۱۳۹۴ آذر ۲۴, سه‌شنبه

چهار موضوع چالش‌انگیز در برابر اشرف غنی (31)



از مجموع چالش‌هایی که مطالبات سیاسی هزاره‌ها در برابر اشرف غنی مطرح می‌کرد، چهار چالش به طور اختصاصی برجسته شد تا در مورد آن‌ها با اشرف غنی صحبت شود:
چالش اول، مسأله‌ی کوچی‌ها بود. گفته شد که اشرف غنی تا کنون طرح مشخص خود را در این زمینه بیان نکرده است. طرحی که در انتخابات سال 1388 به عنوان برنامه‌ی حکومت‌داری خود بیان کرده بود، هیچ نشانه‌ای از درک درست او از معضل کوچی‌ها نداشت و چه بسا که سوء ظن نسبت به او را تشدید کرد. گفته شد که هنوز معلوم نیست خلیلی با او به طور صریح سخن گفته و یا طرح خاصی را مطرح کرده است یا نه. دانش نیز گفت که هنوز مجالی برای طرح مسأله‌ی کوچی پیش نیامده است و او نمی‌داند که اشرف غنی چه برنامه‌ای را در ذهن دارد که بتواند این معضل را حل کند.
چالش دوم، رابطه‌ی او با چهره‌هایی بود که در میان هزاره‌ها به نماد نفرت و تعصب و قوم‌پرستی شهرت یافته اند.  گفته شد که افرادی هم‌چون اسمعیل یون و طاقت و امثال آنان سوالات زیادی را در برابر اشرف غنی مطرح خواهند کرد: «اشرف غنی در برابر این چهره‌ها موضع روشنی نگرفته است. رابطه‌ی او با این چهره‌ها محکی برای موضع‌گیری هزاره‌ها خواهد بود». بر این نکته اذعان شد که اشرف غنی نمی‌تواند حساسیت قومی پشتون‌ها را نادیده گیرد؛ اما یادآوری شد که وی در انتخابات گزینه‌های زیادی ندارد. یا باید به رأی و حمایت هزاره‌ها توجه کند یا در برابر آن بی‌اعتنایی کند: «او نمی‌تواند به رأی هزاره‌ها چشم دوخته باشد اما چهره‌هایی همچون اسمعیل یون و جنرال طاقت را در کنار خود داشته باشد». گفته شد که قطب‌بندی اتنیکی قومی، هم برای هزاره‌ها حساسیت دارد و هم برای پشتون‌ها. اشرف غنی، درک و مهارت سیاسی خود را با انتخاب درست در وسط این حساسیت‌ها نشان می‌دهد. «اسمعیل یون و جنرال طاقت از عامه‌ی پشتون نمایندگی نمی‌کنند، اما این‌گونه شخصیت‌ها در ذهن غیرپشتون‌ها به طور ‌یک‌دست منفور و حساسیت‌برانگیز اند». گفته شد که اشرف غنی نمی‌تواند در برابر اظهارات جنرال طاقت و واکنش منفی اقوام غیرپشتون در برابر این اظهارات نژادپرستانه ساکت بماند؛ در عین حال، او نمی‌تواند بازتاب هرگونه موضع‌گیری خود در میان پشتون‌های افراطی را نیز نادیده بگیرد. هرگونه اظهار نظر یا موضع‌گیری ناشیانه‌ی او در این زمینه می‌تواند وی را از حمایت یکی از جناح‌ها محروم سازد.
چالش سوم، مسأله‌ی طالبان بود. این سوال مطرح شد که آیا اشرف غنی به طور واضح خواهد گفت که طالبان را دشمن می‌داند و با آن‌ها از سر لطف و مدارا برخورد نمی‌کند و برای آن‌ها باج سیاسی نمی‌دهد؟ گفته شد که بحث طالبان برای اشرف غنی تنها صبغه‌ی قومی ندارد؛ صبغه‌ی مذهبی نیز دارد. اشرف غنی نمی‌تواند از یک پایگاه نیرومند در برابر حربه‌ی مذهبی طالب ایستادگی کند. از جانبی دیگر، هرگونه تسامح و موضع انفعالی او در برابر طالبان می‌تواند دیگران را نسبت به صداقت او بدبین سازد. پیش‌بینی شد که اشرف غنی به هیچ صورت، در برابر طالبان موضع صریح و علنی نخواهد گرفت؛ زیرا او هم از واکنش کرزی می‌ترسد و هم از واکنش طالبان. اذعان شد که اشرف غنی نمی‌تواند میان صف طالبان و خواست پشتون‌ها تفکیک روشنی ایجاد کند. «طالبان اکنون هم اسلام‌والی و هم پشتون‌والی را در انحصار خود گرفته اند و عامه‌ی پشتون تا کنون در ذهنیت خود از این دو عامل شدیداً متأثر است». گفته شد که بدنه‌ی اجتماعی پشتون‌ها تا کنون حقانیت ایدئولوژیک و سیاسی طالبان را رد نمی‌کنند. اشرف غنی ایجاد توازن میان تعهد خود به نظام دموکراسی و مطالبات مدنی را با خواست‌های طالبان و ذهنیت عامه‌ی پشتون‌ها دشوار خواهد یافت. بر این نکته نیز تأکید شد که ابهام موضع اشرف غنی در مورد طالبان، زبان تبلیغاتی تیم او را در میان هزاره‌ها تضعیف خواهد کرد: «موضع در برابر طالبان، مهم‌ترین سوال سیاسی در جریان انتخابات است. بدون پاسخ به این سوال، نمی‌شود از مردم توقع داشت که به اشرف غنی رأی دهند».
چالش چهارم، سهم و مشارکت هزاره‌ها در ساختار قدرت بود. این سوال مطرح شد که آیا اشرف غنی می‌تواند در طرح حکومت‌داری خود مسأله‌ی مشارکت متوازن اقوام و اقلیت‌های افغانستان را به روشنی حل کند؟ این سوال را هیچ فردی نمی‌توانست به طور روشن پاسخ گوید. من یادآوری کردم که  مشوره‌ی من برای خلیلی آن بود که در آغاز راه، دو خواست مشخص خود را با اشرف غنی روشن سازد: یکی مسأله‌ی کوچی‌ها و دیگری سهم مشخص در قدرت. به نظر من، در ابتدای راه می‌توان با اشرف غنی به طور شفاف و روشن سخن گفت و برای او تصریح کرد که در صورت پیروزی چه سهم خاصی را در قدرت انتظار داریم: وزارت، سفارت، پست‌های مختلف در بدنه‌ی حکومت. «اما خلیلی با این پیشنهاد من به طور صریح مخالفت کرد و گفت که طرح این خواسته‌ها اکنون زود است. هنوز معلوم نیست که ما در انتخابات پیروز می‌شویم یا نه». من برای او استدلال کردم که بحث پیروزی و شکست نیست. اگر شکست خوردیم، موضوع به خودی خود منتفی است. اما اگر پیروز شدیم، باید مشخص باشد که سهم ما از قدرت چیست. فردا برای این کار خیلی دیر خواهد بود. خلیلی این حرف را جدی نگرفت و شاید هم آن را خیلی عجولانه تصور کرد.
تأکید من آن بود که بحث مشارکت در قدرت، قبل از پیروزی و بعد از پیروزی، به یک نسبت مجال نمی‌یابد. اشرف غنی امروز حرف‌شنوی دارد. فردا وقتی فشار خواسته‌ها و مطالبات بر او بار شود، هیچ خواسته‌ای را قبول نخواهد کرد. من با یادآوری خواست مشخصی که در مورد موقعیت خودم در حکومت اشرف غنی داشتم و او بدون درنگ آن را قبول کرد، گفتم که اشرف غنی خواست و مطالبات خلیلی و دانش را به مراتب جدی‌تر توجه می‌کند و حاضر نیست که مخالفت این دو چهره را بپذیرد.
***
برغم تردید‌ها و نگرانی‌هایی که مطرح شد، بررسی نهایی با خوش‌بینی پایان یافت: «نظر اشرف غنی از لحاظ تیوریک واضح است. دلیلی نداریم که بر نیت او شک کنیم. اما تا وقتی که مطالبات و خواسته‌های سیاسی جنبه‌ی رسمی نگرفته و به صورت قرارداد و مکتوب نیاید، محل اعتماد بوده نمی‌تواند. باید کوشش کنیم که برای مطالبات خود پشتوانه‌های جدی و قابل اعتماد پیدا کنیم».
گفته شد که اشرف غنی هنوز هم برنامه‌ی حکومت‌داری خود را ننوشته و تا هنوز مدعی است که روی آن کار می‌کند. نظریاتی که به صورت شفاهی بیان کرده است، صورت کلی دارند: «طرح‌های او در مورد تعدیل قدرتِ نهاد ریاست جمهوری، شکستن انزوای جغرافیایی هزاره‌جات، تعدیل واحدهای اداری بر اساس نفوس و شرایط فرهنگی و اجتماعی، مشارکت وسیع هزاره‌ها در ساختار قدرت، هیچ کدام روی کاغذ نیامده است و اگر فردا آن‌ها را نادیده بگیرد، سندی نداریم که از او بازخواست کنیم».
باز هم تأکید شد که به یک جلسه‌ی مشترک با اشرف غنی ضرورت داریم تا همه‌ی دلهره‌ها و مطالبات خود را به طور واضح و شفاف با او در میان بگذاریم و راه‌حل آن‌ها را نیز پیشنهاد کنیم. دانش وظیفه گرفته که زمینه‌ی این دیدار را فراهم کند. اما این دیدار تا ختم انتخابات، هرگز صورت نگرفت. (ادامه دارد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر