود طولانی ترین دردکشیدن انتخاباتی است که در آخرین مرحله نیز با فشارها و تلنگرهای خوفناک پا به عرصه وجود گذاشت. به نظر نمی رسد که در ایجاد هیچ حکومتی در دنیا، به اندازه حکومت وحدت ملی، قابله و داکتر و متخصص و هوشیار جمع شده باشند. بنابراین، طبیعی است که فضای ماحول این حکومت، مملو از آشفتگی و سراسیمگی باشد. در این وضعیت، هیچ تدبیری مهم تر از آن نیست که شایعه ها به حد اقل برسد و مخاطبان از مجراهای سالم و اصولی، به خبرهای شفاف و اطمینان بخش دسترسی یابند.
به دلیل اینکه مرجع مطمین دیگری برای تأیید یا رد خبر نیست، شایعه حزب سازی و گارنیزیون بازی را به اندازه تأخیر در تشکیل کابینه، زیان بار می بینم. بدترین حزب سیاسی، حزبی است که از طرف حکومت بر سر اقتدار پایه ریزی شود. حزب غورزنگ ملی را به یاد داریم که داودخان ایجاد کرد و حزب وطن را که داکتر نجیب  به راه انداخت. در زمان کرزی نیز جمعی از وزیران و مقربان دربار، تحت نام کرزی به حزب سازی دست زدند. تجربه تمام این احزاب، شکست و ناکامی بود. دلیل آن روشن است: حزب حاکم، همان بشقاب شیرینی است که تا می تواند مگس را به خود جلب می کند و مگس، چون خوراکی جز آلودگی ندارد، تفاله اش نیز جز آلودگی نیست. به زمین خوردن داودخان، تا حدی به حزبش ارتباط دارد که ملغمه ای بود از فرصت طلبان سیاسی با گرایشات و انگیزه های مختلف. داکتر نجیب، با حزب وطن، کانونی از دراکولاهای سیاسی را گرد آورد که تمام ستون های حزب دموکراتیک خلق را نیز فرو ریخت. کرزی، البته به دلایلی خاص، پیش از اینکه به دام حزب سیاسی بیفتد، از آن برائت جست.
هر حزبی، در هر وضعیتی که تشکیل شود، ناگزیر است ته رگی از ایدئولوژی را به عنوان چاشنی حرکت اعضای خود استفاده کند. ایدئولوژی به همان اندازه که برای تحریک مبارزه سیاسی مفید است، برای مدیریت نظام سیاسی زیان بار است. ایدئولوژی پوششی است برای مقدس مآبی افراد دغل و ناکاره. حزب دموکراتیک خلق، به مدیریت و کارایی مجال نمی داد؛ چون اعضای آن تا شور می خوردند از پیوند ایدئولوژیک حرف می زدند. بحث تفاوت میان «تعهد» و «تخصص» نیز با توجیه ایدئولوژیک به راه می افتد. اداره عرصه تخصص است نه تعهد. اما مبارزان ایدئولوژیک، از «تعهد» نقابی می سازند که تمام ناکارگی های تخصصی و کاری خود را در عقب آن کتمان کنند.
شما اگر در آغاز حرکت انتخاباتی خود حزب می ساختید، بامعنا بود. کسانی که در آن هنگامه با شما همراه می شدند، سختی های کار آن را به عنوان یک هدف متعالی تحمل می کردند. حالا، کسی در حزب ساختن آماده برای تحمل سختی نیست. هر جا از هر چیزی کم آوردند، با چاشنی حکومت و قدرت و اتوریته ریاست جمهوری شما جبران می کنند. شما همانگونه که کیسه دولت را برای بسته کردن دهان سایر دراکولاهای سیاسی اطراف تان باز می کنید، برای ساختن حزب سیاسی و پیشبرد برنامه های آن نیز مصرف خواهید کرد.
مهم تر از آن، شما خود تان وقت نمی کنید که در ساختن این حزب سهم بگیرید. دیگران، حزب را به عنوان یک پروژه می بینند و در نهایت هم، چیزی را که به نام شما بیرون می دهند، هر اسمی داشته باشد، ماهیت حزب را نخواهد داشت.
***
طرح گارنیزیون کابل نیز به همین اندازه، و شاید بدتر از آن، خطرناک به نظر می رسد. طرح گارنیزیون کابل را نیز در زمان داکتر نجیب الله تجربه کردیم. کمترین آسیب این طرح این است که به طور غیرمستقیم افشا می کند که شما از سقوط کابل نگرانی دارید. یعنی جلال آباد و هلمند و قندهار و غزنی و کابل و لوگر را رفتنی حساب کرده و تنها به فکر امنیت پایتخت افتیده اید. شما می توانید امنیت کابل را مانند امنیت تمام شهرها و ولایت های دیگر، با ساختار معمول نظامی و امنیتی مراقبت کنید. نیازی به ایجاد ساختاری ویژه نیست که صد شایبه و گمان را دامن زند و در نهایت، تنها دشمن را جری تر سازد.
در این زمینه نیازی به تفصیل نیست. اگر این حرف ها شایعه اند، تدبیری اتخاذ کنید که جلو آن گرفته شود و مردم به زودترین فرصت، روشن ترین حرف را از زبان شما یا از یک مرجع رسمی مطمین بشنوند. اگر شایعه نیستند، شاید بهتر باشد که به دلیل پیامدهای ناگواری که برای شما و حکومت وحدت ملی دارد، بر آن تجدید نظر کنید. شما در مقام ریاست جمهوری، هم عالی ترین مقام را برای مدیریت سیاسی دارید و هم بلندترین اقتدار را برای فرماندهی کل قوا. اگر این دو امکان استفاده درست شوند، نیازی به وسیله های خرد و ریزی دیگر نخواهد بود.
19 جدی 1393
پل خشک دشت برچی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر